در جریان چهارمین سفر آقای دکتر احمدینژاد به استان اصفهان، به همراه
چندین نفر برای استقبال از ایشان به فرودگاه رفتیم. به همراه آقای
رئیسجمهور به سمت میدان حضرت امام(ره) برای سخنرانی در جمع مردم رفتیم و
ایشان سخنرانی کردند. بعد از آن به پایگاه بدر اصفهان رفتیم و نماز ظهر و
عصر را در آنجا خواندیم. سوار بالگرد شدیم تا به سمت ذوبآهن اصفهان برویم.
در طول 20 دقیقه مسیر پروازی با بالگرد، ناهاری را از قبل آماده کرده
بودند که در بالگرد به هر کسی یک غذا دادند. ناهار آماده شده حاوی یک سیخ
کباب کوبیده، یک عدد گوجه فرنگی به همراه مقداری برنج بود که دیدم آقای
دکتر از کمک خلبان یک بشقاب کوچک درخواست کردند و نیمی از این غذا را برای
خودشان در بشقاب ریختند و باقی آن را به مهندس مشایی که مقابل ایشان نشسته
بودند دادند به گونهای که حتی گوجه فرنگی این غذا هم در ظرف آقای مشایی
قرار گرفت.
من با دیدن این صحنه نگران شدم و گوجه فرنگی غذای خودم
را در بشقاب رئیس جمهور گذاشتم. بعد از صرف ناهار به کارخانه ذوب آهن
اصفهان رسیدیم و چند پروژه را افتتاح کردیم. از آنجا دوباره سوار بالگرد
شدیم و رفتیم به سمت فولاد مبارکه و پس از افتتاح چندین پروژه در فولاد
مبارکه به سمت خمینی شهر برای افتتاح پروژه مسکن مهر پرواز کردیم. پس از
اتمام افتتاح پروژهها به سالن اداره راه و ترابری اصفهان رفتیم که در آنجا
مراسمی برگزار شده بود. بعد از آن هم رئیسجمهور در استانداری در جلسه
کارگروه معدن استان شرکت کرد و بعد از جلسه نمازمان را خواندیم و شام
خوردیم. نکته جالب اینکه با این همه فعالیت در روز، شام آقای دکتر
احمدینژاد تنها یک بشقاب سوپ بود! دکتر احمدینژاد بعد از صرف شام در جلسه
هیات دولت شرکت کرد که این جلسه تا ساعت 30/12 شب ادامه داشت. برای من درک
این مسئله خیلی مشکل بود که یک نفر از صبح تا ساعت 30/12 شب با این مقدار
ماده غذایی سر کند؟ البته یکی ـ دو بار دیدم ایشان آب و نبات در بالگرد
مطالبه میکردند که فکر میکنم با آن انرژی لازم را کسب میکردند.
رئیسجمهور قبل از سفر به اصفهان به استانهای خوزستان و سمنان سفر کرده
بودند که این سفرها نیز تنها چند ساعت پس از بازگشت دکتر احمدینژاد از سفر
به ونزوئلا و شرکت در مراسم خاکسپاری هوگو چاوز اتفاق افتاده بود. ساعت 3
بامداد و پس از پایان جلسه هیأت دولت کنفرانس خبری آقای دکتر رحیمی برگزار
شد که ساعت 30/3 صبح ایشان را تا پای هواپیما بدرقه کردم.
خاطرهای از علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار اصفهان