یک طلبه وقتی وارد مدرسه علمیه میشود علاوه بر اینکه دغدغه کسب معارف الهی را دارد، همیشه در ذهن خود جهت تبلیغ بهتر دین به طرح ایده و برنامه میپردازد تا هنگامی که توانایی لازم نشر معارف را به دست آورد از آن بهره ببرد.
گاهی نیز برخی از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز که شیفته آموزش
معارف اسلامی هستند، بعد از اتمام تحصیل و دریافت مدرک راهی مدارس حوزه
علمیه میشوند تا بتواند هر چه بهتر در تبلیغ مثمر ثمر واقع شوند و با رفتن
داوطلبانه به مناطق محروم علاوه بر ترویج و تبلیغ دین در کارهای عمرانی،
بهداشتی و فرهنگی با چند تیر یک هدف را نشانه بگیرند.
حجتالاسلام محمد رضایی شریف آبادی یکی از مبلغان فعال در مناطق محروم
کشور به خصوص در مناطق جنوبی کرمان است که بار همت را بر دوش نهاده است که
علاوه بر نشر معارف در عمرانی آن مناطق نیز سهیم باشد.
وی هماکنون معاون تبلیغ مدرسه معصومیه(س) و مسئول گروه جهادی مروّجین مذهب است.
راهی که یک طلبه از دبی تا قم پیمود
*در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید چگونه شد که به درس حوزه علاقهمند شدید؟
- متولد تهران هستم و مادرم اصالتاً شمیرانی است، 9 ساله بودم که همراه با خانواده به استرالیا رفتیم، زیرا پدرم در بورسیه دکتری استرالیا پذیرفته شده بود و به همین خاطر شش سالی را در سیدنی استرالیا سپری کردیم، پدرم هم اینک استاد دانشگاه الزهرا و رئیس دانشکده علوم تربیتی الزهرا است.
پس از اتمام تحصیلات پدرم به ایران برگشتیم و در این زمان در مقطع اول دبیرستان بودم و بعد از دیپلم در رشته محیط زیست دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال قبول شدم و بعد از دریافت مدرک لیسانس عازم سربازی شدم.
تا این زمان اصلاً درباره طلبه شدن فکر هم نکرده بودم، هر چند که اهل هیئت و منبر بودم، اما چند ماهی که مانده بود سربازیام تمام شود، لطف خدا خیلی عجیب و غریب شامل حالم شد، این در شرایطی بود که شغل خوبی برای من در دبی امارات مهیا شده بود.
و آن این بود که یک عالم ربانی به صراحت به من گفت که باید طلبه شوم و روی صحبت ایشان امری بود.
*نام این عالم ربانی را میگویید؟
- آیتالله کاظمی، ایشان خیلی ناشناخته هستند، یک عالم باتقوایی هستند، به
هر حال با یک جمله دل من را از این رو به آن رو کردند، بالاخره همین جمله
کاری کرد که از دبی رفتیم قم و حوزه علمیه معصومیه
*چرا حوزه علمیه معصومیه را انتخاب کردید، دلیل خاصی داشت؟
- یکی از شرایط ورود به مدرسه معصومیه قم، داشتن حداقل مدرک لیسانس از یکی از دانشگاهها است، این مدرسه هم اینک گنجایش 1200 طلبه را دارد، در این حوزه طلبههایی با مدرک لیسانس، کارشناسی ارشد، دکتری، پزشک و دندانپزشک داریم.
توزیع بیش از 30 هزار کتاب کتاب توضیح المسائل در مناطق محروم
*چگونه شد که پای شما به تبلیغ در مناطق محروم باز شد؟
-با مشورتی که با یکی از مراجع بزرگوار، بعضی علما و اساتید کردم، به مناطق محروم جهت تبلیغ در جنوب کرمان به صورت خودجوش و تنهایی رفتم و خداوند توفیق داد که در همان ابتدا در 30 مدرسه با جمعیتی بالغ بر 3 هزار نفر سخنرانی داشته باشم و پس از بازگشت بنا بر درخواست آنها به همین تعداد کتاب رساله توضیح المسائل را برایشان ارسال کردم.
با این وجود بعد از تشکیل گروه جهادی مروجین مذهب و طی فعالیت تبلیغی
چندین ساله 30 هزار کتاب توضیح المسائل در مناطق محروم توزیع و هدیه داده
شده است، البته باید گفت که این کتابها با انتخاب خود دانشآموزان تهیه
شده است و هیچ اجباری در کار نبوده است، بلکه مهم برای ما آن بود که با
احکام دین آشنا شوند و با انتخاب خودشان مرجع تقلیدشان را برگزینند
*سطح تحصیلات حوزوی شما به چه میزانی است؟
- مشغول سطح یک هستم که همان مقدمات و لمعتین است.
* اشاره داشتید که برای تبلیغ به جنوب کرمان رفتید، رفتار مردم با شما چگونه بود، آیا استقبال میکردند؟
- جنوب کرمان از نظر وسعت خیلی مکان بزرگی است، در این منطقه به علت نبود روحانی ثابت مردم نسبت به احکام و معارف دین اطلاع ندارند و خیلی تشنه فراگیری هستند، یک نمونه عرض کنم برای سخنرانی به یک مدرسه دبیرستان رفتم که 200 دانش آموز پسر داشت، در کل زمان سخنرانی این تعداد دانشآموز ساکت نشسته بودند و با دقت گوش میدادند در حالی که توقع میرفت که شلوغ کنند و آرام و قرار نداشته باشند، در روستاها هم وضع به همین منوال هست، به طوری که هنگام قصد ترک روستا را داریم میبینیم که مردم گریه میکنند که چرا میخواهید بروید؟
یک مبلغ چگونه وارد محیط تبلیغی میشود
*برای تبلیغ به کدام مناطق کشور رفتید؟
-کردستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی، گیلان ولی بیشتر جنوب کرمان بوده است، منطقه جنوب کرمان خیلی وسیع است، هفت شهرستان جنوب کرمان با بیش از 200 روستا که خودم شخصاً به این مناطق رفتم و تبلیغ کردم.
*برای اینکه به منطقهای ورود داشته باشید، از قبل هماهنگ میکنید؟
- نه! اصلاً نیازی نیست، مردم آن چنان علاقهمند هستند که نیازی به معرفی نیست، هر طلبه و روحانی به آنجا برود، مردم سریع یک منزلی را مهیا میکنند، مسجد هم که آماده است و جمعیت آماده و تشنه کسب معارف الهی است.
*چه کارهایی را معمولاً در زمان تبلیغ انجام میدهید؟
از آنجایی که جنوب کرمان یکی از محرومترین نقاط کشور است، طی سه سال گذشته توانستیم 70 جهیزیه را به کمک خیرین به نیازمندان اهدا کنیم، این در شرایطی بود که برخی از افراد سه تا چهار سال از زمان عقدشان گذشته بود و نتوانسته به خانه بخت بروند.
همچنین کسانی بودند که در خانهشان یخچال نداشتند و برای یک آب خنک خوردن باید مزاحم همسایهشان میشدند، در شرایطی که دمای هوای منطقه در بیشتر اوقات تابستان به بالای 50 درجه میرسد، در این مناطق مسجد ساختیم، مساجد نیمه ساخت را کامل کردیم، همچنین پزشکان متخصص را آنجا بردیم.
در برخی مناطق با وجود اینکه دارای 90 هزار سکنه هستند ولی یک پزشک متخصص وجود ندارد و تنها چند پزشک عمومی هست، به همین خاطر با برخی پزشکان متخصص و فوق تخصص هماهنگ کردیم و چند بیمار را برای درمان به تهران آوردیم، یکی دیگر از کارهای ما رسیدگی به ایتام منطقه است.
* اشاره داشتید که منطقه جنوب کرمان خیلی وسیع است، برای تبلیغ در مسافتهای دور برنامهریزی خاصی داشتید، مثلاً فقط از صبح تا شب در منطقه بودید یا شب را در همان محل میگذرانید؟
- البته روستاهایی که از مرکز شهرستان دور است، مجبور هستیم که شب آنجا بمانیم که گاهی 170 کیلومتر از مرکز شهرستان فاصله دارند، برخی روستاها تنها 10 تا 20 خانوار هستند که مجبوریم که مهمان مردم خوب آن روستا باشیم، ولی اگر نزدیک به مرکز شهرستان باشد، شب به مرکز شهرستان بر میگردیم
*یک مبلغ در طول حضورش در منطقه چه کارهای تبلیغی انجام میدهد؟ آیا صرفاً به اقامه نماز جماعت میپردازد؟
- برگزاری نماز جماعت و بیان احکام آسانترین کار ماست، در همین راستا به برگزاری کلاسهای مختلف قرآن، احکام، آموزش نماز، حلقههای معرفت در مسجد و کلاس عقاید معرفتی مبادرت میورزیم.
* غیر از این فعالیتها به چه کارهای دیگری اقدام میکنید؟
- طلبههایی هستند که کارهای عمرانی میکنند، از ساخت مسجد گرفته تا احداث سرویسهای بهداشتی، همچین سر زدن به خانواده شهدا و ایتام، عیادت از افراد مریض و سر زدن به خانواده آنها از جمله کارهای تبلیغی است، باید توجه داشت که محیط تبلیغ به اندازهای وسیع است که از صبح تا شب کار هست.
حضور جوانان فوتبالی یک روستا در مسجد
* از دوران تبلیغ خودتان خاطرهای را مطرح میکنید؟
- برای تبلیغ به روستایی رفتم که پشت کوه بود و 10 کیلومتر جاده خاکی داشت، میزبان ما یک پیرمردی بود که گفت جوانهای روستا به نماز نمیآیند، یک روز برای تماشای بازی فوتبال جوانان به محل بازی آنها رفتم که مقداری از محیط روستا دور بود، جاده خاکی بود و هوا بسیار گرم!
جوانها که از دور میدیدند که حاج آقایی از دور دارد میآید، تعجب کرده بودند و همین طور به بازی خودشان ادامه میدادند، من هم یک بیست دقیقهای بازی آنها را تماشا کردم، فهمیده بودند که من فقط برای تماشای فوتبال رفتم و برای موعظه به آن محل نرفتهام!
بعد از مدتی به یکی از جوانها گفتم که میتوانی یک دقیقه بچهها را جمع کنی، از آنجایی که بیست دقیقه بود در محل ایستاده بودم و راه نسبتاً طولانی را طی کرده بودم، خیلی سریع جمع شدند، در این موقع یک حدیث گفتم و رو به آنها گفتم: امشب مسجد بیایید اگر به شما بد گذشت، دیگر نیایید!
اتفاقاً آن شب به مسجد آمدند و من هم نماز مختصری خواندم و یک سخنرانی کوتاه بعد از نماز کردم، چون هوای مسجد از محیط بیرون گرمتر بود، به بیرون مسجد رفتیم و مشغول صحبت شدیم و گل گفتیم و گل شنیدیم، بحثی از مسائل دینی نکردم، مگر اینکه خود آنها سؤالی را میپرسیدند.
متوجه شده بودند که این حاج آقا با حاج آقا قبلی که فقط روی منبر میرفته فرق دارد! خلاصه با آنها رفیق شدیم، حتی یک روز تفریحی به اطراف روستا نزدیک سد رفتیم و در آن محل با بچهها شنا کردیم، بعد هم تکلیف کردیم که بچهها وضو بگیرند که به جز یک نفر بقیه اشتباه وضو گرفتند، همان تفریح ما باعث شد که بچهها وضو را یاد بگیرند، این یکی از بهترین خاطره ماست.
ماجرای چشم برزخی که یک دختر محجبه عشایری به دست آورده بود
خاطره خوب دیگر بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
*در پایان اگر صحبت خاصی دارید، بفرمائید؟
-ضمن تشکر از شما که این وقت را در اختیار بنده قرار دادید عرض کنم که شاید شنیده باشید که امام راحلمان فرمودند: گمان نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد(صحیفه نور جلد 20 صفحه 341)، بنابراین خواهش بنده از مردم عزیزمان این است که در این وادی قدم بردارند و به محرومین خدمت کنند، ما هم به عنوان یک گروه جهادی آمادگی پذیرایی از مردم عزیزمان در مناطق محروم و هدایت کمکهایشان را در این مناطق داریم.
فارس