سرویس اندیشه دینی پاگاه 598، يكي از موضوعات تاريخ اسلام كه همواره مورد بحث و جدلهاي بسياري بوده، موضوع صلح امام حسن مجتبي(ع) است. شبهات بسياري در مورد صلح امام با معاويه در طول تاريخ به وجود آمده است تا جايي كه اين شبهات حتي امام مجتبي(ع) را مورد هجمه قرار ميدهد.
اين هجمهها همچنين باعث شده شخصيت حضرت آن گونه كه شايسته و بايسته است، شناسانده نشود، نه تنها در جهان امروز بلكه ياران امام در همان دوران شناخت كاملي نسبت به شخصيت و اهداف آن حضرت نداشتند و به همين خاطر ابهامات بسياري درباره صلح ايشان با معاويه و ديگر اقدامات حضرت وجود داشت.
هر چند امام حسن مجتبي(ع) سعي ميكرد ابهامات مردم را نسبت به اين اقدامات برطرف كند و اذهانشان را نسبت به انديشه و عملكردهاي خويش آگاه و روشن سازد اما با اين وجود حضرت امام حسن مجتبي(ع) نه تنها در زمان صلح با بنياميه بلكه در همين امروز هم «مظلوم بزرگ تاريخ» هستند. زيرا در زمان حاضر هم ابهامات فراواني پيرامون صلح ايشان مطرح ميشود.
كارشناسان حوزه دين معتقدند اگر صلح حضرت مجتبي(ع) با معاويه نبود، اسلام با اين اقتدار تداوم نمييافت. آنان معتقدند اسلام مديون صلحنامه امام حسن(ع) است كه دليل اصلي رخداد عاشورا و رمز استمرار تشيع و عزت شيعه بوده است.
در زمان امام حسن(ع) و پس از شهادت اميرالمومنين(ع) نگاه مردم نسبت به دنياگرايي افزايش يافته بود. همين دنياگرايي كه توسط خاندان اميه در ميان مردم جا افتاده بود، باعث شد مردم پذيراي امام حسن(ع) و حكومت ايشان نباشند و به سوي معاويه بروند.
در اين وضعيت حتي خواص و ياران امام حسن(ع) نيز دچار حيرت و دوگانگي شده بودند و اين تقابل بين صالح و غيرصالح ايجاد بحران ميكرد كه ايجاد بحران نيز بسيار به سود اهداف معاويه بود. حتي امام در منزل خويش هم غريب بودند و دنياگرايي و گرايش به امور دنيوي حتي به چارچوبهاي منزل ايشان هم رسيده بود.
هدف معاويه در تقابل با امام حسن(ع) رسيدن به حكومت با هزينه كم بود زيرا او به خوبي ميدانست كه جنگ با فرزند پيامبر عواقب بسيار بدي براي وي در پي دارد. از طرف ديگر نگاه امام به حكومت، دعوت به هدايت مردم بود اما همان طور كه گفته شد، مردم در آن زمان به دنبال دنياگرايي بودند در حالي كه عنصر اصلي در يك جنگ وجود ياران و اصحاب مقتدر است بنابراين زمينه براي قيام حضرت فراهم نبود زيرا نيروهاي امام با فريب معاويه سست شده بودند و امام را تنها گذاشتند.
از طرف ديگر در صلحنامه قيد شده بود كه معاويه براي خود جانشيني انتخاب نكند اما او پسر خود، يزيد را به عنوان جانشين خود منصوب كرد كه اين امر خلاف مفاد صلحنامه بود. از طرف ديگر در آن زمان فتنه خوارج وجود داشت كه 20 هزار نفر به اصطلاح چماقدار و زورگير منتظر بودند تا اگر امام وارد جنگ شود، از همه طرف به سوي او هجوم ببرند.
بنابراين ميبينيم شرايط براي قيام امام مهيا نبود. در چنين شرايطي اگر امام حسن(ع) قيام ميكرد و شهيد ميشد، معاويه با دغل و فريب ميتوانست مردم دنيازده آن زمان را نسبت به اين قيام بدبين كند و اين جنگ را به نفع حكومت خود به پايان ببرد. نكته ديگر اين كه اگر امام نيرو و فرمانده داشتند، حتماً وارد كارزار ميشدند طوري كه روزي حضرت، حجر بن عدي را به مسجد فرستاد تا مردم را براي قيام خبر كند اما آن روز كسي به مسجد نيامد كه اين واقعه نشان ميدهد امام تا چه حد تنها بودند. از طرف ديگر امنيت مردم براي امام مجتبي(ع) بسيار مهم بود. اگر حضرت وارد جنگ ميشدند، نيروهاي خارجي كه در مرز رم بودند، از شرايط استفاده ميكردند و وارد مرز حكومت اسلامي ميشدند. بـنابــراين يـكي ديگر از جنبههاي صلح با معاويه، حفظ آرامش و امنيت مردم بود.
با اين تدابير كه به ظاهر نرمشي بود ولي در واقع عملي قهرمانانه و سياستي كاملاً حساب شده بود، توانستند فتنهاي كه عليه مسلمانان بود را خاموش و چهره فريبكار معاويه را برملاكنند، زيرا در صلحنامه قرار شد معاويه طبق دستورات قرآن و سنت عمل كند و جانشيني براي خود انتخاب نكند كه معاويه هر دوي اين موارد را زير پا نهاد.