بى شك پيغمبر گرامى اسلام (ص)
قبل از بعثت، از يكتاپرستى دور نشد، از هر نوع شرك پاك بود و هرگز بر بت
سجده نكرد. تاريخزندگى او نيز به خوبى اين معنى را منعكس مىكند، بدان
گونه كه در نوجوانى وقتى بحيرا او را به لات و عزّى قسم داد، محمد(ص) آن دو
را مبغوضترين چيز براى خود برشمرد ( دلائل النبوه، بيهقى، ج2، ص35).
از اميرمؤمنان (ع) درباره رسول خدا (ص) سوال شد كه :
آيا بتى را -
حتى براى يك بار - عبادت كرده است؟ حضرت فرمود: نه . سوال شد: آيا خمر
نوشيده است؟ فرمود: نه (سبل الهدى و الرشاد، ج2، ص 200).
ابن اسحاق مىگويد:
«رسول
خدا)ص( در حالى به جوانى رسيد كه خداوند او را مراقبت كرده و از پليدهاى
جاهلى حفاظت مىكرد زيرا اراده آن داشت تاكرامت رسالت به او دهد».( سيره
ابن اسحاق، ص 78 و ر.ك: السيره النبويه، ابن هشام، ج 1، ص 183)
اما درباره آيين او پيش از نبوت چند نظر وجود دارد :
1. برخي او را پيرو آئين مسيح(ع) مىدانند، چرا كه قبل از بعثت پيامبر(ص) آئين رسمى و غير منسوخ آئين او بوده است.
2.
برخي او را پيرو آئين ابراهيم(ع) مىدانند، چرا كه او «شيخ الانبياء» و
پدر پيامبران است و در بعضى از آيات قرآن، آئين اسلام به عنوانآئين
ابراهيم معرفى شده است(حج، آيه 78). گرايش حنيفى از گرايشهاى شناخته شده
در مكه بود و به ويژه در ميان بنى هاشم و ديگر تيرههاىقريش افرادى خود را
ابراهيمى مذهب مىدانستهاند و گفته ابن اسحاق كه پيامبر پيش از بعثت بر
دين قومش بود را مىتوان در اينراستا تفسير كرد.( سيره رسول خدا، رسول
جعفريان، ص 253(
3. بعضى نيز گفته اند مىدانيم آئينى داشته است اما آيين او بر ما روشن نيست!
4.
اينكه پيامبر(ص) شخصاً برنامه خاصى از سوى خداوند داشته كه بر طبق آن عمل
مىكردهاست و در حقيقت این آئين مخصوصخودش بوده است، و اين آيين تا زمانى
كه اسلام بر او نازل گشت، ادامه داشت. شاهد اين سخن حديثى است كه در نهج
البلاغهآمدهاست كه مي گويد: «H}و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله من
لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم ومحاسن اخلاق
العالم ليله و نهاره...{H؛( نهج البلاغه فيض الاسلام، جز 4، خطبه 234، بند
61 ص 811 چاپ وزيرى ؛ نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 192 ص 300 ) خداوند از
آن زمان كه رسول خدا از شير بازگرفته شد بزرگترين فرشته اش را قرين
وىساخت، تا شب و روز او را به راههاى مكارم، و طرق اخلاق نيك سوق دهد».
مأموريت
چنين فرشته اى دليل بر وجود يك برنامه اختصاصى است. شاهد ديگر اينكه در
هيچ تاريخى نقل نشده است كه پيغمبر اسلام(ص) در معابد يهود و يا نصارى يا
مذهب ديگر مشغول عبادت شده باشد، نه در كنار كفار در بتخانه بود، و نه در
كنار اهلكتاب در معابد آنان، در عين حال پيوسته خط و طريق توحيد را ادامه
مىداد، و به اصول اخلاق و عبادت الهى سخت پاى بند بود.روايات متعددى نيز
در منابع اسلامى آمده است كه پيامبر(ص) از آغاز عمرش مؤيد به روح القدس بود
و با چنين تأييد مسلماً براساس الهام روح القدس عمل مىكرد. علامه مجلسى
معتقد است از آن زمانى كه حضرت محمد به رشد عقلى رسيد پيامبر بود.
بهاعتقاد او، پيامبر اسلام قبل از مقام رسالت داراى مقام نبوت بوده، گاه
فرشتگان با او سخن مي گفتند، و صداى آنها را مىشنيد، و گاه دررؤياى صادقه
به او الهام الهى مىشد، و بعد از چهل سال به مقام رسالت رسيد و قرآن و
اسلام رسماً بر او نازل شد.( بحارالانوار، ج 18، ص 271)
ميرزاى قمى مى
گويد: حق اين است كه پيامبر اسلام پيش از بعثت بر اساس دين خودش عبادت مى
كرد چون آن حضرت از همهپيامبران برتر است و اگر پيامبراسلام تا چهل سالگى
پيامبر نباشد در اين صورت حضرت عيسى، و حضرت يحيى از آن حضرتبرتر خواهند
بود. چون حضرت عيسى و حضرت يحيى در بچگى پيامبر بودند.( قوانين الاصول، ج1،
ص 255 ،چاپ رحلى سنگى قديمى)
ابن ابى الحديد روايتى را از حضرت امام باقر عليه السلام نقل مىكند كه فرمود:
خداوند
بر همه پيامبران خود فرشتگان را گماشته است. مأموريت اين فرشته ها محافظت
از اعمال آنها و تبليغ رسالت مى باشد. خداوند از آن زمان كه حضرت محمد(ص)
از شير گرفته شد، فرشته بزرگى را بر آن حضرت گماشت. اين فرشته آن جناب را
بهسوى خيرات و اخلاق خوب هدايت مى كرد و از بديها و اخلاق بد باز مى داشت و
همين فرشته بود كه پيش از آنكه آن حضرت بهدرجه رسالت برسد او را با
«السلام عليك يا رسول الله» صدا مى كرد و پيامبر هنوز جوان بود كه با اين
جمله صدا زده مى شد.( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 207 .)
همچنین
همه شرايع آسمانى بعد از حضرت ابراهيم(ع) را به يك معنا آيين ابراهيمى
مىخوانند الان مسلمانان، مسيحيان و يهوديان ، پيرو دين حنيف ابراهيمى نيز
شمرده مىشوند. اين مسأله نافى پيروى از پيامبران بعد از حضرت
ابراهيم(ع)نيست؛ بلكه مقصود از «آيين ابراهيم» همان آيين توحيد و يكتاپرستى
است و شايد اشتهار آن به جهت بروز و جلوه بسيار نيرومند توحيدى آيين حضرت
ابراهيم(ع) و نقش برجسته آن در مبارزه با مظاهر شرك باشد؛ هرچند انبياى
پيشين و پسين نيز موحد بودهاند. در عين حال گاه شرايط اجتماعى، يكى از
جلوههاى اولياى دين و يا تعاليم آن رابارزتر و آشكارتر مىكند. همين مسأله
در مورد يكتاپرستى صادق است ؛ يعنى ، تأثير تاريخى حضرت ابراهيم(ع) دراين
مسأله ، بسيار گسترده و شفاف است و همين باعث شده كه همه يكتاپرستان پس از
آن حضرت را ، ابراهيمى مىخوانند.
لازم به ذكر است اگر پيروى پيامبر از
حضرت ابراهيم را بپذيريم، اين پيروى به معناى التزام پيامبر به شريعت
ابراهيم نيست بلكه بهمعناى هم سويى در عقايد يعنى توحيدى بودن است و اين
مساله وصف دين حضرت موسى(ع) و حضرت عيسى(ع) نيز بوده استكه همه به اديان
ابراهيمى اشتهار داشتهاند.
با توجه به برگزيدگى پاسخ چهارم، اين نكته
را مىتوان يادآور شد كه با جزم نمىتوان آيينى را براى پيش از دوران بعثت
پيامبر برشمرد و ليكن محمد(ص) مومن موحدى بود كه خدا را مىپرستيد و نسبت
به آنچه كه برايش شريعت الهى و دين حنيفابراهيمى بود رهنمون مىساخت،
پايبند بود. همانا كه او برترين و كاملترين خلق در خلقت، رفتار وخرد بود و
برترين فرشته نيز او را تعليم مىداد و به محاسن اخلاق راهنمايش مىكرد.(
الصحيح، ج2، ص 197)،
نكته ديگر اين كه اگر پيامبراكرم(ص) به عنوان
عيسوى مشهور مىشدند ، چه بسا اين مسأله باعث مىشد كه انحرافات پديد آمده و
مسیحیان دين مسيح(ع) را به ايشان چسبانده و يا چنان تبليغ مىگردند كه
پيامبر اسلام(ص) شريعت خود را از متون مسيحى دريافت كرده و با دستكارىهايى
ادعاى نبوت نموده است.
نكته دیگر اینکه دليلى وجود ندارد كه
پيامبراكرم(ص) لزوماً مىبايست مانند ديگران پيش از بعثت از آيين مسيح
پيروى كند ؛ زيرا برحسب برخى از شواهد آن حضرت پيش از رسالت نيز تأييد شده
از سوي خدا بودهاند ؛ يعنى به ايشان به گونهاى هرچند به صورت الهام و يا
در خواب حقايق غيبى وحى مىشده و روحالقدس همراه ايشان بوده است و براساس
وظايف خاصى كه خداوند از ايشان مىخواسته ، عمل مىكردهاند ، ليكن در چهل
سالگى به «رسالت» مبعوث گرديدند ؛ يعنى فرشته وحى و پيك الهى برايشان فرود
آمد و تبليغ و دعوت اجتماعى به سوى آيين جديد الهى را بر دوش او نهاد.
براي اطلاعات بيشتر به اين مآخذ مي توان مراجعه كرد:،
1. بحار الانوار ، ج 18، ص 271 تا 281 به طور گسترده
2. قوانين الاصول ، ميرزاي قمي، جلداول ص 255.
3. الصحيح من سيره النبي، ج 1، ص 156 چاپ جامعه مدرسين ،سه مجلدي
4. سيره رسول خدا، جعفريان، ص 182.