بهنام تشکر که فیلمهای «استرداد» و «بچگیتو فراموش نکن» را برای سینما
آماده اکران دارد در اندیشه بازی در یک نقش متفاوت است که اخیراً از سوی
کارگردانی از خطه شمال کشور به او پیشنهاد شده، ولی او در انتخاب کماکان دو
به شک است. تشکر در حالی اولین مهمان فنجان چای «بانی فیلم» در میان
بازیگران سریالهای ماه رمضان شد که بیش از همیشه برای ایفای یک نقش جدی در
یک ملودرام اجتماعی (به قصد فاصله گرفتن از طنز تلویزیونی) اعلام آمادگی
میکند.
استراحت میکنی یا بعد از سریال «دودکش» مشغول کار جدیدی شدی؟
ـ یک سریال پیشنهاد شده با نقشی کاملاً متفاوت، الان نمیدانم که قبول میکنم یا نه...
چطور؟ بر سر مباحث شیرین مالی به توافق نرسیدید؟
ـ نه باور کن، اصلاً صحبت به آنجا نرسید! موضوع خود نقش است!
توضیح بیشتر لطفاً؟
ـ (میخندد) ببین یک پیرمرد است، در واقع یک خان است بین 60 تا 70 سال ...
و تو میترسی از در نیامدن نقش؟
ـ (مکث میکند) دروغ چرا آره میترسم! البته این ترس در فیلم «استرداد» هم
بود ولی به نظر میرسد در فیلم «استرداد» با اینکه حجم نقش خیلی کم بود،
اما کسی اذیت نشده است. اینجا یک مقدار ماجرا متفاوت است. در واقع به شدت
ماجرا برایم سخت ولی وسوسهانگیز است.
از تئاتر چه خبر؟
ـ دو پیشنهاد تئاتری داشتم که رد کردم...
کار بهرام؟
ـ کار داداشم را که نمیتوانم رد کنم! (میخندد) نمایش «دختر یانکی» است که
قرار است در فرهنگسرای نیاوران آن را کار کنیم. البته قرار بود ابتدا در
سالن دیگری اجرا کنیم که مدیریت آنجا متأسفانه زیر قول و قرارش زد.
تازگیها خیلی راحت زیر همه چیز میزنند. اخیراً یک فاجعه هم به گوشم خورده
که مدیران سالن تئاتر در انتخاب بازیگران هم دخالت میکنند! ای بابا یک
دفعه بیایید کارگردانی کنید دیگر! حالا ما قرار است این نمایش را به
تهیهکنندگی آقای کیومرث پوراحمد در نیاوران اجرا کنیم که خیلی هم استقبال
کردند.
همکاری تو با لطیفی در سریال «ساخت ایران» عامل همکاری مجددتان شد؟
ـ بله صد در صد همین طور است. در کار قبلی با مشکلاتی مواجه شدیم که چون
تهیهکننده گفته راجع به آن صحبت نکنیم، من هم حرفی نمیزنم. من خیلی به
لطیفی نزدیک شدم و حس کردیم خیلی اشتراکات با هم داریم. محمدحسین لطیفی
برای من به شدت انسان دوست داشتنی و عزیزی است، سوای کارش. ضمن اینکه به هر
حال او یک کارگردان کاربلد است. وقتی به من پیشنهاد این سریال را داد،
تقریباً با یک کار دیگر قرارداد بسته بودم و قرار بود بروم کار کنم و حتی
امضاء کرده بودم. کار کلید نخورده بود و من هم هیچ پیش قسطی نگرفته بودم.
پس جدا شدنت حلال بود؟
ـ (میخندد) آره نرفتنم کاملاً حلال بود. محمدحسین گفت این نقش را باید خودت بیایی و بازی کنی!
هومن (برقنورد) انتخاب شده بود؟
ـ هومن قبل از من قرار داد بسته بود.
قصه و نقش را کامل خوانده بودی و میدانستی چه کاری را قرار داد میبندی یا...
ـ نه، برزو فقط 5 قسمت از فیلمنامه را نوشته بود و من حس میکردم این نقش
کاملاً با آنچه تا به حال کار کردهام متفاوت است. اگرچه همکاران شما چنین
اعتقادی را ندارند. من تعجب کردم که چرا دوست عزیز ما قبل از اینکه سریال
را ببیند مینویسد شنیدهها حاکی است که ... کدام شنیدهها؟ تو از کی
شنیدی؟ حالا مطمئنی چیزی که شنیدی درست است؟ به فرض که درست باشد و با
برداشت تو پس از دیدن یکی ـ دو قسمت مطابقت داشته باشد، آیا گفتن این موضوع
قبل از پخش سریال کار درستی است؟! دوست من چطور تو بر مبنای شنیدهها
میآیی و در روزنامه مهمی مثل «بانی فیلم» نقل به مضمون میکنی! به هر حال
خواننده روزنامه شما یک پیش زمینه میگیرد با این مطلب...
شاید این نوشته باعث شود توجه مخاطب این بار بیش از پیش به بازی تو جلب شود که آیا...
ـ ببین، درستش نکن! تمام شد رفت! من هم هیچ گلهای ندارم!(میخندد) جا داشت من یک کم از دوست تو اینجا گله کنم!
بله چرا که نه!
ـ الان خیالم راحت شد! دیگر ناراحت نیستم!
فکر میکنم در شرایطی که اطلاعات کافی راجع به فیلمنامه نداشتی، حضور تیم جلوی دوربین در این انتخاب بیتأثیر نبوده؟
ـ صد در صد، خودت میدانی من جنس بازی هومن را خوب میشناسم و فکر میکنم
من و هومن به یک ملودی رسیدیم که شاید گوشی را آزار نمیدهد. من چشم بسته
به هومن اعتماد دارم و او هم همینطور. با اینکه حضور من در این سریال کنار
هومن شاید کمتر از سریال «دزد و پلیس» باشد و احتمالاً هومن هم دوست داشت
این نزدیکی بیشتر باشد، خود من هم همینطور، اما کماکان پاسکاریهای خوبی
بین ما وجود دارد که در ادامه خواهید دید.
فکر نمیکنی حالا پس از سه ـ چهار کار، خوب است که شما در یک ژانر دیگر رخ
در رخ یکدیگر قرار و از طنز و کمدی تلویزیون به عنوان یک زوج فاصله
بگیرید؟
ـ این آرزوی من است! اصلاً این مسئله را جان من تیتر کن! دوـ سه روز آخر که
از سر صحنه برمیگشتیم و با هم حرف میزدیم گفتم هومن بس نیست کمدی! به هر
حال تو بازیگری هستی که در ژانر جدی هم حضور موفقی داشتی...
خود تو هم در تئاتر انواع و اقسام نقشهای جدی را تجربه کردی؟
ـ بله، من یک سریال نصفه و نیمه هم با بهزاد فراهانی (حماسه آرد) کار کردم
که نمیدانم عاقبتش به کجا کشید، آنجا نقش یک قزاق را بازی میکردم که
هیستریک بود و آدم میکشت! جفتمان متفقالقول هستیم که کار بعدیمان جدی
باشد. اتفاقاً یک دزد و پلیسی و اکشن جدی باشد. به نظرم کافی است دیگر، چه
خوب است که ما هم فضاهای دیگر را کنار هم تجربه کنیم. با اینکه بحث ساخت
«ساختمان پزشکان 2» و حتی «دزد و پلیس2» هست، اما دوست دارم در یک فضای جدی
خودمان را محک بزنیم.
امان از پیشنهادهای اغوا کننده...
ـ به هر حال من هم باید بهترین پیشنهادم را بپذیرم..
یادم هست حتی یک مسابقه هم با اجرای مشترک پیشنهاد شد؟
ـ بله با یک پول هنگفت...
حتی وسوسه شدید...
ـ آره بابا حتی یک هفته هم فکر کردیم. (میخندد) بگذار از طریق «بانی فیلم»
بگویم اولین کارگردانی که بخواهد از من و هومن در یک کار جدی استفاده کند،
برنده است!
تخفیف هم میدهید؟
ـ (فکر میکند) تخفیف هم ... (مکث میکند) من شاید تخفیف بدهم، ولی هومن تخفیف بده نیست! (میخندد)
برویم سراغ سریال «دودکش»، چقدر مطمئن بودی لطیفی در این ژانر تجربه
نکردهاش در تلویزیون میتواند موفق باشد، بیشتر به جلوی دوربین امیدوار
بودی که رفتی یا پشت دوربین هم تو را مطمئن میکرد؟
ـ من هم به جلوی دوربین و هم به پشت دوربین اطمینان کامل داشتم. تیم
بازیگری کار، از هومن گرفته تا سیما تیرانداز، نگار عابدی و... که همگی از
اهالی تئاتر هستند. به هر حال وقتی تو به عنوان یک تئاتری جلوی بچههای
تئاتری کار میکنی، خیالت راحتتر است. ضمن اینکه خود لطیفی یک ذهن خلاق
دارد. ذهن او بسیار بازیگوش و باهوش است و به نظر من باید در کارنامه
محمدحسین لطیفی یک اتفاق دیگر رخ بدهد که البته خودش هم برای آن اتفاق مهم
دورخیز کرده است.
همان سریال تاریخی که...
ـ بله... به هر حال وقتی تو به عنوان بازیگر مقابل دوربین کارگردانی که
«صاحبدلان» و «سفر سبز» را ساخته قرار میگیری، خیالت راحت است. او در
کارنامهاش فیلم «عینک دودی»را دارد پس کارگردانی است که ژانر کمدی را
میشناسد، پس حالا میماند ماجرایی که بین من و کارگردان قرار میگیرد...
یعنی فیلمنامه؟
ـ دقیقاً، متن خیلی مهم است. برزو نیکنژاد بسیار تلاش کرده که فیلمنامهاش
را نزدیک کند به همین گفتوگوی من و تو، یعنی زندگی! باور کن خیلی کار
سختی است و هوش کارگردانی اینجا خیلی به کمک میآید؛ یعنی اینکه کارگردان
چگونه باید چینش کند، میزانسن طراحی کند و بازیگرانش را هدایت کند که قصه
شبیه به خود زندگی از آب درآید.
فیلمنامه سریال «دودکش» بر مبنای دو بازیگرش نوشته شد؟
ـ نه...
تو و هومن مشاورهای به برزو میدادید؟
ـ در روند کار من، هومن و برزو مینشستیم و صحبت میکردیم و تعامل بسیار
خوبی برقرار بود. خود برزو هم همیشه میگوید که من بر مبنای کاراکتر این
سریال را ننوشتم، من برای یک جمع و برای یکسری اتفاق نوشتم...
در واقع سریال شخصیت محور نیست؟
ـ بله...
حالا باید دید تأثیر شخصیتها بر قصه چگونه خواهد بود؟
ـ کل خانواده، محور این سریال است، چون اتفاقاتی که رخ میدهد برای کل
خانواده است. شاید خود من دوست داشتم رابطه من و هومن در سریال بیش از این
حرفها باشد منتهی هیچگاه چنین خواستهای را من به هیچ نویسندهای نمیگویم
و نخواهم گفت! نویسنده وقتی وارد داستان میشود مختصاتی در نظر میگیرد و
بر مبنای همان فرمول پیش میرود. من معمولاً دخالتی نمیکنم شاید برخی
سوپراستارها چنین اعمال نظری داشته باشند، ولی من هیچ وقت چنین کاری انجام
نمیدهم.
از چنین قصهای و این تیم بازیگری اتفاق قابل تصور همین چیزی است که
میبینیم خیلی نمیتوانم جایگاه کارگردان را در سریال «دودکش» پیدا کنم.
جایگاهی که در سریال «صاحبدلان»، «وفا» و حتی «نردبام آسمان» میشود آن را
به خوبی حس کرد. تو از این جایگاه بگو؟
ـ به نظرم جواب این سؤال را باید خود آقای لطیفی بدهد، اما من کماکان معتقد
هستم که لطیفی ذهنی بازیگوش، خلاق و باهوش دارد. من خودم از آقای لطیفی
خواسته بودم هر کجا بازی من به سمت بزرگ نمایی محسوس رفت آن را کنترل کند.
این تنها چیزی بود که من از ایشان خواستم. حالا تو معتقدی که چرای آقای
لطیفی این کار را قبول کرده؟
نه...
ـ تو میگویی جنس این نوشته به جنس نگاه آقای لطیفی نمیخورد؟
این کار که هیچ شباهتی به نگاه لطیفی ندارد اما به هر حال هر کارگردانی
دوست دارد کار در ژانرهای مختلف را به کارنامهاش اضافه کند...
ـ دقیقاً ...
ببین اگر من بگویم موقعیتهای این سریال هم به واسطه خود فیلمنامه و بازیگران ایجاد شده غلط است؟
ـ واقعاً خیلی از موقعیتها در خود متن بود و بهتر اینکه خود برزو هم سر صحنه بود و این یک پوئن بسیار خوب برای ما بود...
گاهی در حد یک کارگردان...
ـ بله بعضی جاها در حد یک کارگردان، مثل روزهایی که آقای لطیفی کسالت داشتند...
آقای لطیفی گویا سر این کار چند روز هم مسافرت بودند؟
ـ مسافرت؟!
سفر مسکو؟!
ـ بابا همچین میگویی مسافرت که انگار آقای لطیفی 2 ماه سر کار نبودند،
ایشان 2 روز مسکو بودند. برزو خیلی کمک حال بود و ما ارتباط خوبی با او
داشتیم. ارتباط بسیار خوبی میان اعضای این پروژه وجود داشت، آقای لطیفی حتی
سر تمرینهای ما هم بود و روی تک تک رفتار بچهها نظارت داشت.
ذوق کمدی لطیفی هم قاعدتاً مدل مرسوم تلویزیونی نیست. یک مقدار نگاه فانتزی در کارهای او وجود دارد...
ـ بله، کمدی لطیفی هم فانتزی دارد و هم اندازهاش درستتر است. اصولاً
معتقد نیست که باید زیاد قهقهه بگیرد. به نظرم نمک سریال «دودکش» اندازه
است، شاید من به عنوان بازیگر دوست داشته باشم یک مقدار ادویه اش را بیشتر
کنم، ولی اندازه جنس کمدی آقای لطیفی همین قدر بود. من امروز تفاوت نگاه او
را در این ژانر با سعید آقاخانی یا سروش صحت متوجه میشوم. من میدانم در
کار هر کدام از اینها باید چقدر به لحاظ بازی پیش بروم، شاید اصلاً درجایی
نباید جلو بروم.
نصرت روی کاغذ قرار بود یک شخصیت «حرص در بیاور» عصبی کن باشد...
ـ دقیقاً و برای من سخت بود بازی در این نقش، چون اصولاً خودم اینگونه نیستم و نقش فاصله زیادی از من دارد.
اصولاً حرص میخوری؟
ـ آره بیشتر حرص میخورم. دنبال این بودم که ببینم چگونه میتوانم با
رفتارم بیشتر هومن (فیروز) را حرص بدهم. دو ـ سه روز اول به دنبال یک صدا
برای این شخصیت بودم تا یک مقدار با صدای همیشگی متفاوت باشد. لحن را یک
مقدار پایینتر گرفتم...
لحن یک آدم همیشه مقصر یا موذی؟
ـ بیشتر موذی، او طوری صحبت میکند که حتی با حرف زدنش هم حرص در بیاورد.
گریم هم بسیار کمک کرد. ایمان امیدواری با طراحی این سبیل در نزدیک شدن من
به نصرت خیلی کمک کرد. نصرت یک جور همکاره و هیچ کاره است در کل وجود دارد و
هست، همین!
با توجه به خصوصیات این شخصیت و کنتراست آن با بازی برقنورد و شخصیت
فیروز، نزدیکتر شدن آنها به هم برگ برنده سریال بوده در ایجاد موقعیتهای
کمدی؟
ـ بله، من هم اعتقاد دارم ما (من و هومن) به یک ملودی و ریتمی رسیدیم که
هنوز جواب میدهد و البته این ماجرا تاریخ مصرف دارد و هنوز به تاریخ
انقضایش نرسیدهایم. در این سریال هم با هم زیاد هستیم، اما به نظرم میشد
این دو کاراکتر را در خلوتهایی با هم دید.
فکر میکنم برای نویسنده و کارگردان سریال «دودکش» پیشرفت قصه در سریال از خیلی فاکتورهای دیگر اهمیت بیشتری دارد؟
ـ بله دقیقاً، برای برزو خیلی قصه اهمیت داشت و من بابت این سریال واقعاً
به او تبریک میگویم. اواخر کار به جایی رسیدیم که میخواست یکسری داستانک
به کار اضافه کند تا کار جمع و جورتر و شسته رفتهتر شود که شرایط مهیا
نشد. به نظرم برزو یک فینال بهتری را در سر میپروراند که نشد هر چند مطمئن
هستم این فینال نیز تماشاگر را جذب میکند.
حضور نگار عابدی و سیما تیرانداز هم در مقابل تو و هومن فرصتی است که
حتیالامکان با جنس طنز متفاوتتری نسبت به کارهایتان مواجه شویم. بده
بستانهای بازی نیز میان این تیم به نظرم خوب از آب درآمده است؟ (مگر در
لحظاتی معدود که قابل چشم پوشی است)
ـ حسین لطیفی ما را دور هم جمع کرد و در فضایی دوستانه نظراتمان را راجع به بازیگران مقابلمان پرسید، از من، هومن و...
سر سریال «ساخت ایران» هم این اتفاق افتاد؟
ـ من آنجا اولین نفربودم که انتخاب شدم، اما وارد این ماجرا نشدم... شرایط این دو کار با هم فرق میکرد.
فکر میکنم تو با نگار عابدی قبلاً در یک نمایش هم همبازی بودید؟
ـ بله... از آن سو خانم تیرانداز هم بسیار عالی کار کردند.
به نظرت سریال «دودکش» درآمده...
ـ بله نود درصد... بنویس هشتاد درصد... خنده در سریال «دودکش» فیلتری دارد و
آن خنده از حرص است. خندهای که از مشکلات میگذارد و تماشاگرش را به خنده
وا میدارد. سریال «دودکش» به قول هومن در سریال «دزد و پلیس» قرار نیست
موجبات خنده را فراهم کند. من سریال دودکش را طنز موقعیت نمیدانم طنز
نیمچه اتفاقات و بیشتر قصه است.
در واقع معتقدی که قصه باید مخاطب را تا پایان حفظ کند؟
ـ بله...
یعنی به امید تو و هومن نباشیم؟
ـ نه... (میخندد) به امید خدا باش!
بقیه سریالها امسال را هم دیدی؟
ـ بله «مادرانه» را دیدم و به نظرم سریال خوب و شریفی است. «خروس» هم در
جنس کارهای سعید میتواند یک نقطه عطف باشد یا نباشد. باید دید و منتظر
ماند. فکر میکنم بازیگران کمدی ما یک مقدار خسته هستند.
اگر صحبتی مانده...
ـ ای کاش عجله موجود در تولید آثار تلویزیون کمی تعدیل شود. واقعاً ما سر
کار خسته میشویم، روزی 12 ساعت کار، مگر میشود؟ چطور من میتوانم با تن
خسته و روحیه خراب در نقش یک بازیگر کمدی موفق باشم! همه همکاران ما خسته
میشوند، ولی به هر حال بازیگران ویترین سریال هستند. ای کاش شرایط یکدیگر
را درک کنیم، ای کاش میشد وقتی بازیگران یک روز حس و حال ندارند، کار را
تعطیل کرد. ای کاش وقتی یک سکانس از فیلمنامه آماده نیست و ضعیف است به
نویسنده فرصت بازنویسی داد. ای کاش به کارگردان فرصت تمرکز روی کار داده
میشد. شک نکنید من و هر بازیگر دیگر وقتی سر حال جلوی دوربین برویم، بازده
چند برابر داریم. شما ببینید در کاری که خوب پول تزریق شده، هوای بازیگر و
عوامل را دارند و کیفیت کار چند برابر بهتر است. در سریال «ساختمان
پزشکان» واقعاً حال همه ما خوب بود، سر سریال «دودکش» هم همین طور، اگرچه
حجم بازی هومن خیلی زیاد بود و او خیلی خسته شد، اما خیلی خوب گلیمش را از
آب بیرون کشید. باور کن کار به جایی میرسید که من و هومن بعضی مواقع
حالمان آنقدر بد میشد که نمیتوانستیم دیالوگ بگویم. واقعاً گاهی هومن
مونولوگ میگوید، آقا گاهی هوا گرم میشد و نمیشد کار کرد. البته بقیه
همکاران من هم حرفهایی برای گفتن خواهند داشت. من بیشتر از سوی بازیگران
گفتم. امیدوارم امسال فیلمهای «استرداد» و «بچگیتو فراموش نکن» اکران شود.
یک فیلم تاریخی هم دارم که دوست ندارم از آن حرفی بزنم چون برایم مهم
نیست.