مهری رنجبر، فرهاد عشوندی، میثم بهرامی / با اینکه اوج کارش در لیگ جهانی بود، اما همه فکرهایش را کرده بود. می خواست اولین حضورش را به جشن خداحافظی از تیم ملی گره بزند. اما خولیو ولاسکو سرمربی تیم ملی به او اجازه نداد. به نظر ولاسکو ، هنوز برای او خداحافظی زود است. هرچند لیبروی ریز نقش ملی پوش، دلش می خواست از این به بعد به جای دو ، دو زدن نگرانی در چشمان ترمه ، برق خوشحالی را ببیند اما نشد. او بالاجبار ماند. چرا که همسرش هم همین را می خواست. حرف از فرهاد ظریف لیبروی تیم ملی والیبال است. او که از نظر خیلی ها در رقابتهای لیگ جهانی درخشید. وقتی در بازی با صربستان برای برگشت توپ از روی پنل تبلیغاتی افتاد، برای لحظه ای نفس ها را در سینه حبس کرد. حتی سرمربی صربستان هم جلوی چشمانش را گرفت تا صحنه دلخراشی را نبیند. اما او خیلی زود بلند شد، صحیح و سالم. بلند شد تا به قول خودش استارت پیروزیهای تیم ملی در ایتالیا و کوبا را زده باشد. ظریف حالا از تیم ویبو والنتیا در لیگ برتر ایتالیا پیشنهاد دارد و در حال بررسی پیشنهاد این تیم است.
*اهالی والیبال ایران تصور میکردند مسابقه اول با آلمان را شاید ببازیم اما بازی دوم را میبریم چون تا زمان بازی دوم، ساعت بدن بازیکنان هم تنظیم شده و مشکلی از نظر بدنی نخواهند داشت. اما دقیقا برعکس این اتفاق رخ داد.
به هر حال ورزش را نمیشود پیشبینی کرد. اگر بخواهیم علمیاش را بگوییم، شاید با علم جور درنیاید. ولی بازی اول که آمدیم در سالن، انرژی خاصی گرفتیم. جو سالن را دیده بودیم اما آن روز مردم آمده بودند به استقبال ما تا تشکر کنند. شاید اگر بازی اول را میباختیم باز هم ما را تشویق میکردند. وقتی بازی اول شروع شد ما پایاپای آمدیم. وقتی هم که امیر غفور سه چهار امتیاز از سرویس گرفت ما فاصله گرفتیم. آن انرژی برگشت به تیم ما. شاید اگر امیر آن سرویسها را در ست اول نمیگرفت، بازی به آن راحتی درنمیآمد. بازی دوم اما واقعا نمیشد. من تنها شبی که بعد از بازگشت به کوبا توانستم بخوابم، دو روز بعد از بازی دوم با آلمان بود. اصلا نمیتوانستیم بخوابیم. پریشب تا ساعت 8 صبح بیدار بودم. 8 تا 12 ظهر خوابیدم. یعنی 4 ساعت. در سه شبی که در هتل بودیم، هر شب من و رحمان داوودی که هم اتاق بودیم 3 تا قرص میخوردیم که بخوابیم. با این حال که سه تا قرص میخوردیم، ساعت یک میخوابیدیم و 4:30 صبح بیدار میشدیم. صبحانه را باید 9 تا 10 میخوردیم. ولی ما زودتر بیدار شده بودیم. رحمان ساعت 6:30 گفت بیا برویم صبحانه بخوریم. گفتم الان زود است ولی گفت بیا برویم. رفتیم پایین دیدیم همه بچهها آمدهاند صبحانه بخورند.
*یعنی بیخوابی شما را از پا انداخت.
بیخوابی و خستگی. خستگی سفر و اختلاف ساعت خیلی بد بود. من شنیدهام وقتی یک مسافرتی داری که 8 ساعت اختلاف ساعت دارد، باید 6-7 روز استراحت کنی تا بدنت به شرایط عادی برگردد. حالا شما حساب کن که ما وقتی رسیدیم کمتر از سه روز مهلت داشتیم و بعد با آلمان بازی کردیم.
*با این حال اگر انرژی روز اول را داشتید، در روز دوم آلمان نمیتوانست ایران را ببرد.
نه. در شرایط عادی نمیتوانستند. البته آلمان تیم خوبی است. نمیخواهم بگویم ما خیلی خوبیم. آنها هم تیم خوبی هستند. گیم اول هم پا به پای آلمان آمدیم. ولی اواخرش نتوانستیم. در گیم دوم هم همین طور. ولی در گیم آخر دیگر فاصله گرفتیم. در آن لحظات احتمالا همه میگفتند خدا کند زودتر تمام شود. دیگر خیلی خسته بودیم.
*البته گروه ما هم خیلی سخت بود. ما تیم پنجم شدیم با 15 امتیاز. در گروه اول تیم سوم 15 امتیاز گرفته بود و در گروه سوم تیم سوم فقط 13 امتیاز گرفته بود.
بچهها و ولاسکو همیشه میگفتند ما یک سورپرایز داریم. حالا یا صربستان میشد یا آلمان. اما نتایجی که در کوبا و ایتالیا گرفتیم خیلی خوب بود.
*کوبا را فکر نمیکردید بتوانید ببرید؟
کوبا یک جو خاصی داشت. چرا؟ چون سالنش سرد بود. تماشاگرانش ساکت بودند. توپ توی زمین میخوابید کسی سر و صدا نمیکرد. اصلا انگار بازی رسمی نبود. وقتی دو گیم را باختیم تازه فهمیدیم یک خبرهایی هست. البته برد مقابل ایتالیا هم یک اعتماد به نفس خوبی به ما داده بود. بازی اول را بردیم، بازی دوم را هم بردیم. در لیگ جهانی اعتماد به نفس خیلی مهم بود.
*جو خوبی که برای والیبال شروع شد، از آن دریافت تو بود. همان دریافتی که باعث مصدومیت کمرت شد. این برگ برنده بازی با صربستان در تهران بود. خیلیها این حرکت تو را با حرکت عابدزاده در بازی با استرالیا مقایسه میکنند که پشتک میزد. یک جوری جو برگشت و اعتماد به نفس تیم بالا رفت.
این را من نباید بگویم. بحث مسائل انفرادی نیست. این حرکت جو خوبی داد. شاید اگر آن بازی را 3 - 2 میباختیم بردهای بعدش نبود. این حرکت باعث شد انرژی هواداران به بازیکنان انتقال داده شود.
*محمد موسوی هم در بازی با ایتالیا که توپ را با پا زد، این حرکت را ادامه داد.
بله همینطور است. آن صحنهای که من زمین خوردم، سرمربی صربستان صورتش را برگرداند که صحنه را نبیند. کاپیتان صربستان هم صورتش را برگرداند که صحنه را نبیند. ولی خودم فکر میکردم که حالت نرمالی افتادم.
*البته همه نگران شده بودند و میخواستند مطمئن شوند اتفاق بدی برایت نیفتاده.
بچهها میگفتند چرا یک دقیقه بیشتر روی زمین نخوابیدی که جو را بیشتر در دست بگیریم. گفتم نه بابا ولش کن. چه فیلمی بازی کنم؟ ولی خب رفتم به ایتالیا، کم کم کمردردم شروع شد. در بازی با کوبا هم درد داشتم و خیلی اذیتم کرد. ولی من آدمی هستم که دردم را به کسی نمیگویم. حتی به ولاسکو هم نگفتم که درد دارم. آمدیم اینجا هم به او نگفتم که کمردرد دارم. گفتم فکرش راحت باشد چون آسیب دیده زیاد داشتیم و نمیخواستم من هم به مشغلههای ذهنیاش اضافه شوم.
*شنیده بودیم قرار بود بازی دوم با آلمان، بازی خداحافظی شما باشد. درست است؟ چطور شد که به این فکر افتادی؟ ظاهرا آقای ولاسکو هم مخالفت کرده.
من این موضوع را فقط به سیچلو گفتم. این تصمیمی است که خیلی وقت بود گرفته بودم. یعنی قبل از لیگ جهانی به خود ولاسکو گفتم بودم ولی وقتی آمد ایران قراردادش را تمدید کرد، آمد باشگاه پیکان و از من پرسید میتوانی در لیگ جهانی به من کمک کنی؟ گفت اگر صد در صد میتوانی کمک کنی، بیا و خداحافظی نکن. من به صد در صد تو نیاز دارم. من هم همان جا گفتم میآیم. گفتم لیگ جهانی هم که تمام شود، چون نتایج خوبی گرفتیم در بازی دوم با آلمان خداحافظی کنم. یکی از دلایلش هم که خانوادهام است. همسرم و دخترم ترمه. ولی یکی دو باری که با همسرم صحبت کردم مخالفت کرد. گفت اصلا این کار را نکن. من خیلی با خودم فکر کردم چون دیدم در اکثر ردهها بازی کردم و الان هم بهترین شرایط برای خداحافظی است. ولی وقتی با سیچلو صحبت کردم مخالفت کرد. من یک پیشنهاد از ایتالیا دارم که سیچلو گفت در چنین شرایطی که از ایتالیا هم پیشنهاد داری حیف است اگر بخواهی خداحافظی کنی. چون لوزانو هم آمده بود ایران و تمرین من را دیده بود و گفته بود ظریف یکی از لیبروهای خوب است. اگر قرار بود خودم تصمیم بگیرم صد در صد خداحافظی میکردم.
*چرا؟ خسته شدهای؟
من هیچ وقت از والیبال خسته نمیشوم.
*اگر قبل از لیگ جهانی خداحافظی میکردی و میدیدی که ایران در لیگ جهانی این نتایج را گرفته، حسرت نمیخوردی؟
ما لیبروهای خوبی در ایران داریم. تا وقتی من در تیم ملی هستم، به جوانترها نوبت نمیرسد. من به همین دلیل گفتم باید بروم. گفتم تا وقتی در تیم ملی باشم به کسی نوبت بازی نمیرسد که سیچلو گفت سیستم ما اینطوری است که هر کسی در تیم ملی هست، باید تا آخرش باشد. مخالفت کرد. ولی اگر به خودم بود این کار را میکردم.
*یعنی میخواستی فداکاری کنی؟
من به خاطر خانوادهام میخواستم فداکاری کنم. ولی همسرم میگوید وقتی من گفتم به تیم ملی نرو، تو رفتی. حالا که رفتی تا آخرش بمان.
همسر ظریف: من نمیتوانم قبول کنم که به خاطر ما این کار را میکرد. من آدمی هستم که احتیاجم را به زبان میآورم. آن زمان من میگفتم که انتظار دارم کنار خانوادهات باشی. ولی نبود. لازم دانست که نباشد. من هم قبول کردم. اما الان دیگر دوست ندارم از تیم ملی بیرون بیاید. چون الان زمانش نیست. البته خستگی هم یکی از دلایل این موضوع است. من فکر میکنم خانواده بهانه بود! میدانید چرا میگویم؟ چون آن موقع که ما گفتیم نرو، رفت، بعد که میگوییم برو، میگوید می خواهم نروم.
*شما چه موقعی گفتی به تیم ملی نرود؟
همسر ظریف: وقتی که به مسابقات جهانی رفت، دخترمان 6-7 ماهش بود. مدام به خاطر پدرش مریض بود.
وقتی برگشتم، دخترم یک ماه من را نمیشناخت. بغلم نمیآمد.
همسر ظریف: میشناخت، ولی نمیخواست قبولت کند.
*به هر حال شما با یک والیبالیست معروف ازدواج کردهای.
خانم من نمیدانست که من والیبالیست هستم. اصلا هم به خاطر اسم فرهاد ظریف با من ازدواج نکرد. یعنی بعد از اینکه ما ازدواج کردیم فهمید که فرهاد ظریف کیست. من از سال 79 در والیبال هستم. سال 82 که تیم ملی جوانان بودم نامزد کردیم. همسرم هم پیگیر نبود. همسرم دان دو و کمربند مشکی تکواندو را دارد اما پیگیر اخبار والیبال نبود. اصلا ازدواج ما به سبک قدیمیها و سنتی بود. مثل الان نبود. مادرم و خواهرم به خواستگاری رفتند و ما ازدواج کردیم.
همسر ظریف: البته خانواده ایشان گفتند که پسرشان ورزشکار است اما به عنوان یک ورزشکار معروف، شناختی از ایشان نداشتیم.
ظریف: سعید معروف میگفت رفته بودم پلی + 10، لباس ورزشی تنم بود و من را نمیشناخت. پرسیده بود ورزشکاری؟ گفته بود بله. بعد پرسیده بود فامیلت چیست؟ گفته بود معروف هستم. کارمند پلیس + 10 گفته بود اگر معروفی برای خودت هستی. فامیلت را بگو میخواهم بنویسم!
*متولد چه سالی هستی؟
واقعیاش را بگویم؟
*بله.
1357 / 10 / 3. در شناسنامهام خورده 1361 / 12 / 12
*پس الان در تیم از همه بزرگتر هستی؟
با امیر غفور 11 سال اختلاف سنی دارم. با فرهاد قائمی 10 سال. فقط با سعید و مهدی نزدیک هستم. سعید 29 سالش است.
*از نادی بزرگتر بودی؟
نادی 58 است، من 57. ولی به این چیزها نیست.
*در مورد موضوع خداحافظی از تیم ملی، الان وقتش نیست. الان باید بازی کنید.
شما دورادور میبینید که ما یک مسابقه انجام دادهایم. مثلا رفتیم با کوبا بازی کردیم. وقتی بازی اول با کوبا تمام شد، بعد برگشتیم هتل که ساعت حدود 12 - 1 شده بود. من خیلی بد خوابم. تا صبح نخوابیدم. یعنی نزدیک به 30 ساعت نخوابیدم. وقتی رفتم توی زمین به سیچلو گفتم من از دیروز نخوابیدم. گفت اشکالی ندارد، فقط برو توی زمین بایست. استرس کار ما خیلی زیاد است.
*ولی در بازی با کوبا خیلی خوب بودی.
من بازی نمیکنم، ولی وقتی با هر شرایطی به زمین بروم، سعی میکنم خوب باشم.
*با این تجربهای که کسب کردیم، اگر بخواهی بگویی اشتباهاتمان چه بوده که باید دور بعدی نداشته باشیم، چه میگویی؟
اسمش را اشتباه نمیگذارم. من میگویم تجربه نداشتیم. یعنی اگر ما تجربه داشته باشیم، بازی روسیه 21 - 18 را نمیبازیم. 12 - 9 ست پنجم بازی با ایتالیا را نمیبازیم. 23 - 24 سرویس خراب نمیکنیم. پوئنهای 20 به بالا باید یک سبک دیگر بازی کنی.
*یعنی میگویی در آن لحظات نباید سرویس پرشی میزدیم؟
نه، باید میزدیم. ولی باید با اعتماد به نفس میزدیم. ما سرویس پرشی نزدیم. سعید معروف آمد یک سرویس موجی را رد کند که خراب شد. بازی با کوبا هم دقیقا گیم اول همین اتفاق افتاد. 24 - 23 بودیم که سرویس سعید خراب شد. یعنی اگر این تجربهها را داشته باشیم، پوئن 20 به بالا بازی کردن والیبال سختتر میشود.
*شما خودتان در اردوی تیم ملی نمیگویید زرینی مچکریم؟
چرا؟
*چون الان همه از حمزه انتقاد میکنند. با آن سرویسهایی که میزد.
اتفاقا احمدینژاد هم به حمزه گفت که دیروز نبودی! یکی درمیان سرویسهایت رد میشد.
*خوب بازی میکرد اما بد میآورد.
حمزه پوئنهای حساس را از دست میداد. 23 - 23 سرویس خراب کرد.
*این تب اتفاقاتی که در کشور افتاد چقدر در نتایج شما موثر بود؟ یعنی انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن برد تیم ملی فوتبال مقابل کره جنوبی.
هر رشته ورزشی ایران که برنده شود آدم خوشحال میشود. فوتبال هم باعث خوشحالی ما شد. ولی از نظر انتخاباتی نه. یعنی از نظر سیاسی هیچ تاثیری در روحیه ما نداشت. برای من هیچ فرقی نداشت.
*در تیم هم آن جو مثبت وجود نداشت؟
نه. کلا ورزشی کار میکردیم.
*شما هم کمی از سختیهایی که زندگی با یک ورزشکار دارد بگویید. در طول این مدتی که دخترتان به دنیا آمده چند بار پدرش در اردوی تیم ملی بوده؟ در لیگ که مشکل ندارید؟
همسر ظریف: چرا. در لیگ هم مشکل داریم. شاید لیگ از اردوی تیم ملی سختتر هم باشد. چون از وقتی که آقای ولاسکو آمده، متاهلهای اردوی تیم ملی که بچه هم دارند، هم ظهر به خانه میآیند هم شب. بماند که وقتی میآیند به خانه، وقتی برای صرف کردن ندارند. ولی به هر حال کار خوبی است. این فکر حرفهای ولاسکو است. چون بازیکنی که با این سطح تجربه به خانه میآید، میداند که برای چه به خانه میآید و میآید که چه مسئولیتی را برعهده داشته باشد. ولاسکو هم این را میداند. یعنی این کارش عالی است. یعنی اگر هر مربی دیگری بود، طور دیگری برخورد میکرد و برنامهای برای این قضیه نداشت.
*در لیگ که برای تیمهای شهرستانی بازی میکنند شما هم به آن شهر میروید؟
همسر ظریف: بله. ما هم میرویم.
*الان قهرمانی آسیا پیش روی ماست. شما فکر میکنید تجربهای که در لیگ جهانی به دست آوردیم چقدر در مسابقات آسیا به ما کمک میکند؟
شما فکر میکنید تیمهایی که مقابل ما بازی میکنند بازیکنانشان چقدر بازی ملی دارند؟ زیر 200 - 300 تا بازی ملی ندارند. ولی در ایران، با تجربهترینشان من و حمزه و سعید هستیم. فکر نکنم تعداد بازیهایمان 100 تا بشود. تازه 60 تا از این بازیها آسیایی است. ولی حضور در مسابقات جهانی، تجربه جهانی هم میخواهد. شما فکر کن میخواهی جلوی ایتالیا بازی کنی. زایتسف که میآید میگویی کفشش را نگاه کن، قدش را نگاه کن. ولی الان دفعه دوم سوم است که ما با ایتالیا بازی کردیم. گفتیم اگر زایتسف است، برای خودش است.
*با توجه به اتفاقاتی که از جانب هواداران ایرانی رخ داده بود، بازی دوم که زایتسف آمد داخل زمین، چیزی به شما نگفت؟
من شنیدم که در شبکههای اجتماعی برای او چیزهایی نوشته بودند. پرواز ما و ایتالیا با هم بود. یعنی ما و ایتالیا با یک پرواز از مودنا به ساساری رفتیم. اما او بازیکن حرفهای است. اصلا به این مسائل کاری نداشت.
*شما در بازی با ایتالیا کمی با آنها کری خوانی داشتید. حتی سیچلو و مربی ایتالیا هم با یکدیگر کری خوانی میکردند.
اصلا مربی ایتالیا در دنیا معروف است به اعتراض کردن. ولاسکو به ما میگفت اینها شخصیتشان همینطوری است. ولاسکو برای بازی دوم به ما گفت خصوصیت ایتالیاییها طوری است که وقتی با تو کری میخوانند، باید یک ثانیه توی چشمشان نگاه کنی و برگردی. ما هم همین کار را میکردیم. گفت با این کار، آنها تا آخر بازی حساب دستشان میآید. ایتالیاییها دوست دارند وقتی به مشکل میخورند از نظر روحی روانی روی حریف کار کنند. اما سعید و حمزه چند برابر آن سرشان بلا آوردند.
* مربی آلمان هم همینطور بود؟
بازیکنانشان نه اما مربیشان بله. سر هر توپی اعتراض میکرد. به قول سعید میگفت روزنامه خودشان را خوانده، نوشته بوده که بیماری اعتراض دارد. تا حالا ولاسکو اعتراض کرده؟ ولی مربی آلمان خیلی اعتراض میکرد.
*البته با آن فضایی که تماشاگران درست میکنند، مربیان تیمهای دیگر حق اعتراض دارند. شاید بچههای ما باید بگویند که موقع سرویس زدن سر و صدا نکنند.
نه. مشکلی ندارد. نه توهینی میکنند نه حرفی میزنند. اگر چیزی خلاف قانون باشد، سریع جمعشان میکنند. مگر بچههای ما در ایتالیا سرویس میزدند، سر و صدا نمیکردند؟
*نه. صدایی که نمیآمد.
خب شاید اینجا صدایش را کم میکردند اما آنجا ما بودیم و میشنیدیم که تماشاگرانشان چقدر سر و صدا میکردند. دیگر عادی شده بود برایمان.
*قضیه اینکه تماشاگران ایرانی موقع سرویس زدن حریف، دستشان را تکان میدهند چیست؟
نمیدانم. من آخر نفهمیدم این کار و آن کاری که پشتشان را میکنند به حریف، چه معنایی دارد.
*دخترت خیلی به تو وابسته است. آن روزی که او را به تمرین تیم ملی بردی، چطوری گذاشت تمرین کنی؟
آن روز نمیگذاشت از خانه بیایم بیرون. زنگ زدم سرپرست تیم ملی، گفت بیارش اینجا ما نگهش میداریم.
*این نسلی که در تیم ملی وجود دارد، ممکن است در آینده مدیریت والیبال را در دست بگیرد؟ از طرفی مردم میتوانند امیدوار باشند که روند موفق تیم ملی در ادامه هم تداوم پیدا کند؟
من به شخصه علاقهای به مدیریت ندارم. ولی برای اینکه این موفقیتها ادامه پیدا کند باید دو برابر این تمرین کنیم. الان ما اگر برویم در بازیهای آسیایی، میگویید چون در لیگ جهانی خوب بازی کردیم، در آسیا حتما قهرمان میشویم. ولی در آسیا اگر یک تیم را سه بر یک ببریم، میگویند چرا یک گیم باختید؟ دقیقا حرفی است که ولاسکو قبل از بازی با آلمان به ما زد. گفت الان توقعات رفته بالا، اینطوری است. فکر نکنید خیلی راحت است. میگفت سطح آسیا بالاست، فقط نوع بازی کردنشان با اروپاییها فرق میکند. به نظر من باید تمرینمان را خیلی بیشتر کنیم.
*این باخت آخر، در پاداشی که گرفتید تاثیر گذاشت؟
اصلا بحث پاداش نبود. بگذار جو تیم ملی را برایت بگویم...
*نه. کاری به جو تیم ملی نداریم. جو افرادی که قرار بود به شما پاداش بدهند عوض شد.
نه. هر کسی هر چیزی که قرار بود بدهد را داد.
*مجوز ورود یک خودرو به ایران را هم گرفتید؟
قرار شد نام خودروها را مشخص کنند که از بین آنها یکی را بیاوریم.
*اگر دولت عوض شود مشکلی پیدا نمیشود؟
این مجوزی است که صادر شده.
*اگر واقع بین باشیم میبینیم که قرار نیست ولاسکو تا ابد در ایران بماند. فکر میکنی بعد از رفتن ولاسکو، فدراسیون از مربی ایرانی استفاده میکند؟
کار فدراسیون خیلی سخت شده چون اگر میخواهند کسی را بیاورند، باید بهتر از ولاسکو باشد. چون من بازیکن وقتی با یک مربی کار میکنم که اطلاعاتش بالاست، نمیتوانم با کسی که پایینتر از مربی قبلی است کار کنم. شاید بعضی بازیکنان که میآیند تیم ملی، وقتی به باشگاهشان برمیگردند با مربی باشگاه به مشکل میخورند. البته فعلا به این قضیه فکر نکردهایم چون ولاسکو فعلا قرارداد دارد. به نظرم پیمان اکبری هم باید مثل حسین معدنی بیاید کنار ولاسکو کار کند. من از نظر فنی نمیگویم. فنی که اصلا نیازی به تعریف من نیست. منظور من ریزه کاریها و روانشناسیهای ولاسکو است. او میداند با هر کسی باید چطوری برخورد کند.
*فکر کنم ولاسکو هر لحظه برایتان یک سورپرایز دارد.
به کلمبیا و ایتالیا که رفته بودیم همه میآمدند با او عکس میگرفتند. مربیان آنجا میآمدند با ولاسکو عکس میگرفتند. حتی همسر والیبالیست قرن دنیا هم میآمد با ولاسکو عکس یادگاری میگرفت.
*چه اتفاقی افتاد که آن فینال مقابل ژاپن را باختید؟ در گوانگژو.
من نبودم. من در دو سال و نیمی که حسین معدنی سرمربی تیم ملی بود دعوت نشدم. البته یک دوره دعوتم کرد که انتخابی جام جهانی بود در تهران. تیم به مسابقات جهانی رفت و من دیگر دعوت نشدم. آن موقع مجتبی عطار رفت.
*الان لیبرو خوب در لیگ داریم؟
در لیگ داریم اما در تیم ملی به نظرم نداریم. چون در تیم ملی لیبروهای جوان حتی یک بازی جوان ندارند. این بازیکنان حتی جلوی تماشاگران ایرانی هم نمیتوانند بازی کنند.
*الان باید چه کار کنند که تجربه کسب کنند و پشتوانه ایجاد شود؟
الان تیم 23 سال تشکیل شده و یک دوره به مسابقه رفته و دوباره میخواهند بروند. بعد هم تورنمنتهای غرب آسیا باشد و مسابقات معمولی هم این بازیکنان را ببرند، تجربه پیدا میکنند.
*ولاسکو خیلی جالب است. در هر دوره مسابقه، یک بازیکن جدید رو میکند.
واقعا همینطور است. علی مباشری و رحمان داودی را ببین. بازی علی مباشری از نظر ما که بازی میکنیم، چند برابر حمزه زرینی است. ولی یک سری بازیکنان چون اسم و رسم ندارند، به چشم نمیآیند. مباشری بازیکنی است که بازیاش به چشم نمیآید.
*رحمان داودی کسی است که اصلا خودش را یک طور دیگری نشان داد. او هم مثل خیلی از بازیکنان دیگر یکدفعه وارد تیم ملی شد اما عملکردش خیلی خوب بود.
البته اینطور نیست که فکر کنید او حتما در تیم ملی میماند. شاید در دور بعدی اصلا انتخاب نشود. پوریا فیاضی کسی است که در لیگ بهترین بازیکن پست خودش است اما در تیم ملی به سختی میتواند به جمع 12 بازیکن برسد. نوع بازی تیم ملی با تیمهای باشگاهی خیلی فرق میکند.
*کار تیم ملی در جام ملتهای آسیا خیلی سخت است چون آسیاییها میآیند که مقابل ایران خودی نشان بدهند. از آن طرف ایران قهرمان دور قبل بوده و همه انتظار دارند ایران قهرمان شود.
دقیقا ایتالیا هم همین را میگفت. میگفت شما جلوی ایتالیا چیزی برای از دست دادن نداشتید و راحت بازی کردید. الان در آسیا ذهنیت تیمهای حریف مقابل ایران همینطوری شده. چیزی برای از دست دادن ندارند. میآیند و بازی خودشان را میکنند. اگر ببرند که ایران را بردهاند، اگر ببازند هم به ایران باختهاند. خدا را شکر در دوره ولاسکو دیگر مغرور نمیشویم.
*میگویند در بازی آخر ولاسکو گذاشت تیم ببازد که بچهها مغرور نشوند.
نه بابا. بنده خدا اصلا دوست ندارد بازی دوستانه را هم ببازد. چه برسد به بازی با آلمان در ورزشگاه آزادی. این اولین باری است که یک تیم برای اولین بار به لیگ جهانی میآید و 15 امتیاز میگیرد. آخرین باری که یک تیم به لیگ جهانی رسید، چک بود که 3 یا 4 امتیاز گرفته بود.
*اصلا تیم سوم گروه سوم 13 امتیاز داشت.
بله. وقتی بازی با روسیه تمام شد ولاسکو گفت اشکال ندارد. غصه نخورید. آرژانتین اولین دوره که به لیگ جهانی آمد همه بازیهایش را باخت. حتی یک بازی هم نبرد. حتی یک بازی را 3-2 هم نکرد. ما هم میگفتیم ای خدا ما مثل آرژانتین نشویم که هم بازیها را ببازیم. اینطوری شده بود. اصلا فکرش را نمیکردیم که شرایط اینطوری برگردد.
*روسیه هم از دست ایران فرار کرد. چون اگر آنها در بازی اول به ما نمیخوردند، ممکن بود یکی از بازیها را ببازند.
بله. چون بازی اول بود توانستند هر دو مسابقه را ببرند. ما در بازی اول خودباوری نداشتیم.
*سال بعد در کدام تیم لیگی بازی میکنی؟ باریج اسانس؟
شاید بروم ایتالیا.
*از کدام تیم پیشنهاد داری؟
ویبو والنسیا.
*در سری آ است؟
نمیدانم اسم لیگشان دقیقا چیست اما میدانم لیگ برترشان است.
*پیشنهاد را به ولاسکو داده بودند؟
زنگ زده بودند به ولاسکو که ما چند تا بازیکن میخواهیم.
*موسوی را هم میخواهند؟
راحت به شما بگویم، همه بازیکنانمان را میخواهند. البته از نظر مالی در آنجا شرایط خوب نیست. ولی من برایم پول مهم نیست.
*الان قرارداد یک بازیکن حرفهای والیبال چقدر است؟
در ایتالیا پارسال تا 600 - 700 میلیون میدادند. اما امسال بودجههایشان کم شده. فکر کنم امسال به بچههای ما 60 - 70 هزار یورو پیشنهاد دادهاند. ولی بچههای ما اینجا بیشتر از این میگیرند. تازه کنار خانوادهشان هم هستند.
*بهنام محمودی مهمان ما بود. میگفت بچههایی که از خارج پیشنهاد دارند باید بروند.
بله. حسین معدنی هم به من میگفت. گفتم من میخواهم بروم، گفت فرهاد اصلا دنبال پولش نباش. گفتم من هم دنبال پولش نیستم.