khamenei.ir: گرچه عدالت به عنوان یك مفهوم ارزشی هماره در طول تاریخ مورد توجه مصلحان
اجتماعی و متفكران و مردمان محروم و مستضعف بوده است و از منزلت خاصی در
نظامهای اخلاقی و اجتماعی برخوردار بوده است، امّا كمتر به عنوان یك موضوع
جدّی مورد پژوهشهای عمیق و همهجانبه قرار گرفته است.
تفكّر منظم و سازمانیافته دربارهی عدالت به دو بخش نظری و عملی تقسیم
میشود. در بخش نظری كه همان نظریهپردازی دربارهی محتوای عدالت اجتماعی
است دارای وجوه و ابعاد متعددی است كه بحث در مفهوم عدالت و تعاریف و اقسام
آن و بحث در تعیین اصول عدالت بخشی از این ابعاد متنوع را تشكیل میدهد.
پس از فراغ از نظریهپردازی كلان دربارهی عدالت اجتماعی و محتوای آن، نوبت
به جنبهی عملی استقرار عدالت اجتماعی در سطوح مختلف حیات جمعی فرا
میرسد؛ یعنی بحث در اینكه چگونه و براساس چه برنامهای و با در نظر گرفتن
چه شاخصهایی عدالت را در حوزههای مختلف جامعه از قانونگذاری و قضاوت و
اقتصاد گرفته تا نظام آموزشی و بهداشت و درمان برقرار سازیم.
ما
طبق برخی از سیاستهایی كه امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم
دارد، نیستیم كه صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در كشور فكر كنیم و به
عدالت در كنار آن فكر نكنیم، نه این منطق ما نیست.
بیشتر متفكران حوزهی عدالتپژوهی كم و بیش بر جنبهی نظری بحث متمركز
شدهاند و در همین بعد نظری نیز كمتر كسی به طور همهجانبه به همهی ابعاد
نظری بحث عدالت اجتماعی توجه نشان داده است و برخی فقط به تعریف عدالت و
تقسیمات آن بسنده كردهاند و برخی به طور ناقص به ترسیم اصول عدالت
پرداختهاند و برخی از منظر فلسفی مباحث ارزشی و اخلاقی حول عدالت را از
نظر گذراندهاند.
اظهارنظرهای آیتالله خامنهای در قلمرو عدالت از این امتیاز برخوردار است
كه به مباحث نظری اكتفا نكرده و به نكات ظریفی در قلمرو استقرار عملی عدالت
در عینیّت جامعه اسلامی عطف توجه كردهاند.
به اعتقاد ایشان تحسین عدالت و عشق ورزیدن به آن و سخن گفتن فلسفی دربارهی
آن كافی نیست بلكه همت اصلی باید معطوف به پیریزی مناسبات اجتماعی در
عرصههای مختلف حیات جمعی بر مبنای عدالت باشد.
ایشان مینویسند:
«در نظام اسلامی، عدالت مبنای همهی
تصمیمگیریهای اجرایی است و همهی مسئولان نظام، از نمایندگان محترم مجلس
شورای اسلامی تا مسئولان بخشهای مختلف اجرایی، بهخصوص ردههای
سیاستگذاری و كارشناسی و تا قضّات و اجزای دستگاه قضایی، باید به جدّ و
جهد و با همهی اخلاص، در صدد اجرای عدالت در جامعه باشند. امروز در
جامعهی ما، برترین گام در راه استقرار عدل، رفع محرومیت از طبقات محروم و
تهیدست و كم درآمد است.»1
باید توجه داشت كه ورود ایشان در مباحث عدالت اجتماعی از منظر یك رهبر و
هادی حركت اجتماعی امّت و یك سیاستگذار كلان در ترسیم خطوط اصلی حركت
كارگرازان و مسئولان نظام اسلامی است؛ از این رو بیانات ایشان در این حوزه
صبغهی آكادمیك نداشته و توأم با بحثهای استدلالی و فلسفی متعارف
نمیباشد. بنابراین در مقالهی حاضر همّت آن است كه اولاً خطوط مهم و اساسی
تفكر كلان و راهبردی ایشان در زمینه عدالت اجتماعی برجسته و منقّح شود و
ثانیاً در مواردی وجه امتیاز این نقطه نظرات از جریان فكری غالب در غرب
معاصر به ویژه در تفكر لیبرالدموكراسی حاكم بر اكثر جوامع معاصر آشكار
گردد.
1. جایگاه عدالت اجتماعی در میان فضایل اجتماعی
یكی از مباحث مهم در حوزه عدالتپژوهی تعیین جایگاه عدالت در میان دیگر
فضایل جامعهی سیاسی است. بر خلاف لیبرالهای كلاسیك و اختیارگرایان
(libertarians) معاصر كه همسو با اسلاف لیبرال خویش، عدالت اجتماعی و عدالت
توزیعی را اساساً یك فضیلت نمیدانند، بسیاری از مكاتب و متفكران حوزهی
اجتماع و سیاست در اینكه عدالت اجتماعی یك فضیلت و خیر اجتماعی است، اتّفاق
نظر دارند. اختلاف در آن است كه آیا عدالت برترین فضیلت اجتماعی است یا
آنكه در عرض سایر فضایل اجتماعی نظیر رفاه، شكوفایی اقتصادی و كارآمدی قرار
میگیرد و بر آنها برتری و تفوق ندارد.
آیتالله خامنهای با تفكیك غایات و كمالات اجتماعی از كمالات فردی بر آن
است كه عدالت در مقایسهی با دیگر فضایل و خیرات اجتماعی در جایگاهی برتر
از همه مینشیند امّا در مقایسه با كمالات نهایی فرد و رستگاری حقیقی
انسان، عدالت، غایت و هدفی متوسط است و برقراری عدالت اجتماعی نمیتواند
هدف و غایت نهایی انسان باشد. در مورد جایگاه برتر عدالت اجتماعی ایشان
چنین میگویند:
«هزار سال است كه امت اسلامی برای
قسط و عدل دعا میكند. این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اولین كارش اجرای
قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین كارها است. ما رفاه را هم برای قسط و
عدل میخواهیم.»2
ایشان در جای دیگر میگویند:
«هدف ما استقرار عدل در جامعه است. ما این را میخواهیم. همهی كارها برای
اقامه عدل ارزش پیدا میكند. در جامعهی نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به
سود یك قشر و یك گروه از مردم است. اما در جامعهای كه برابری و عدالت
جریان داشته باشد، به سود همه است.»3
در تفكر معاصر غرب به ویژه در میان معتقدین به لیبرالیسم و بازار آزاد
سرمایه، باور غالب آن است كه در رتبهبندی ارزش-ها و فضایل اجتماعی، رشد و
توسعه در رتبهای برتر از عدالت اجتماعی مینشیند و شكوفایی اقتصاد آزاد در
نهایت امر به نفع اقشار ضعیف و كمتر بهرهمند نیز خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی ایران بر این نكته تأكید دارد كه این تلقی بر خلاف تفكر
اسلامی است و توسعه و پیشرفت باید جهتدار بوده و در چارچوب تأمین عدالت
اجتماعی تعریف شود.
اساساً
فقرزدایی و كاهش فاصله طبقاتی و تلاش برای برابری افراد در استفاده از
امكانات و برابری در فرصتها، از نظر آیتالله خامنهای از مقدمات اصلی
عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام است.
ایشان میگویند:
«
ما طبق برخی از سیاستهایی كه امروز
در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم كه صرفاً به رشد
تولیدات و رشد ثروت در كشور فكر كنیم و به عدالت در كنار آن فكر نكنیم، نه
این منطق ما نیست. نوآوری نظام ما همین است كه میخواهیم عدالت را با توسعه
و با رشد اقتصادی در كنار هم و باهم داشته باشیم.»
4
«بعضی این تصور را میكنند كه ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه كنیم و
وقتی كه به آن نقطه مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این
فكر، اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است.»
5
اما در مقایسه با كمال و سعادت فردی، این عدالت است كه جنبهی مقدس و ابزاری به عنوان هدف نهایی مطرح نمی-شود.
ایشان در این زمینه میگویند:
«ما كارهای گوناگون [رفاه، سازندگی، توسعه] را برای قسط و عدل میخواهیم،
برای اینكه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده
كنند و عدهای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است كه
انسانها میتوانند رشد كنند، به مقامات عالی بیشتری برسند و كمال انسانی
خود را به دست آورند. قسط و عدل یك مقدمه واجب برای كمال نهایی انسان است.»
6
2. وظیفهمندی دولت نسبت به عدالت اجتماعی
همانطور كه اشاره شد جریان عمده و اصلی در درون سنت لیبرالیسم مخالف
هرگونه مدلی از عدالت توزیعی (distributive justice) است و معتقد است كه
عدالت اجتماعی در قالب حمایت از اقشار آسیبپذیر و جبران نتایج منفی بازار
آزاد برای افراد فقیر و ضعیف و شكستخورده در رقابت اقتصادی هیچ مبنا و
وجهی ندارد. عمدهی استدلال آنان این است كه به عدهای كه در بازار آزاد به
ثروت و موفقیت نمیرسند و با فقر و ناكامی اقتصادی دست و پنجه نرم
میكنند، ظلم و بیعدالتی واقع نشده است زیرا ظلم و بیعدالتی در جایی است
كه فرد یا گروهی براساس تصمیم و نقشه قبلی به طور عامدانه موجبات فقر و
ناتوانی و شكست كسی را فراهم آورده باشند امّا در بازار آزاد سرمایه نظیر
یك مسابقه ورزشی در جریان رقابت عدّهای به موفقیت و پیروزی میرسند و
عدهای شكست میخورند و مسئولیت این عدم موفقیت و شكست برعهدهی كسی جز خود
آنان نیست. بنابراین نه دولت و نه پیروزشدگان در قبال جبران ضعف و شكست
آنان مسئولیتی ندارند و عدالت، وظیفهای را در حمایت و جبران نقص آنان
متوجه دولت نمینماید.
7
آیتالله خامنهای با اتكای به روایات فراوان موجود در منابع اسلامی، در
تقابل كامل با دیدگاه فوق قرار دارند و به دنبال دفاع از محرومان و
مستضعفان میباشند و فقرزدایی و تسكین آلام طبقات ضعیف جامعه را از وظایف
مهم دولت اسلامی میدانند. ایشان در اینباره خطاب به مسئولین دولتی
میگویند:
«
در برنامهریزیها مسألهی برطرف
كردن فقر و محرومیت از كشور را در درجه اوّل قرار دهید كه یكی از اركان
عدالت، این موضوع است. البته همهی مفهوم عدالت این نیست كه ما فقر و
محرومیت را برطرف كنیم، گرچه حقاً و انصافاً بخش مهمی از آن است.»
8
اساساً فقرزدایی و كاهش فاصله طبقاتی و تلاش برای برابری افراد در استفاده
از امكانات و برابری در فرصتها، از نظر آیتالله خامنهای از مقدمات اصلی
عدالت اجتماعی مورد نظر اسلام است. ایشان میگویند:
«
به نظر ما عدالت، كاهش فاصلههای
طبقاتی است، كاهش فاصلههای جغرافیایی است. اینجور نباشد كه اگر منطقهای
در نقطهی جغرافیایی دور از مركز كشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد
امّا آنجایی كه نزدیك است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصلههای
طبقاتی باید برداشته شود، فاصلههای جغرافیایی باید برداشته شود و هم
برابری در استفادهی از امكانات و فرصتها باید به وجود آید.»
9
3. لزوم توجه به شاخصها و معیارهای عدالت
بسیاری از متفكران در حوزهی عدالتپژوهی به تعریف و تقسیم عدالت بسنده
كردهاند و تمامی تلاش آنان در حدّ ذكر برخی مباحث نظری و كلّی دربارهی
عدالت و عدالت اجتماعی محدود شده است؛ حال آنكه از مباحث خطیر و مهم عدالت،
پرداخت به این نكته است كه براساس كدامین معیارها و شاخصها میتوان عدالت
را در هر حوزه از حوزههای حیات اجتماعی استقرار بخشید.
فیلسوفان و متفكران باحث در زمینه عدالت یا به كلی از این بحث مهم غافل
بودهاند یا مانند جان رالز گرچه به این جنبهی مهم پرداختهاند امّا با
نگاهی تعمیمگرایانه این معیارها و شاخصها را در دو اصل عام و كلی خلاصه
كردهاند، گویی در هر زمینه از زمینههای روابط اجتماعی میتوان عدالت را
براساس این دو اصل پیاده كرد.
رهبر انقلاب با تفطّن بر این نكتهی مهم كه هر عرصه از عرصههای حیات جمعی
اقتضائات خاص خود را دارد و برای تحقق عدالت در آن عرصه شاخصها و معیارهای
ویژهی آن عرصه باید تعریف شود، تأكید میكنند كه تعریف عدالت و
نظریهپردازی و مفهومسازیهای مرسوم برای تحقق عدالت كفایت نمیكند و لازم
است در ساحتهای مختلف جامعه از اقتصاد و قانونگذاری و نظام قضا گرفته تا
نظام آموزشی و بهداشت شاخصها و معیارهای عدالت تفكیكشده تعیین شود تا در
برنامهریزی عدالتمحور و انجام فعالیتهای اجرایی برای تحقق عدالت در آن
حوزهها معیاری برای داوری وجود داشته باشد و بتوان تشخیص داد كه آیا این
فعالیتها منتهی به استقرار شده است یا خیر. ایشان در اینباره میگویند:
«عدالت چه جوری تأمین میشود؟ یعنی واقعاً یك مقیاس لازم است، یك معیاری
لازم است برای اینكه ببینیم عدالت در بخشهای فرهنگی، بخشهای آموزشی و
پرورشی یا آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین میشود این
باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامهریزیها داخل كنیم در مقام
عمل و در مقام اجرا به آن عدالت مورد نظر برسیم.»
10
4. ضرورت درآمیختن عدالت با معنویت و عقلانیت
این واقعیت كه روح توحید و دعوت به اخلاق و معنویت و عبودیت جوهرهی اصلی
تعالیم اسلامی است ما را به این نكتهی مهم میرساند كه در چارچوب تفكر
اسلامی، عدالت اجتماعی به تنهایی تأمینكنندهی فضایل یك جامعه اسلامی نیست
و در كنار اندیشهی عدالت باید معنویت نیز به دغدغه اصلی بدل شود. از این
گذشته حتی خود عدالت نیز در صورتی به طور واقعی و حقیقی دنبال میشود كه با
انگیزه معنوی همراه باشد. تجربه ثابت كرده است كه منادیان صادق و راستین
عدالت كسانی هستند كه از پشتوانهی قوی معنوی و مذهبی برخوردارند و صد
البته اگر این معنویت و خداخواهی با تدبیر و عقلانیت كافی همراه نشود به
تنهایی نمیتواند ضامن تحقق عدالت باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در بیانات متعددی بر این جنبه تأكید خاص دارند. ایشان
از سویی بر این نكته اصرار دارند كه تحقق عدالت نیازمند بسط اعتقاد به مبدأ
و معاد و معنویت در سطح جامعه است و تا این اعتقادات در میان آحاد جامعه
دامنگستر نشود، عدالت اجتماعی واقعی و مورد نظر اسلام پیاده نمیشود.
11
و از سوی دیگر بر لزوم برخورداری مسئولان دولتی و مجریان عدالت اجتماعی از
معنویت و عقلانیت تأكید دارند. عقلانیت اقتضا میكند كه مجریان و
دستاندركاران تحقق عدالت در هر عرصه از عرصههای اجتماع از تجارب عقلایی
سایر ملتها و نیز از تدبیر و محاسبه و دقت كافی و بهرهمندی از نظرات
صاحبنظران كه اقتضای كار معقول و سنجیده است بهرهمند باشند. ایشان در
اینباره میگویند:
«
در عدالت، هم عقلانیت باید مورد
توجه باشد، هم معنویت. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یك
شعار توخالی، خیلیها حرف عدالت را میزنند امّا چون معنویت و آنگاه معنوی
نیست، بیشتر جنبهی سیاسی و شكلی پیدا میكند. دوّم عقلانیت، اگر عقلانیت
در عدالت نباشد گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود ... در عدالت،
عقلانیّت شرط اوّل است.»
12
در پایان مقال ذكر این نكته لازم است كه آنچه ذكر شد دربردارندهی خطوط
اصلی تفكر رهبر انقلاب اسلامی ایران در زمینه عدالت اجتماعی است نه آنكه
مشتمل بر همهی زوایای اندیشه ایشان دربارهی عدالت باشد.
پینوشت:
1. پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 1370/3/13
2. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
3. سخنرانی به مناسبت روز ودلات امیرالمؤمنین(ع) 1371/10/17
4. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1383/6/4
5. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
6. سخنرانی در جمع فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی 1376/4/25
7. برای نمونه میتوان به آراء فردریك هایك از چهرههای برجسته نولیبرال در
دفاع از این نظریه اشاره كرد. منبع ذیل رجوع كنید: Fredric Hayek , Law ,
Legislation and Liberty , p,65
8. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1374/6/8
9. سخنرانی در اجتماع زائران مشهد مقدس 1388/1/1
10. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1389/6/8
11. سخنرانی رهبری در دومین نشست اندیشههای راهبردی 1390/2/27
12. بیانات رهبری در دیدار با هیأت دولت 1388/6/8