کد خبر: ۱۴۸۴۷
زمان انتشار: ۱۴:۰۷     ۰۶ تير ۱۳۹۰

كنث وايزمن مسئول امور ايران در آيپك كه در سال 2005 به اتفاق استيو روزن يكي ديگر از اعضاي اين موسسه، ( و نيز لاري فرانكلين تحليلگر ايران در پنتاگون) در يك اقدام مشكوك از سوي دولت امریکا به اتهام جاسوسي (اتهام دقيق: تلاش غير قانوني براي جمع آوري و انتقال اطلاعات محرمانه به روزنامه نگاران و ديپلمات هاي اسرائيلي) تحت تعقيب قضایي قرار گرفت، در مصاحبه با سايت تهران بيوريو (وابسته به تلويزيون پي‌بي‌اس) سعي در توجيه و بعضا افشاي مشكوك اقدامات آيپك در تاثير گذاري منفي بر سياست خارجي دولت امریکا در قبال ايران داشته است.

 
اين مصاحبه فارغ از صحت و سقم تمام یا بخشی از ادعاهای آن، نشان‌دهنده هزينه‌هایي است كه رژیم صهیونیستی بر سياست خارجي، اقتصاد و بخش نظامي امریکا تحميل كرده است.
 
همچنین علت اين تصميم امریکا (بازداشت وايزمن، روزن و فرانكلين) در آن دوره زماني كه آيپك تلاش زيادي مي كرد امریکا را وارد جنگ با ايران کند، قابل توجه است. البته وايزمن اين اتفاق را نتيجه درگيري اف بي آي، سيا و وزارت خارجه در مقابل پنتاگون و تلاش پنتاگون (فرانكلين) براي يارگيري از آيپك عليه گروه مقابل مي داند.
 
كنار هم گذاردن اين موضوع با اتفاق اخير در زمینه تحريم شركت اسرائيلي طرف معامله با ايران از سوي امریکا، در حالي كه دستور كار كنوني (علني) آيپك تشديد تحريم هاست، برخي مسائل پشت پرده و مقاومت هاي داخلي (از سوي گروه دوم) در امریکا در مقابل لابي اسرائيل را نشان مي دهد.
 
برخي نكات قابل توجه مصاحبه وی در ادامه آمده است:
 
- آيپك نقش زيادي در حمله نظامي به عراق نداشت اما حمله به ايران (كه وي آن را غير عاقلانه ترين اقدام مي خواند) مي توانست به گردن يهودي‌ها بيفتد.
 
- در داخل آيپك به‌شدت تلاش مي شد امریکا را وادار به اقدامات هر چه جدي تر عليه ايران کنند، (بدون آنكه بخواهند اين تلاش علني شود)
 
- يهوديان امریکا عمدتا چپ گرا هستند اما پول‌دارهاي يهودي، راست گرايند و با حزب ليكود همكاري مي كنند و تندروهاي اسرائيل را تشويق می‌کنند و همين گروه هستند كه به‌دليل تامين مالي، بيشترين تاثير را بر آيپك دارند. اسحاق رابين (از حزب كارگر) از آيپك خشمگين بود، بنابراین، با هماهنگي گروهي از يهوديان امریکا، يك جريان موازي با آيپك درست كرد.
 
- رمز قدرت آيپك، توان تامين مبارزات انتخاباتي امریکاست. (این بخش از اظهارات وایزمن، نكته مهم و تقريبا درستي است، اگرچه ابزارهای تثبیت قدرت در آیپک به همين موضوع محدود نمي شود. عوامل منافقين نيز از همين ابزار براي لابي در كنگره امریکا استفاده می‌کنند و بدليل شفاف بودن مسير كمك هاي مالي به انتخابات در امریکا، ردپاي عناصر منافقين در تامين مالي رقابت انتخاباتي برخي نمايندگان قابل شناسایي است)
 
- در دهه 90، امریکا بزرگ‌ترين شريك تجاري ايران بود و آلمان بعد از آن قرار داشت! اما در ديدار كهل صدراعظم وقت آلمان و كلينتون رئیس‌جمهور وقت امریکا تصميم گرفته شد ايران منزوي و تجارت با آن محدود شود. از اينجا به بعد آيپك فرصت ورود به ميدان را پيدا كرد و اولين كار آن ارائه قانون تحريم ايران و ليبي بود. اين طرح در آيپك فقط براي ايران طراحي شد اما بعدا در پروسه قانونگذاري، ليبي هم به آن اضافه شد.
 
- آيپك يك بخش مقننه دارد كه در آن دوره، براد گوردون -از ماموران سابق سيا در باره ايران- مسئول آن بود، بنابراین، سررشته كار دستش بود. وي مي دانست قبلا يك پيش نويس ضعيف قانون توسط فردي بنام داماتو كه فردي ضعيف النفس و بله قربان گوي راست گراها در نيويورك بود، ارائه شده است.
 
- نيل شر، مدير آيپك در جلسه اي به من گفت ما به‌دنبال تحريم ايران - بر اساس مدل تحريم اعراب (عليه اسرائيل) هستيم. چيزي كه اكنون از سوي سازمان تجارت جهاني ممنوع است. شر گفت چرا ما قانوني در اين مورد طراحي نكنيم؟ با كمك من و تعدادي از مسئولان دفاتر نمايندگان كنگره، قانون داماتو به جريان افتاد.
 
- آيپك هم‌زمان دولت كلينتون را متقاعد كرد که موافقت نامه كونكو را لغو كند و آقای اكبر هاشمي رفسنجاني (عين عبارت) را خشمگين كرد. هاشمی هنوز هم مي گويد اين اقدام، روابط را تخريب كرد و من هم اين حرف وي را قبول دارم.
 
- با پيروزي خاتمي، دولت كلينتون از آيپك فاصله گرفت. ما اعتقادي به نتيجه بخش بودن مذاكره با اصلاح طلب‌ها نداشتيم زيرا قدرت در اختيار كس ديگري بود. ما مخالف گرايش امریکا به سمت ايران بوديم، بنابراین، فشار ما متمركز بر حوزه اقتصادي شد و تلاش كرديم كاخ سفيد از طرح خط لوله باكو (جيهان) حمايت كند.
 
- آيپك روابط نزديك همكاري با شركت هاي نفتي (از طريق هراساندن آنها) دارد. آنها به آيپك كمك مالي مي كنند. (این بخش از اظهارات وایزمن به دعوت از مقام‌های شركت هاي نفتي به نشست سالانه آيپك براي نشان دادن قدرت خود و متقاعد كردن آنها به همكاري، از جمله دعوت از مقام‌های كونوكو اشاره دارد، وي به سخت بودن متقاعد كردن شركت هاي نفتي و سخنراني هاي بي شمارش در نشست هاي نفتي اشاره مي كند.
 
- من مسئول ارتباط با يهوديان ايراني مقيم امریکا شدم. ما فكر مي كرديم آنها با ما همراه هستند.
 
- حتي بندر بن سلطان و عادل الجبير (سفير فعلي عربستان در امریکا) از تلاش آيپك براي ايجاد خط لوله باكو جيهان و انزواي ايران استقبال كردند. بن سلطان براي ما پيام مي داد و من هر سال چند بار با الجبير ديدار مي كردم. وي عادت داشت به جوك بگويد اگر بتوانيد نفت ايران را تحريم كنيد وي تمام مرسدس را براي ما مي خرد! زيرا عربستان مي توانست در آن زمان، قطع توليد ايران را جايگزين كند.
 
- بعد از جنگ عراق، همه افراد به‌دنبال حمله به ايران بودند. خيلي شلوغ مي كردند. خيلي ها در داخل آيپك براي تغيير رژيم در ايران بر اساس مدل عراق فشار مي آوردند، در آغاز با حمايت از مخالفان، گروه هاي اقليت و مجاهدين خلق. همه افراد پيش ما مي آمدند. سلطنت طلب ها، سوسياليست ها و كمونيست ها. همه. و همه خواستار حمايت آيپك از تغيير رژيم بودند.
 
- اسرائيل هم كه مي خواست امریکا را تحت فشار قرار دهد، بسياري از ايراني هاي تبعيدي را از اروپا براي سخنراني و لابي به امریکا مي فرستاد تا خود را رهبران ايران معرفي كنند. بارها وقتي من به اسرائيل مي رفتم، اوري لوبراني مرا پيش اينها مي برد كه در هتل هاي مختلف در سراسر تل آويو پراكنده بودند. روحيه تغيير رژيم خيلي قوي بود. نزد اسرائيلي ها، پنتاگون، نومحافظه كاران و غيره.
 
- اما آيپك و گروه‌هاي يهودي اگرچه خواستار تغيير رژيم بودند اما هرگز علنا لفظ تغيير رژيم را استفاده نمي كردند. يك گروه يهودي نبايد بگويد ما خواستار تغيير رژيم هستيم مي تواند بگويد ما خواستار مهار ايران هستيم. خيلي ديوانگي بود اگر مي گفتيم يهوديان امریکا مي خواهند دولت آينده ايران را تعيين كنند. آيا دولت بعدي اين‌طوري مي توانست مشروعيت يابد؟
 
- در همين زمان بود كه داستان فرانكلين (جاسوسي) اتفاق افتاد. فرانكلين به‌دنبال كسب حمايت آيپك و نومحافظه كاران در مقابل وزارت خارجه بر سر سياست هاي مربوط به ايران بود. البته مسئله (پرونده جاسوسي) بيشتر مربوط به عراق بود تا ايران. سيا و اف بي آي معتقد بودند آيپك و نومحافظه كاران مسئول حمله به عراق و افتضاح ناشي از آن هستند و بايد تاوان بدهند. يك پروژه بزرگ عليه آيپك و نومحافظه كاران كليد خورده بود. همه اعضاي دفتر داگلاس فيث مجبور شدند وكيل بگيرند. از آنها بازجویي شد، به‌ويژه كه بسياري با احمد چلبي تماس داشتند.
 
- چلبي از قبل با آيپك رابطه داشت. وي اواخر دهه 90 به آيپك آمد و در جلسه اي گفت اگر من رئيس جمهور عراق شوم اولين كارم اين خواهد بود كه اسرائيل را به‌رسميت بشناسم و من توي دلم گفت فردايش يك گلوله توي مغزت خواهد بود. اما تماس زيادي بين چلبي و يهوديان بود.
 
- اف بي آي به‌جاي تعقيب چلبي، فكر كرد به‌دنبال كساني باشد كه براي حمله به عراق و پس از آن ايران توطئه مي كنند. آن زمان فرانكلين مسئول ايران در پنتاگون بود و فضاي پيروزي در عراق همه را به فكر حمله به ايران انداخته بود. (نه بخاطر دخالت ايران و كشتار امریکایي‌ها). فرانكلين در فضاي تنش بين سيا و پنتاگون متوجه شد پنتاگون تنها گروهي است كه خواستار حمله به ايران است. پنتاگون فكر مي كرد اعضاي وزارت خارجه تنبل و به‌دنبال سازش با ايران هستند و بنا براین، به فكر تماس و جلب حمايت آيپك افتاد. نومحافظه كاران از كالين پاول -وزير خارجه- به همين خاطر به‌شدت متنفر بودند. كاخ سفيد هرگز نتوانست در مورد ايران به جمع‌بندي برسد، زيرا مناقشات زيادي بين دستگاه‌ها وجود داشت. قرار شد همه يك گزارش تهيه كنند اما چون اجماعي نبود، هرگز گزارشي تهيه نشد.
 
- در آن دوره ايران كاملا با امریکا همكاري مي كرد. اين بحث مطرح بود كه شايد بتوان روي اين موضوع (براي بهبود روابط) سرمايه گذاري كرد. در همين شرايط، ايران خطوط خام يك پيشنهاد را براي بهبود روابط – موسوم به چانه زني بزرگ- ارائه داد. پيشنهاد شامل تعليق غني سازي و تحول در سياست خاورميانه اي ايران در مقابل به‌رسميت شناختن و تضمين امنيتي امریکا بود. وصول پيشنهاد خرازي با ديدار دوم فرانكلين با من هم‌زمان شد. من مجبور شدم ملاقات با فرانكلين را كوتاه كنم زيرا سفير سوئيس، پيشنهاد صادق خرازي را آورده بود.
 
منظور از پیشنهاد صادق خرازی که وایزمن به آن اشاره کرده، همان نامه ننگین دولت خاتمی در سال 2003 است که نخستین بار رجانیوز آن را در داخل کشور افشا کرد. در این نامه، در ازای خارج کردن نام ایران از لیست کشورهای محور شرارت، تضمین تعطیلی کامل فعالیت‌های هسته‌ای و دست برداشتن از حمایت گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله و حماس مطرح شده بود.
 
- معتقدم ايران از آن زمان تا به‌حال كمتر نگران حمله مستقيم امریکا بوده تا سياست تهاجمي مبتني بر سرنگوني رژيم از طريق حمايت از گروه‌هاي مخالف و اقليت هاي قومي و امواج تبليغاتي در داخل ايران. بسياري در آيپك طرفدار تغيير رژيم بودند و پنتاگون هم همين را مي خواست. اقداماتي نظير تبليغات رسانه اي، تامين مالي گروه‌هاي خرابكار، بيرون آوردن مجاهدين از عراق و اجازه به بازگشت آنها به ايران براي اجراي ماموريت هاي امریکا.
 
بر اساس این گزارش، اظهارات وایزمن، طولاني و قابل توجه است و اينكه جريان اصلي رسانه اي امریکا به آن توجهي نكرده است و تنها يك سايت فرعي آن را منتشر ساخته، نشان از ناخرسندي احتمالي آيپك از بحث در اين باره دارد.
 
مصاحبه توسط رابرت دريفوس، خبرنگار چپ گراي مجله نيشن انجام شده كه ضد جنگ است اما مواضع وي در مورد ايران شبيه ساير چپ‌گراها طي دوره اخير به دو دليل تغيير كرده است: روي كار آمدن دموكرات‌ها (و شعارهاي ضد جنگ اوباما) و انتخابات سال 88 ايران.
 
در عین حال، تمركز بر رفتار و عملكرد يهوديان ايراني در امریکا كه بين اسرائيل و ايران، رسما و علنا جانب اسرائيل را مي گيرند، نیز مهم است و هر چه بتوان اين جامعه را با اين قبيل اقدامات افشا كرد باعث فشار بر آنها و حداقل محدود كردن همكاري آنها با آيپك خواهد شد.
 
تجمع گروه‌هاي مخالف ايران در هتل هایي در تل آويو، يا اعزام مخالفان ايراني از اروپا به امریکا با پول و طرح اسرائيل، نیز قابل توجه است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها