به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، از مشخصههاي غير قابل انكار
انديشههاي سياسي شهيد بهشتي، اعتقاد به رهبري و امامت در نظام حكومتي
اسلام است. وي از طرفداران حاكميت يك فقيه جامعالشرايط در سيستم سياسي
اسلام در دوره غيبت كبرا است. در نگاه ايشان، حكومت، ريشه در اسلام دارد و
براي اينكه مقررات و قواعد اسلام در نظام سياسي جاري شود و قدرت سياسي
التزام خود را به اسلام نشان بدهد، بايد فقيه عادل، آگاه و لايق در رأس آن
قرار بگيرد. شهيد بهشتي در اين باره ميگويد: «خط ما خط فكري اسلام
اجتهادي، پويا و سازنده است كه به پيشتازي و پيشگامي رهبري فقيه مبارز شجاع
و زمان آگاه پيشتاز، بهاي درجه اول ميدهد».
* در نظر شهيد بهشتي، اسلام اجتماعي پويا به رهبري فقيه مبارز اعتقاد دارد
در نظر شهيد بهشتي اسلام اجتماعي پويا، به رهبري فقيه مبارز اعتقاد
دارد و آن را در رأس هرم قدرت جاي ميدهد، او نه تنها در مقام نظر، بلكه در
عرصه عمل نيز به اين تفكر بها ميداد، و ميگفت: «من تا ايشان [امام]
اجازه ندهند يك كلمه سخن نميگويم»
مبناي موضعگيري بالا اين استدلال است كه شهيد بهشتي آن را به همه
توصيه ميكند: «اگر يك جا ديديد بين رهبري و نظر شما، يا گروه معدود ديگر
اختلافي وجود دارد، اين اصل را بپذيريد كه در مسير يك مبارزه، آنجا كه
مسئله به رهبري مربوط ميشود، اولويت با نظر رهبري است».
* شهيد بهشتي از نامزدي رياستجمهوري دوره اول منصرف شد، زيرا امام با آن مخالفت كردند
مطابق همين ديدگاه شهيد بهشتي از نامزدي رياست جمهوري دوره اول منصرف
شد، زيرا امام با آن مخالفت كردند. نظر امام اين بود كه اگر يك روحاني فعلا
پست را اشغال كند، نظام را بيشتر از پيش به انحصارگرايي و «آخونديسم» متهم
ميسازند. از اين رو شهيد بهشتي نظر امام را مطاع يافت و به صلاحديد ايشان
از دوره اول انتخابات رياست جمهوري انصراف داد.
شهيد بهشتي معتقد بود كه رهبري هر چند يك امر لازم و ضروري براي بقاي
اسلاميت نظام و حاكميت ارزشهاي ديني است، ولي هيچگاه تافته جدا بافته از
مردم نيست. رهبري در نظام سياسي اسلام در دوره ما كه امام معصوم حاضر نيست،
«نه تعييني است و نه تحميلي؛ بلكه شناختي و پذيرفتني يا انتخابي است» آن
هم «شناختن آگاهانه و پذيرفتن نه تعيين و تحميل»:
يكي از مهمترين عوامل شكست رژيم قبلي، جدايي ملت و حكومت بود و همبستگي
اين دو از مهمترين عوامل موفقيت رژيم تازه است و ما نميخواهيم آن را از
دست بدهيم... در قانون اساسي، فقيه بايد از طرف اكثريت مردم انتخاب و
پذيرفته شود و در هيچ حالتي اكثريت مجبور نيستند كه فقيه را برخلاف ميلشان
تحمل كنند.
بر اين اساس، بهشتي از رهبري انتخابي دفاع ميكند. در اين نظريه، مردم
نقش بنيادين را در مسئله رهبري دارند و نه تنها از تحميل يك رهبر به آنان
گريزان هستند، بلكه ان را با رضايت كامل برميگزينند و كارهاي او را مورد
دقت قرار ميدهند. تا زماني كه بر شرايط رهبري باقي است از او اطاعت
ميكنند و اگر از آن شرايط تهي شد، وي را بركنار مينمايند: «هر گاه او
[رهبر] از اعتماد مردم سوء استفاده كند، مردم ميتوانند بلافاصله اعتماد
خود را از او سلب نموده و معزولش كنند... اين عمل در مورد هر شخصي قابل
اجرا خواهد بود».
* حكومت در انديشه شهيد بهشتي، حكومتي اسلامي و مردمي است
حكومت در انديشه شهيد بهشتي، حكومتي اسلامي و مردمي است. هم متكي به
نيرو و قدرت مردم است و برخاسته از آنان است و هم مبتني بر دين و احكام
الهي است. اين گونه حكومت هم مردممدار است و هم ولايتگرا. هم بايد رهبري
آگاه حضور داشته باشد تا مناسبتهاي ميان حكومت ومردم، اسلامي و ارزشي باقي
بماند و هم مردم بايد در صحنه حاضر باشند تا حكومت به سمت استبداد.
ديكتاتوري و ضد اسلامي ميل نكند. شهيد بهشتي در اين باره عبارتهاي صريحي
دارد. وي در جمع مردم آمل در مردادماه سال 1359 ميگويد:
«حكومت، حكومت قانوني است. حكومت مردمي است و متكي به نيروي مردم...
اينها خيال كردند كه ما كه در مجلس خبرگان پافشاري ميكرديم روي مسئله
ولايت فقيه، آخوندبازي درآوردهايم، اينها كي هستند؛ شما هر كاري كه ما
بكنيم به اين حساب ميگذاريد، نه عزيز من، مسئله پاسداري از اصالت و هويت
اسلام است، شوخي برنميدارد؛ تعارف برنميدارد. يكي از فرازهاي روشن، صريح و
بيرودربايستي اين است كه رهبر ايدئولوژيك قانوني رسمي جامعه جمهوري
اسلامي انقلابي ايران بايد هميشه با مرد فقيه يا شوراي فقهاي واجد شرايط
مطرح در اصل پنجم قانون اساسي باشد. اين است كه ميگوييم كه اين انقلاب در
خط اصيل اسلام و خط امام است... هيچ انحصاري هم در كار نيست. منحصر است به
فقها، حالا اگر اين انحصارطلبي است بله ما اهل اين جور انحصارطلبي هستيم.
طبابت منحصر است به پزشكان بگوييد. پزشكان انحصار طلبند، فقاهت هم منحصر
است به فقها بگوييد، فقها انحصارطلبند».