به گزارش 598 به نقل از فارس، بدون تردید حجاب و پوشش، تأثیرات بسیار
مثبتی بر روح و روان زن دارد. عفاف و پوشیدگی برای زنان، همچون سد و حفاظی
است که زن در سایه ی آن از هر ذلّت و تحقیری در امان می ماند. دین اسلام با
واجب کردن حجاب، نمی خواهد زن بازیچهی دست شهوت پرستان شود و ارزش او به
میزانی پایین بیاید که تنها وسیله ای برای برطرف ساختن شهوتها باشد. اسلام،
خوشی های مشروع را برای زن می پسندد و البته تأمین آن را در سایه ی عفاف
می داند. عفاف که ثمره ی حجاب و پوشش است، عامل آرامش و سکون انسان و دور
ماندن او از عوامل پریشانی و در نهایت باعث رضآیت وجدان است. چه بسیارند
عوامل ناامنی فکری و ذهنی که عفاف مانع بروز آنهاست. عفاف، موجب احساس
امنیت و شرف آدمی است و باعث می شود که آدمی بتواند در طول حیاتش درست فکر
کند و نیکو تصمیم بگیرد.
زن به دلیل اینکه عواطف و احساسات قویتری
در برابر مرد دارد، از نظر روانی نفوذپذیرتر از مرد است؛ یعنی از عوامل
بیرونی بیشتر از مرد متاثّر می شود. این تأثّر و نفوذپذیری وقتی از یک
منبع، یعنی از سوی شوهر باشد، باعث می شود وحدت و یگانگی روانی زن حفظ شود؛
ولی وقتی زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر می شود، به آسانی تحت
تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار می گیرد و وحدت روانی او از بین می رود و با
از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی میشود.
در منابع
اسلامی درباره ی برخی از آثار روانی حجاب و بی حجابی مطالب زیادی وجود
دارد. برای مثال در آیه ی ۶۰ سوره ی نور، درباره ی فلسفه ی حجاب می فرماید:
«وَ اَن یستَعفِفنَ خَیرٌ لَهُنَّ» و اگر (زنان) خود را بپوشانند برای
آنها (خیر) بهتر است. کلمه ی «خیر» که به معنای سود و نفع است، به دلیل
اطلاقش، هم نفع مادی و هم نفع معنوی را در برمی گیرد.
در آیه ی ۵۳
سوره ی احزاب، سود و نفع حجاب مشخصتر بیان شده است؛ آن-جا که می فرماید:
«ذلِکُم اَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ» این کار (حفظ حریم بین زن و
مرد) برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است. همچنین در آیه ی ۳۰ نور درباره
ی تأثیر حفظ عفّت مرد به واسطه ی نگاه آلوده نکردن به زن، می فرماید: «وَ
یحفَظُوا فُرُوجَهُم ذالِکَ اَزکی لَهُم» و عفاف خود را حفظ کنند، این برای
آنان پاکیزه تر است..
قرآن کریم، نتیجه ی نهایی عفت را با تعابیری
چون «خَیرٌ لَهُنَّ»، «اَطهَرُ لِقُلُوبِکُم وَ قُلُوبِهِنَّ» و «اَزکی
لَهُم» بیان میکند که مقدمه ای برای عفیف ماندن و آلوده نشدن به فحشا و در
نتیجه، راهی برای رسیدن به سلامت قلبی یا قلب سلیم است که در آیهی ۸۹ سوره ی
شعرا به آن اشاره کرده است؛ زیرا صاحب قلب سلیم کسی است که از آلودگیهای
معنوی و اخلاقی پاک باشد و این زمانی است که او تعادل فکری و روانی کافی
داشته باشد.
در روانشناسی، از این ویژگیها به سلامت روانی تعبیر می
شود. البته ملاکهای قلب سلیم از نظر اسلام بسیار ژرفتر و ریشه ی آن ایمان و
باور قلبی به خدا و آخرت است. و به عبارت دیگر، سلامت روانی مدنظر اسلام،
مفهوم وسیعتری دارد، به طوری که رسیدن به آنچه روانشناسان می گویند بخشی از
آن است، ولی به هر حال می توان ادعا کرد از نظر قرآن، رعآیت حجاب و داشتن
عفت، راهی به سوی سلامت روانی به شمار می آید.
در روایت نیز به
تأثیر روانی حجاب بر زن اشاره شده است. امام علی(ع) در وصیت خود به امام
حسن(ع) می فرماید: «وَاکفُف عَلَیهِنَّ مِن اَبصارِهِنَّ بِحِجابِکَ
آیهنَّ، فَاِنَّ شِدَّهَ الحِجاب اَبقی عَلَیهِنَّ؛ (زنان را) در پرده ی
حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا سختگیری در پوشش، عامل سلامت و
استواری آنان است.»
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری می فرماید:
«صِیانَهُ المَراَه اَنعَمُ لِحالِها و {اَدوَمُ} لِجَمالِها؛ پوشش و حجاب
برای حال زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او می شود. منظور از حال زن در این
حدیث، می تواند وضعیت روانی باشد که رعآیت حجاب سبب تعادل بیشتر آن می
شود. پیامبر خدا نیز می فرماید: «خَیرٌ نِسائِکُم اَلعَفیفَهُ؛ بهترین زنان
شما زنان پاک دامن و عفیف اند.» این روآیت نیز همان چیزی را می گوید که در
آیه ی ۶۰ سوره ی نور گذشت؛ یعنی منظور از کلمه ی خیر، به طور مطلق مفهومی
است که شامل خیر جسمی، روانی، مادی و معنوی می شود.
اکنون پس از
بیان این مقدمه، به بعضی از آثاری که حجاب در سلامت و آرامش روانی زنان
دارد مانند: امنیت، رشد روانی و عاطفی، ارزشمند شدن زن، تعدیل کننده غریزه ی
خودنمایی و تبّرج، افزایش احساس خود ارزشمندی، محافظت از عواطف انسانی زن،
پایبندی به اصول اخلاق انسانی و حفظ استواری خانواده اشاره می کنیم.
امنیت
امنیت،
یکی از طبیعی ترین و ضروری ترین نیازهای بشری است. به نظر مزلو (۱۹۷۰-
۱۹۰۸)، پدر معنوی جنبش انسان گرایی در روانشناسی، نیاز به امنیت از نیازهای
زیربنایی برای رشد و شکوفایی شخصیت انسان است که در صورت ارضا نشدن، رشد
شخصیت مختل می شود.مزلو معتقد بود نیاز به ایمنی در نوزادان و بزرگسالان
روان رنجور، بیشترین اهمیت را داراست.
بزرگسالان به هنجار و سالم
عموماً این نیاز را به خوبی برآورده کردهاند. ارضای این نیاز، مستلزم
امنیت، ثبات، حمآیت، ساختار، نظم و رهایی از ترس و اضطراب است. در نوزادان و
کودکان خردسال، نیازهای ایمنی با روشنی بیشتری دیده می شود؛ به همین دلیل
نوزادان واضحتر و فوریتر به تهدید و ترس واکنش نشان می دهند تا بزرگسالانی
که آموخته اند واکنشهای ترس خود را تا حدودی بازداری کنند.
بنابراین،
اگر انسانها در زندگی روزمره خود و در کوچه و خیابان و محل کار و تحصیل و
حتی داخل منزل احساس امنیت نکنند و همواره در ترس و دلهره باشند، به تدریج
دچار اضطراب می شوند. در این میان، زنان به دلیل ویژگیهای شخصیتی و موقعیت
اجتماعی، آسیب پذیری بیشتری دارند و طبعاً نیاز به امنیت در آنها بیشتر
احساس می شود؛ زیرا در بین جوامع بشری، همیشه مردانی که به دلیل نداشتن
تربیت صحیح انسانی، به دنبال فرصتی هستند تا زنان را مورد سوء استفاده های
جنسی قرار دهند، یا دست کم مردانی که زمینه های انحرافی در آنها دیده می
شود و به تعبیر قرآن « فِی قَلبِهِ مَرَضٌ؛ یعنی بیمار دل هستند» وجود
دارند که با دیدن کوچکترین صحنه برانگیزاننده جنسی، عنان اختیار از کف داده
و به زنان بی حرمتی روا می دارند.
در این شرایط، زنانی که در انظار
عمومی بدن خود را به نمایش می گذارند و باعث تحریک مردان می شوند، ناگزیر
باید منتظر آزار و اذیت این افراد لاابالی و فرصت طلب نیز باشند. این
آزارها که گاهی به آدم ربایی و قتل می انجامد، به شدت زندگی زنان بدحجاب و
نیز آرامش و سلامت روانی آنها را به خطر می اندازد.
به ناامنی و
خطری که زنان بدحجاب را تهدید می کند، در بعضی از آیت حجاب نیز توجه شده
است:آیه ۵۹ سوره ی احزاب: قرآن در این آیه، بعد از اینکه به همه ی زنان
دستور می دهد، بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند، می فرماید: «ذالِکَ
اَدنی اَن یعرَفنَ فَلا یوِذَینَ؛ این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد
آزار قرار نگیرند بهتر است.»
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی چنین آمده
است: زنان مسلمان به مسجد می رفتند و نماز جماعت را با پیامبر می خواندند.
هنگامی که ایشان برای خواندن نماز صبح یا مغرب و عشا از خانه بیرون می
رفتند، جوانها بر سر راهشان می نشستند و به آزار آنان می پرداختند. در این
زمان آیه ی ۵۹ سوره ی احزاب نازل گردید و بر پوشش زنان به عنوان حفاظ در
مقابل آزار و اذیت دیگران تأکید ورزید.
بنابراین پوشش و حجاب باعث
می شود همه، به ویژه افراد بیمار دل و کسانی که اسیر هوای نفس اند، بفهمند
که این زنان، پاک و باوقارند، پس مزاحم آنان نشوند و امنیت ایشان را به خطر
نیندازند. این مطلب در تفسیر المیزان نیز آمده است و با مبحث روانشناسان
در مورد کنترل محرک و دادن سرنخ برای رفتار با دیگران کاملاً هماهنگی دارد.
بنابراین در اصطلاح روانشناسان رفتارگرا، حجاب، محرک افتراقی برای تقویت
تمایلات درونی زنان می شود، که حکآیت از عفاف و صلاح و سداد است.
تفسیر
دیگری نیز می توان برای آیه، احتمال داد که برعکس تفسیر بالاست و آن اینکه
بگوییم از نظر آیه، ثمره ی حجاب شناخته شدن جایگاه واقعی زن به عنوانی
انسانی با ویژگیهای خاص خود است که این شناخته شدن، به برکت حجاب پدیدار می
شود. اما بی حجابی و برهنگی به زن جنبه ی جنسی می دهد و انسان بودن او را
به فراموشی می سپارد. پس حجاب به عکس آنچه می گویند، بیشتر زن را می
شناساند، ولی بی حجابی باعث می شود زن انسان بودن خود را گم کند. زن اگر
شناخته نشود، به اذیت می افتد و رنج می بیند؛ رنج جسمی و روانی.
به
هر حال حجاب و پوشیدگی، گرچه برای زن تا حدی محدودیت می آورد، ولی به او
در برابر بسیاری از خطرها، مصونیت می بخشد و امنیت جانی و روانی او را
تأمین می کند. بهترین شاهد این مدعا، وضعیت اسفبار زنان بی حجاب جوامع غربی
است. از یک طرف فرهنگ غربی تا جایی پیش رفته که کلمه شرم و حیا را به
عنوان کلمات قبیحی در دایرهی واژگان زنان و دختران می داند و می کوشد این
ویژگی فطری را از آنان بزداید، و از طرف دیگر این واقعیت تلخ را متوجه ما
می کند که برهنگی، وجود روابط آزاد و عدم رعآیت حریم بین زن و مرد، چه
مشکلات بزرگی بر سرشان آورده و چگونه امنیت و آسایش آنها را مختل کرده است.
یکی
از نویسندگان معاصر از وضعیت امنیت زنان جامعهی انگلیسی می نویسد:داشتن
روابط آزاد و بی حجابی، توأم با آرایشهای هوسانگیز زنان در غرب، میل جنسی
مردان را چنان برانگیخته است که اکثر نسل جوان حاضر، به بیماریهای جنون
جنسی مبتلا شده است. در انگلستان، رسانه ها هر روز اخبار وحشتناک حملههای
وحشیانهی این افراد به زنان را منتشر می کند. آمارها حاکی از آن است که
زنان این کشورها به خاطر توصیه ی رادیو و تلویزیون برای حفظ جان خود، از
وسائل دفاعی از قبیل اسپریهای بیهوش کننده و سلاحهای سرد و غیره استفاده می
کنند.
این در حالی است که معمولاً در حمله ی وحشیانه ی مردان به
آنها، این سلاحها علیه خودشان به کار گرفته می شود. حتی مجازاتهای شدید
برای جنآیتکاران حملات جنسی باعث شده تا جانیان، قربانی خود را که تنها
شاهد جنآیت است، به قتل برسانند. یکی دیگر از آمارهای تکان دهنده در
انگلستان، حاکی از آن است که آزادی و بی بندوباری در روابط جنسی، سبب
سوءاستفاده های جنسی از کودکان شده است که حتی در بعضی موارد، منجر به قتل
آنان می شود.
این آمار به حدی بالاست که دولت برای جلوگیری از آن،
خط تلفن ویژه ای به نام «خط ارتباطی کودکان» دایر کرده است و از کودکان
خواسته که هر زمان به کمک احتیاج داشتند، از این شماره استفاده کنند. طبق
این گزارش، در هر ۲۴ ساعت، ۹۰۰۰ تلفن از کودکان به این خط می شود که بسیاری
از آنها حاکی از تجاوز جنسی به آنان است که گاهی از طرف اعضای خانواده
صورت می گیرد. البته اکثر این قربانیان خردسال، دختربچه هایی هستند که بر
اثر این حملات وحشیانه، دچار آسیبهای روانی شدیدی می شوند که معمولاً تا
پایان عمر اثرات منفی آن باقی می ماند.
در یک گزارش از وضع امنیتی
زنان آمریکا آمده است:در آمریکا در زمستان که مردم مجبورند به جهت سردی هوا
خود را پوشانده و پوشش بیشتری داشته باشند، تجاوز به عنف کمتر می شود؛ ولی
در تابستان تجاوز به عنف نسبت به زنان و حتی پیرزنان افزایش پیدا می کند و
حتی راهب ها هم مصون نمی مانند.بنابراین، یکی از ثمرات مهم حجاب، ایجاد
امنیت برای زنان است که در صورت نبود آن، زنان آرامش خود را از دست می دهند
و دچار ترس و اضطراب روانی می شوند.
رشد روانی- اجتماعی
یکی
از نتایج مهم حجاب و پوشیدگی که در سلامت روانی زن تأثیر مستقیم دارد،
بلوغ و تکامل روانی و شخصیتی زن است. یکی از روانشناسان بین نتایج حجاب و
عوامل بلوغ روانی در زن مقایسه ای انجام داده و به نتایج جالبی رسیده است.
او در کتاب خود می نویسد که بیشتر روانشناسان مانند فروید، اریک فروم،
پیاژه، کولبرگ، اریکسون و غیره مراحل و ادوار تکامل روانی انسان را به پنج
دوره تقسیم کردهاند این مراحل عبارتاند از:
۱. مرحله ی گیرندگی غیر
فعّال؛ ۲. مرحله ی گیرندگی فعّال یا رشد احساسهای بچه گانه؛ ۳. مرحله رشد
عضلانی؛ مرحله ی تحرّک و آغاز تشخیص هویت یا دوران نهان تناسلی؛ ۵. مرحله ی
کمال هویت زنان یا مردان.نویسنده در ادامه، به توضیحاتی در مورد ویژگیهای
این مراحل می پردازد؛ ولی از آن جا که فقط مرحله ی چهارم و پنجم مربوط به
بحث حجاب می شود، ما نیز به توضیح این دو مرحله بسنده می کنیم.
مرحله
ی چهارم، مرحله ی تحرک یا دوران نهان تناسلی نام دارد که مهمترین مرحله در
بازشناسی اثر حجاب است. در سه مرحلهی قبل، بین پسر و دختر تمایز چندانی
وجود ندارد؛ ولی با شروع این مرحله، جدایی دو جنس در حالتهای روانی و بروز
شخصیت آغاز می شود. در این مرحله تفاوت پسران با دختران، در نحوه ی سلوک
اجتماعی یا برخورد با اشیای بیرونی و محیط پیرامون خویش است.
پسران
معمولاً حالت تهاجمی، ستیزه جویی و نیز تمایل آشکار برای تسلط بر دیگران از
خود نشان می دهند و در نتیجه به افرادی خود رای، کله شق و دارای خویی
آمرانه و تقلید از بزرگسالان تبدیل می شوند؛ اما به عکس دختران حالت جذب و
انقیاد و قدرت جلب توجه آشکار می شود و در نتیجه، علاقه به پوشیدن لباسهای
زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم برداشتن و بروز حالتهای
مادرانه در آنان طبیعی است.
مرحله ی پنجم، مرحله ی تکامل بلوغ و
تعیین هویت انسانی است. در این مرحله، پسران و دختران ویژگیهای بلوغ و هویت
انسانی خود را ظاهر می سازند. مردان، صفتهایی مانند آرامش، پذیرش و صبر را
به ویژگیهای پیشین خود اضافه می کنند و به جای تسلط بر همه چیز و از جمله
همه ی زنان، میل به تسلط بر زندگی و خانواده ی خود را دارند. زنان نیز به
جای تمایل به جذب همه ی مردان و صرف تمام وقت و نیروی حیاتی در این راه،
تنها به یک مرد (نامزد، شوهر) توجه کرده و بقیه توانایی های جسمی و روحی
خود را صرف سازندگی می کنند.
نویسنده، در مورد نتایج اختلال در
مرحله چهارم می گوید: در مرحله ی چهارم، ممکن است دو نوع اختلال به وجود
اید. نخست، عوض شدن نقش پسر و دختر که خطر همجنس خواهی از همین جا به وجود
می اید، و دوم، تثبیت در این مرحله و متوقف شدن رشد شخصیت است که باعث می
شود پسران همیشه تشنه ی قدرت و خواهان تسلط بر دیگران بوده و دختران به
موجوداتی کاملاً گیرنده تبدیل شده، همیشه اسیر توجهی دیگران باشند. اینان
همواره مجبورند پذیرش خود را به خویشتن و دیگران اثبات کنند؛ از این روی
چنین زنانی از سازندگی و به ویژه استقلال شخصیت باز می مانند.
متأسفانه
امروز در بیشتر جوامع بشری، این توقف شخصیت به عناوین مختلف تشویق و تبلیغ
می شود. عرضه کردن زنان بی بند و بار و عشوه فروش بر پرده ی سینما یا
تلویزیون و امثال آن و الگو کردن آنان، یا نمایش شخصیتهای کاذبی که به سرعت
آدم می کشند و بر تصاحب زنان بسیار و نداشتن همسر و ویرانگری می بالند، از
بدترین نمونه هایی هستند که دختران و پسران را از رشد و رسیدن به مرحله ی
بلوغ روانی باز می دارد.
نویسنده در ادامه، به بیان بعضی از نتایج
فردی و اجتماعی فرهنگ ابتذال می پردازد و می گوید: زنان و مردانی که از
چنین فرهنگی تأثیر می پذیرند، همیشه از زوال قدرتِ جلب و نفوذ، نگران و
ناراضی اند، به شدت از روزگار پیری می هراسند و عطش رنج آور آنها برای
پیروزی خاموش شدنی نیست. چنین زنان و مردانی، به طور طبیعی طعم محبت واقعی
را نچشیده اند و مجالی برای مهرورزی، عشق و قبول مسئولیت ندارند.
شاید
به همین دلیل است که اکنون بیش از ۶۳ درصد خانوادههای آمریکایی تک والدی
هستند؛ زیرا لازمه ی زندگی مشترک گذشت، قبول مسؤولیت، مهرورزی و محبت
انسانی است و چنین ویژگیهایی با ایده آل ها و نمونه های عرض شده در آن
جامعه که هنری جز نفوذ بر دیگران و جلب توجه آنها ندارند، در تعارض است.
زندگی خانوادگی، نه مکانی است برای تصاحب همه ی زنان، و نه مجالی برای جلب
توجه همه ی مردان.
در مقابل، زنانی که به مرحله ی تکامل و بلوغ
روانی رسیده اند، زنانی سازنده، دانشمند، ایثارگر و خدمت گزارند و در تمام
جوامع از این سبک سریها به دور بوده، در زندگی و سلوک اجتماعی به مراتب از
دیگر زنان، ساده تر زیسته و شخصیت بالغ آنها اسیر جلب کردن دیگران نیست.
آنها لباسهای جلف نمی پوشند، کمتر از دیگران در انظار آرایش می کنند و
عموماً در زندگی خانوادگی موفقاند.
بنابراین، فاصله گرفتن جامعه از
فرهنگ حجاب و رعآیت نکردن حریم بین زن و مرد، عامل بسیاری از مشکلات روانی و
اجتماعی برای افراد، به ویژه زنان است؛ چنان که نویسنده در ادامه می گوید:
«هر چه زنان و دختران در استفاده از وسائل آرایش و زیبایی بیشتر افراط
کنند، عطش آنها در خودنمایی و جلب توجه دیگران بیشتر می شود، و وابستگی و
بی ارادگیشان شدیدتر می گردد.
روشن است که این روند به خودی خود
نفاق، کرنش، قبول اسارت، سبکسری، از خود بیگانگی، بی تفاوتی به دیگر مسائل
انسانی، سطحی بودن در اندیشه و عمل، احساس دلتنگی و بالاخره در روزگار میان
سالی و پیری، اندوه و رنج پایان پذیری را به ارمغان خواهد آورد و با سپید
شدن هر تار مو و آشکار شدن هر خطی بر چهره، گویی ذخیره ی حیاتی این گونه
زنان پایان می پذیرد؛ زیرا از تنها وسیله ی دلگرمی و امید برای زندگی، چیزی
باقی نمانده است.»
این نویسنده سپس به تأثیر رعآیت حجاب در رشد و
تکامل شخصیت زن پرداخته و می گوید: «در برابر این توصیه ها، ادیان توحیدی
نیز شیوه ای توصیه کردهاند. یکی از مؤثرترین روشها برای رشد شخصیت زن و
آزادی از قید وابستگی به جلب توجه و خودنمایی، پوشیدگی و مستوری است.
پوشیدگی برای دختران از زمره نیازهای اساسی برای رشد و بلوغ روانی در این
مرحله است که باید در دوران نوجوانی تأمین شود.
دختران با مستور نگه
داشتن خویش به غیر از محدوده ی خانواده، در حقیقت اختصاصی بودن جلب توجه
دیگران را می آموزند تا بعدها نیز از این گیرندگی و جذابیت در محدوده ی
خانواده به طور سازنده استفاده کنند و این نهاد مقدس را تحکیم بخشند. این
تمرین (حجاب) در حقیقت تعدیلی است در برابر خواست طبیعی، اما خامِ مرحله ی
چهارم رشد که اقتضای آن جذب و گیرندگی بود. پوشیدگی دختران همانند رفتن به
مدرسه در یک صبح سرد و زمستانی است که طبیعتاً با قبول رنج و تحمل فشار
همراه است، اما برای هرز نرفتن نیروهای تعالی بخش و سازندهی نوجوانان دختر و
بعدها زنان، ضروری است؛ چنان که آیت حجاب نیز بدان اشاره کرده است».
نویسنده
در پایان، زنان و دختران را متوجه ارزشهای واقعی خود کرده و می گوید:
«مواهب خداوند به زنان تنها زیبایی ظاهری نیست که با پایان یافتن آن، زن به
پایان نقش خود در حیات اجتماعی نزدیک شود؛ ارزش زنان به کسب کمالات و
فضیلتهای اخلاقی و انسانی و جلب رضای خداوند متعال است، نه اصرار بیهوده بر
جلب توجه دیگران؛ متأسفانه بزرگترین بازنده ی این بازی، زنان خواهند بود.»