اما این نوشتار برای بررسی فاشیسم یا چگونگی به قدرت رسیدن هیتلر و
موسیلینی نوشته نمی شود؛ بلکه اشاره ای دارد به مقاله ای که در سایت بی بی
سی فارسی (BBC PERSIAN) با عنوان "خاتمی و خواستن آزادی برای فاشیست ها"
چاپ شده است که نشان می دهد کارشناسان و نویسندگان بی بی سی فارسی هم
آزادی را به شکل مطلق نمی پذیرند و برای آن حد و مرز قائلند؛ البته حدی که
خودشان تعریف می کنند.
هیتلر و موسیلینی
"محمد رضا یزدان پناه" نویسنده این مقاله با استناد به بخشی از
سخنان آقای سید محمد خاتمی از او انتقاد می کند که چرا در سخنانش درباره
آزادی تناقض وجود دارد؟ و چرا وی از آزادی فاشیست ها حمایت کرده است؟
در این مقاله بی بی سی فارسی آمده است:
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران گفته "آنکه آزادیخواه است آزادی را برای همه میخواهد حتی فاشیستها، اما فاشیستها جز برای خود برای کس دیگری آزادی نمیخواهند."
آقای خاتمی توضیح نداده که آیا او در این
سخنان، خود را نیز یکی از همین آزادی خواهان دانسته و آیا او خود نیز
"آزادی" را برای همه حتی "فاشیستها" میخواهد؟
از فحوای سخن او برمی آید که چنین است. در
این صورت آقای خاتمی در اظهارات اخیرش گفته به آزادی "همه" حتی صاحبان،
مروجان و پیروان خطرناکترین و ترسناکترین مکاتب فکری تاریخ بشر هم اعتقاد
دارد.
رئیس جمهور سابق حتما میداند که وقتی از آزادی فاشیستها که مسببان یکی
از بزرگترین جنگها و کشتارهای نژادی تاریخ هستند دفاع میکند، دفاع نکردن
از آزادی مروجان و معتقدان دیگر مکاتب فکری که هرگز از نظر نفرت پراکنی و
جنایت به گرد پای فاشیستها هم نمیرسند، بسیار دشوار می شود.
مثلا آیا رئیس جمهور سابق میتواند با تکیه
بر استدلال خود، خواهان آزادی عمل و بیان صاحبان اندیشهها و تفکرات
"متفاوت" شود. به طور مشخص آیا از آزادی مخالفان جمهوری اسلامی هم دفاع
میکند؟
مواضع علنی و صریح آقای خاتمی گویای چنین اعتقادی نبوده است. او تاکنون
بارها تأکید کرده که وقتی از آزادی یا مردم سالاری صحبت میکند، قرائتی از
این مفاهیم را بیان میکند که با مذهب شیعه، دین اسلام و سنتهای جامعه
ایران همخوانی دارد.
نویسنده مقاله در ادامه مخالفان فکری جمهوری اسلامی را با براندازان یکسان تعریف می کند و می افزاید:
رئیس جمهور سابق ایران همین اواخر به تصریح گفته بود "ما قبول داریم، هر نظامی با کسانی که قصد براندازی دارد باید برخورد کند."
او در این جا به صراحت آزادی طرفداران براندازی جمهوری اسلامی را رد میکند.
به نظر میآید که این اظهارات آقای خاتمی در
ارتباط مستقیمی با تئوریهایی مانند "باید به عقاید همه احترام گذاشت" و
"همه انسانها آزاد هستند" بیان شده باشد که تعریفی مبهم از آزادی ارائه می
کنند.
آیا دفاع از آزادی فاشیستها به معنای نوعی چشم بستن بر جنایتهای پیروان این مکتب و دیگر مکاتب خشن و نفرت پراکن تاریخ معاصر نیست؟
دموکراتیکترین و آزادترین کشورهای دنیا که
معمولا در اروپای شمالی و غربی قرار دارند و از بالاترین سطح در رعایت حقوق
بشر و حتی حقوق حیوانات برخوردارند، پاسخ این پرسشها را به ارائه
دادهاند.
در این کشورها اشاعه، ترویج و تبلیغ هرگونه مکتب فکری که خشونت، نفرت
پراکنی و دیگر ستیزی نژادی، قومی، زبانی و مانند این را تئوریزه کند، جرم
محسوب میشود و ممنوع است.
علیرغم این که همین الان برخی احزاب و
گروههای برخوردار از عقاید فاشیستی و نژادپرستانه حتی در کشورهای اروپایی
فعال هستند اما اولا آزادی آنها با چالش جدی آزادی خواهان و طرفداران
همزیستی مسالمت آمیز جوامع روبرو است و ثانیا همین احزاب نیز نمی توانند به
طور علنی و آزادانه به نفرت پراکنی و ترویج عریان خشونت دست بزنند.
در رابطه با این مقاله، چند نکته مهم را یادآور می شویم:
1. اگر آزادی مطلقا
خوب است پس نباید آن را محدود و محصور کرد. اگر آزادی را این گونه تعریف
کنیم، آن چه آقای خاتمی گفته اند درست است؛ یعنی فاشیست ها، نازیسم ها و
همه آشوبگران و براندازان باید آزاد باشند و هر کاری خواستند انجام دهند.
یعنی دیگر انگیزه ای برای نقد کردن و نوشتن این مقاله باقی نمی ماند.
2. اگر نویسنده مقاله، تعریف نخست از آزادی را نمی پذیرد پس باید بگوید که آزادی مطلق نیست و محدود و مقید است. ظاهرا
نویسنده بی بی سی فارسی هم قائل است که آزادی مقید است؛ اما سؤالی که پیش
می آید این که چرا وی از آزادی فاشیست ها ناراحت و نگران شده است ولی از
آزادی براندازان جمهوری اسلامی حمایت میکند؟! آیا فاشیست ها نمی
توانند آزاد باشند؛ اما براندازان یک نظام که به جای انتخابات از چوب و
چماق استفاده می کنند، باید آزاد باشند؟ نویسنده چگونه این تناقض در
نوشتارش را برطرف می کند؟ چرا بی بی سی فارسی از کسانی که رأی مردم را با
آشوب خیابانی و خشونت جواب دادند در طول این سال ها حمایت می کند؟
3. اتفاقا ایراد ما
به آقای سید محمد خاتمی این است که آزادی مطلق معنا ندارد؛ بلکه آزادی بر
مبنای قانون و احکام دینی و عرفی معنا پیدا می کند. به عنوان نمونه اگر کسی
در انتخاباتی رأی نیاورد نباید زیر میز بزند و قانون شکنی و اردوکشی
خیابانی کند؛ که اگر چنین کرد دیگر نمی تواند به بهانه آزادی، از مجازات
بگریزد یا خواستار آزادی کسانی شود که برخلاف قانون و حتی آزادی، عمل کرده
اند. عملکرد آقای خاتمی در انتخابات88 نشان می دهد که ایشان به آزادی،
قانون، حقوق شهروندی و... فقط در گفتار پایبندند؛ البته آن هم با تعاریف
شخصی و گاه متناقض.
4. نکته آخر آن که
در پاراگراف پایانی، مقاله نویس بی بی سی فارسی ضمن انتقاد از تفکرات خشونت
طلبانه فاشیست ها از انزوای آن ها در جامعه بشری می نویسد؛ اما هیچ اشاره
ای به جریان فاشیستی معاصر؛ یعنی صهیونیست ها نمی کند.
444