علیاکبر اشعری رئیس سابق کتابخانه ملی و مدیر پروژه باغ کتاب تهران در مراسم رونمایی از کتاب «حاج آقا مجتبی» با تاکید بر اینکه تاکنون فرصت بازنویسی خاطرات 40 سالهاش از حاج آقا مجتبی را پیدا نکرده است، گفت: علیرغم گذشت زمان چندی از رحلت حاج آقا مجتبی هربار که خواستم خاطرات مربوط به ایشان را مکتوب کنم، مسئلهای پیش آمد که موفق به این کار نشدم.
وی با اشاره به مداومت آیتالله مجتبی تهرانی در پرداختن به بحث اخلاق تصریح کرد: ایشان از اولین جلسات درسشان به اهمیت تهذیب و تزکیه نفس تاکید داشتند و با اشاره به داستان حضرت ابراهیم و خواسته ایشان از خداوند پس از ساخت خانه خدا برای تزکیه نفس و اجابت دعای حضرت ابراهیم توسط خدا همیشه اهمیت این نکته را یادآور میشدند. این نکته ایشان را واداشت که به همان ماموریتی که خدا برای پیامبران تعیین کرده است بپردازد.
رئیس سابق کتابخانه ملی اضافه کرد: در بحبوحه انقلاب اسلامی که همه جوانان شور انقلابی داشتند، وقتی جمعی از ایشان خواستند که با توجه به مسائل روز بحثی را شروع کنند ایشان به مسئله اخلاق پرداختند. بعد از گذشت 34 سال از انقلاب وقتی به افرادی که حاصل جلسات اخلاق حاجآقا مجتبی هستند و کسانی که از این جلسات محروم بودند، نگاه میکنیم، میبینیم که جای شنیدن و عمل کردن به این بحثها چقدر خالی است.
اشعری با اشاره به عامل بودن آیتالله مجتبی تهرانی به حرفهای خودش گفت: کسانی که با ایشان مانوس بودند، میدیدند که او حرفی را نمیزند که به آن عمل نکرده است. این عمل حاج آقا مجتبی از او فردی ساخته بود که انس با او آموزش بود. همنشینی با ایشان بر ابعاد شخصیتی هر فردی تاثیر میگذاشت. من در سال 51 با ایشان آشنا شدم. بارها اتفاق افتاد که درباره موضوعی با ایشان صحبت کنم ولی به خاطر قرائنی که در ذهنم بود قانع نشوم. اما بعدا میفهمیدم که تحلیل ایشان درست بوده است و این امر نشان دهنده نسبت بصیرت با اخلاق و صفای باطن است.
مدیر پروژه باغ کتاب تهران با تاکید بر اینکه انتشار خاطرات حاجآقا مجتبی سبب آشکار شدن بخش عظیمی از حقایق کشور میشود گفت: این امر به این دلیل است که ایشان در انقلاب نقش مهمی داشتند و بسیاری از کسانی که در انقلاب اثرگذار بودند از ایشان تاثیر گرفتند.
اشعری در پایان یادآور شد: ایشان نسبت به کسانی که در جلسات عمومی اخلاق هم حاضر میشدند احساسی فراتر از یک واعظ و پنددهنده داشت. او دقیقا مانند یک پدر و مربی رفتار میکرد. این رفتار باعث شده بود که همه فکر کنند نزدیکترین فرد به ایشان هستند.
زندگی من چیزی برای گفتن ندارد
محسن اسماعیلی از اعضای حقوقدان شورای نگهبان با اشاره به اینکه ماه رمضان با اسم حاجآقا مجتبی عجین شده است، گفت: متأسفانه امسال ما از برکت حضور ایشان محروم هستیم و بنده در این محفل میخواهم چرایی و چگونگی انتشار «حاجآقا مجتبی» را برای شما توضیح دهم.
وی افزود: بازگویی و بازخوانی خاطرات زندگی کسانی که میتوانند الگوی دیگران باشند سبب برداشتن قدمهای بلند معنوی است. حتی برای کسانی که مردان و زنان عرصه اندیشه هستند، دیدن و خواندن نمونههای عملی بهتر از اندیشیدن است. فاصله این دو به اندازه فاصله یافتن و بافتن است. چه بسیار کسانی که با دیدن یک مصداق توانستند ره صدساله را یکشبه طی کنند.
اسماعیلی با اشاره به اینکه نوشتن خاطرات اسوهها به دو شیوه ممکن است اضافه کرد: یک شیوه روایت خود فرد از زندگی، موفقیتها و شکستهایش است. این شیوه به دلیل نزدیک بودن به واقع بهتر است. در این شیوه واسطهای در کار نیست اما این اسوهها کمتر به این کار رضایت میدهند. آنها اهل صدق و بشارت هستند و به اشارت اکتفا میکنند و حاضر به بازگویی داستان زندگیشان نیستند. آنان که به اینجا رسیدهاند زبانشان را مهر کرده و دهانشان را میدوزند.
وی افزود: شیوه دوم این است که اصحاب و حواریون داستان زندگی این افراد را بازگو کنند. در این جا دیگر معذوریتهای شیوه قبل وجود ندارد اما این مشکل وجود دارد که نویسندگان به خاطر شیفتگی به مرادشان غلو کنند و یا راویان از بازگفتن حقیقت ناتوان باشند و تنها برداشت خودشان را از حوادث بگویند.
عضو حقوقدان شورای نگهبان در ادامه گفت: من بارها میخواستم در طول زندگی آیتالله تهرانی داستان زندگیاش را به رشته تحریر درآورم اما او هربار با عذری اجازه نمیداد و میگفت زندگی من چیزی برای گفتن ندارد. در پس این فروتنی ردپای دوری از شهرت و خودستایی دیده میشد. یکبار که ایشان پس از اصرارهای من، برای نوشتن خاطراتشان موافقت کردند شرط گذاشتند تا زنده هستم خاطرات را بازگو نکنم، اما در جلسه بعد که در محضرشان بودم از این کار استنکاف کردند.
اسماعیلی یادآور شد: با این گونه رفتار استاد، ما از برکات زیادی محروم ماندیم. بارها از زبان ایشان شنیدم که میگفت چیزهایی در سینه من است که با رفتن من باید خاک شود.
وی در ادامه عنوان کرد: به رغم این مشکلات دو نقطه امید برای ما سوسو میزند؛ یکی خاطراتی که مثل دُرهای از هم گسسته در ذهن من از ایشان باقی است. او خوب میدانست که من شکارچی این دُرها هستم. گاهی ملتمسانه میگفت که این خاطرات را چاپ نکن و بعضی اوقات حکم میکرد که نباید این خاطرات را بازگو کنم. اما بسیاری از موارد پیش آمد که یادشان میرفت این نکته را بگوید و من پس از شنیدن این خاطرات سریعا آنها را مکتوب میکردم.
حقوقدان شورای نگهبان اضافه کرد: نقطه امید دوم استفاده از خاطرات دیگران درباره ایشان است. کتاب خاطرات «حاجآقا مجتبی» از این قسم است. این کتاب با شتاب فراوان جمعآوری شد تا در اربعین فوت حاجآقا مجتبی به چاپ برسد. در اندک مواردی این کتاب نیازمند تصحیح است. از دیگران میخواهم آنچه را که از ایشان دیدهاند و خاطراتی که در موردشان دارند برای ما بازگو کنند تا در آثار بعدی از آنها استفاده شود.