به گزارش 598 به نقل از شبستان، سخنان گران بها وارزشمند حضرت امام راحل(ره) در ابواب گوناگون چنان زیبا و پرمغز است که در هر بابی که بخواهیم به کندو کاو پرداخته و تنها به گوشه هایی از آنها اکتفا کنیم در عین موجز ومکفی بودن؛ عطش مار ا نسبت به دانستن وخواندن هرچه بیشتر برانگیخته و دل ما را شیفته تر می کند. تصمیم گرفتیم به بازخوانی اندیشه های سیاسی امام خمینی (ره) بپردازیم.یکی از شبهه های قدیمی اما هم چنان کاملا حل نشده،بحث رابطه دیانت و سیاست است.لفاظی های چند صد ساله نظام غرب گویی در ناخودآگاه ذهنی شرق و غرب گنجانده است که ساحت دین از سیاست جدا است. اما مروری بر مباحثی که به عنوان بخش اول انتخاب نموده ایم خود گویای کوتاهترین(قلّ)و محکم ترین(دلّ)پاسخ ها به شبح این شبهه است.
اسلام تمامش سیاست است
«والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفى کردند، سیاست مُدن از اسلام سرچشمه مىگیرد.»(1)
اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد
«اسلام
دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد. اسلام همانطوری که به
معنویات نظر دارد و همانطوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی میکند و
تربیت نفسانی میکند و تهذیب نفس میکند، همانطور هم به مادیات نظر دارد و
مردم را تربیت میکند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظر
داشته باشند در مادیات. اسلام مادیات را همچو تعدیل میکند که به الهیات
منجر میشود. اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر میکند و در الهیات به نظر
مادیات نظر میکند. اسلام جامع مابین همه جهات است. »(2)
اسلام سیاست است
«اسلام
فقط عبادت نیست؛ فقط تعلیم و تعلم عبادی و امثال اینها نیست، اسلام سیاست
است، اسلام از سیاست دور نیست. اسلام، یک مملکت، یک حکومت بزرگ به وجود
آورده است؛ یک مملکت بزرگ به وجود آورده است، اسلام یک رژیم است، یک رژیم
سیاسی است، منتهی سایر رژیمها از بسیاری از امور غافل بودند و اسلام از
هیچ چیز غافل نیست یعنی اسلام انسان را تربیت میکند به همه ابعادی که
انسان دارد: بعد مادی دارد راجع به بعد مادی تصرفاتی دارد، بعد معنوی دارد
راجع به معنویات صحبت کرد.»(3)
اسلام دین سیاست است
«اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف او، سیاست به وضوح دیده میشود.»(4)
اسلام، اسلام سیاست است
«سیاست
خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره
میکند، خدعه و فریب نیست، اینها همهاش خطا است. اسلام، اسلام سیاست است،
حقیقت سیاست است، خدعه و فریب نیست.»(5)
نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است
«برای
اینکه کمی معلوم شود فرق میان اسلام و آنچه به عنوان اسلام معرفی میشود
تا چه حد است، شما را توجه میدهم به تفاوتی که میان قرآن و کتب حدیث با
رسالههای علمیه هست: قرآن و کتابهای حدیث که منابع احکام و دستورات اسلام
است با رسالههای علمیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از
لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد به کلی
تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم
بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام
را دربر دارد، سه- چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به
پروردگار است؛ مقداری از احکام هم مربوط به اخلاقیات است، بقیه هم مربوط به
اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق و سیاست و تدبیر جامعه است.»(6)
آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است
«آنقدر
آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما
پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه میکنید، هفت- هشت تا کتابی است که مربوط
به عبادات است، باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور
چیزهاست. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بعد را، یک بعد ضعیفش را
گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی کردهاند به ما که ما هم باورمان آمده است
که اسلام را به سیاست چه! سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند! محراب هم
نمیگذارند برای ما باشد، اسلام دین سیاست است، حکومت دارد. شما بخشنامه
حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست. دستورهای
پیغمبر و دستورهای امام (ع) در جنگها و در سیاسات ببینید چه دارد، این
ذخایر را ما داریم، عرضه استفادهاش را نداریم. ذخیره موجود است، همه چیز
داریم، عرضه استفاده نداریم، مثل اینکه ایران همه چیز دارد اما میدهند او
را به غیر، ما کتاب و سنتمان غنی است، همه چیز در آن هست لکن بد معرفی
کردند به ما :یعنی کارشناسها.»(7)
همه احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است
«اسلام
یک چیزی نیست که برای یک طرف، قضیه را فکر کرده باشد. اسلام در همه اطراف
قضایا حکم دارد. تمام قضایای مربوط به دنیا، مربوط به سیاست، مربوط به
اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قضایای مربوط به آن طرف قضیه که اهل دنیا از
آن بیاطلاعاند. ادیان توحیدی آمدهاند برای اینکه هر دو طرف قضیه را
نگاه بکنند و طرح بدهند. نسبت به هر دو طرف قضیه آنها حکم دارند، طرح
دارند، اینطور نیست که یا این طرف را ،و از آن طرف غافل باشند یا آن طرف و
از این طرف غافل باشند. نه، آن طرف هم نظر دارند؛ این طرف هم نظر دارند.
خصوصا اسلام که از همه ادیان بیشتر در این معنا پافشاری دارد که همه احکامش
یک احکام مخلوط به سیاست است، دست به گردن است احکام... نمازش مخلوط به
سیاست است؛ حجاش مخلوط به سیاست است، زکاتاش سیاست است، اداره مملکت است؛
خمساش برای اداره مملکت است.»(8)
همان جنبه عبادی یک جنبه سیاسی دارد
«این
موافقی که در اسلام هست مثل عید فطر، عید اضحی، قربان و حج –مواقف حج-
نماز جمعه، جماعات که در شب و روز انجام میگیرد، این مواقف جنبههای عبادی
دارد و جنبههای سیاسی و اجتماعی هم دارد یعنی جنبه عبادیاش در جنبه
سیاسیاش –اینها- مدغمند، منضم به هماند. دیانت اسلام یک دیانت عبادی تنها
نیست و فقط وظیفه بین عبد و خدای تبارک و تعالی، وظیفه روحانی تنها نیست و
همینطور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست؛ عبادی است و سیاسی. سیاستاش
در عبادات مدغم است و عبادتش در سیاسات مدغم است ،یعنی همان جنبه عبادی یک
جنبه سیاسی دارد. همین اجتماع در اعیاد برای نماز، این عبادت است لکن آن
اجتماع خودش جنبه سیاست دارد.»(9)
سیاست برای روحانیون و برای انبیا و برای اولیای خدا حقی است
«باید
عرض کنم که سیاست برای روحانیون و برای انبیا و برای اولیای خدا حقی است،
لکن سیاستی که آنها دارند، دامنهاش با سیاستی که اینها دارند فرق دارد. ما
اگر فرض کنیم که یک فردی هم پیدا بشود که سیاست صحیح را اجرا کند، نه به
آن معنای شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رییسجمهوری، یک دولتی سیاست صحیح را
هم اجرا کند و به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاسیت یک بعد از سیاستی است
که برای انبیا بوده است و برای اولیا و حالا برای علمای اسلام. انسان یک
بعد ندارد،جامعه هم یک بعد ندارد،انسان فقط یک حیوانی نیست که خوردن و
خوراک همه شئون او باشد.سیاست های شیطانی و سیاست های صحیح اگر هم باشد امت
را در یک بعد هدایت می کند و راه می برد و آن بعد حیوانی است.»(10)
شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است
«سیاست
این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر
بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به
طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به
انبیاست. دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند. این مختص به انبیا و
اولیا است و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام و هر ملتی علمای بیدارش در
زمانی که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه میگویند شما دخالت در سیاست
نکنید و بگذارید برای ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست
حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی است. آنهایی که صحیح
راه میبرند باز سیاستی است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه
این عالم، راجع به حیثیاتی که در این عالم هست، راه میبرند.»(11)