به گزارش 598 به نقل از جهان، علیرضا زاکانی یکی از چهرههایی است که در بدنه کارشناسی
مجلس شورای اسلامی، بهعنوان چهره منتقد مطرح است. او و جریان متبوعش را
بیشتر با نقدهای صریح سیاسی و اقتصادیای که نسبت به مسائلی همچون دانشگاه
آزاد، ماجرای کردان، ماجرای سایپا و... میشناسیم. دوشنبه شب، میهمان او
در ساختمان مرکزی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی بودیم. آنچه میخوانید
خلاصه ای از یک ساعت گفتوگوی هفته نامه پنجره با زاکانی است:
آقای دکتر، شما در افکار عمومی نیز بهعنوان چهرهای منتقد شناخته میشوید؛ اصولا نقد و انتقاد از منظر شما چه ضرورتی دارد؟
شاید
بخاطر این است که بازتاب اجتماعی نقد بالاست لذا سبب این موضوع می¬شود.
ولی در خصوص ضرورت نقد صحیح باید گفت که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای
پایهریزی دارای اهداف بلندی بوده است. در مسیر رسیدن به این اهداف، مواجه
با مشکلاتی هستیم که بخشی از این مشکلات از درون خانواده انقلاب بروز پیدا
میکند. نقد در زمانی اهمیت پیدا میکند که ما جریان انقلاب را جریانی رو
به رشد و زنده ببینم؛ این جریان در مسیر رشد خود ممکن است با آفات مواجه
شود. نقد را میتوان بهعنوان دارویی برای درمان این آفات در نظر گرفت.
البته اینطور نباید تلقی بشود که زدودن آفات از دامان انقلاب، تنها توسط
منتقدین دلسوز قابلانجام است، بلکه باید به منتقدین بهعنوان مجموعههای
حساس به انحراف و عناصری که با چشمان تیزبین، در حال رصد شرایط از ورای
جلوههای ظاهری هستند و با اطلاعات دقیق و تحلیل صحیحی که از این شواهد
دارند، نسبت به وقوع آفت هشدار میدهند، نگاه کرد. نکته دوم در این بحث
این است که نقد نباید به منفیبافی صرف تبدیل شود،و افرادی که وظیفه دینی
خود میدانند در جهت رفع پلشتیها از جامعه تلاش کنند، نکات مثبت را
فراموش کنند و به نوعی انصاف را رعایت نکنند. البته نقد غیرسازنده، آفات
دیگری نیز همچون کمبود اطلاعات و غرضورزیهای شخصی که به ایجادیأس و نا
امیدی در جامعه منجر میشود، بههمراه دارد. لذا برای کاستن از آفات نقد،
باید به شاخصههای نقد صحیح توجه کنیم؛ چراکه اگر به نقد صحیح بپردازیم،
قطعا میتوانیم منافع بزرگی را برای انقلاب اسلامی بهدنبال بیاوریم که با
استفاده از آنها میتوان پیشاپیش خیلیاز موانعی که ممکن است در آینده
حرکت انقلاب را آهسته کند، از سر راه خود برداریم. با این مقدمه میتوانیم
بگوییم که اگر نقد بهعنوان یکی از زیرشاخههای امربهمعروف و نهیازمنکر،
از موضعی دینی و با اطلاعات کامل انجام بشود، میتواند بهصورت زودرس باعث
شناسایی خیلی از انحرافاتشده تا با آنها مقابله کنیم.
با این مقدمه شما معیارهای اصلی نقد منصفانه و صحیح را چهچیزهایی میدانید؟
بهنظر
من مهمترین شاخصهای که میتوان در نقادی مطرح کرد،شاخصه¬هایی است
برگرفته از ارزشهای اسلامی و آرمانهای انقلاب، که مفسر این دو، ولایت
فقیه است. پارامتر دیگریرا که در نقد صحیح مطرح است، به اصطلاح میتوان
«یکطرفه به قاضی نرفتن» دانست. اگر بخواهیم با عینک سیاسی به امور نگاه
کنیم، ممکن است بر اساس علایق و سلایقی که داریم، تمامی وجههای جامعه را
کاملا سفیدیا کاملا سیاه ببینیم که این خود خطرناک است. در نقد باید نقاط
قوت را برجسته کرد تا سیاهنمایی به ذهن متبادر نشود و اگر جایی هم مشکلی
مشاهده میشود، در مسیر رفع آن باید با انصاف و رعایت حال جامعه و البته
ملاک عدم سوءاستفاده دشمن پیش رفت.
با توجه این معیارهایی که
مطرح شد، آیا میتوان نتیجهگرفت که چالشهای موجود بهدلیل تعطیل کردن نقد
بهعنوان یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر بوده؟
میتوان
گفت بخشی از چالشهای موجود، ناشی از تعطیلی نقد از جانب بعضی اصولگرایان
بوده و البته بخش دیگری هم از افراط در نقد بوده است. افراط و تفریط مثل
دولبه یک قیچی، مشکلاتی را ایجاد کرده است.
آقای دکتر، علاوهبر
دوران حاضر، در دهه ۶۰ و در دوران موسوم به دوم خرداد، ما تجربه این را
داشتیم که مجلس و دولت در دست یک جناح سیاسی باشد. اگر بخواهیم نگاهی
مقایسهای بکنیم بهنظر میرسد که در هیچیک از دورههای قبلی، بحث نقد
درونگفتمانی به این شدت پیگیری نمیشده است.
اگر بخواهیم نگاهی
مقایسهای داشته باشیم، فرمایش شما درست است، در دوره اخیر نقد و نقادی
بسیار برجستهتر دورههای اصلاحات و ماقبل آن پیگیری شده است. انتظاری که
از ما بهعنوان اصولگرا میرود، این است که ما نباید نگاه باندی و گروهی
داشته باشیم؛بلکه نگاه ما بایدمبتنی بر دفاع از اسلام و انقلاب باشد. اما
اگر نگاه مقایسهای را کنار بگذاریم و انتظاراتیرا که از اصولگرایی
میرود، مدنظر بگیریم؛باید گفت که در نقد دچار افراط و تفریطهایی
شدهایم. بخشی از مجموعه اصولگرایان، جنبه توجیهی قویتری دارند و اجازه
نقد را نمیدهند. بخشی از جمع اصولگرایان هم جنبه افراطی در نقد را در
پیشگرفته و اصلا نکات مثبت را نمیبینند. البته کسانی هم بودند که با در
پیش گرفتن راه اعتدال، هم جنبه نقد و هم جنبه تأییدات را در مواضع خود
داشتند.
اگر موافق باشید بهسراغ مصداقها برویم. در انتقاداتی
که به قوه قضاییه وارد شده، چهوقت افراط و تفریط و چهوقت شاهد اعتدال
بودهایم؟
در بحبوحه حوادث بعد از انتخابات، با نظر دادستان وقت، یک
تصمیم بسیار غلطی انجام گرفت. به هر حال عدهای معتقد بودند چون ایشان در
گذشته خدماتی داشته، نباید در حوزه او وارد شویم؛ چون این کار دوم
خردادیها را خوشحال خواهد کرد. بعضیها هم تمام موارد مثبت دادستانی را
نفی میکردند. اما سعیکردیم با در نظر گرفتن رویکرد انقلابی و اسلامی، با
روشی متعادل در بحث وارد شویم. بعنوان مثال قضیه کهریزک(که واقعا فاجعه
بزرگی بود)، فتنهگران تلاش میکردند تا این حادثه را به حاکمیتنسبت بدهند
و در نهایت آن را بهحساب نظام و رهبریبگذارند، این تلاش در حالی صورت
میگرفت که ما اطلاع داشتیم که بیشترین تلاش در جهت برخورد با عوامل
ایجادکننده حادثه کهریزک را رهبر معظم انقلاب داشتند. اما ما مکررا گفتیم
که این حادثه به تصمیم اشتباه دادستان و عناصر پیرامون وی برمیگردد. از
طرفی دیگر باید در برابر بعضیها هم میایستادیم که میخواستند این
اشتباهات را توجیه کنند و به آنها میگفتیم که اگر چهار نفر درون حگومت،
کار اشتباهی کردند؛ قطعا باید با آنها برخورد شود. حرف ما این بود که هم
فتنهگران در این قضیه اشتباه میکنند و هم کسانی که درصدد توجیه اشتباه
افراد برآمدهاند. البته این موضعگیری در شرایطی بود که ما باید مسائل را
اصلی -فرعی میکردیم، چون جریان فتنه میخواستریشه انقلاب را بزند،لذا
میبایست مثل کوه در مقابلش ایستاد و نفی فتنه و فتنهگری کرد. ثانیا در
چهارچوب برخورد با فتنهگران، نباید بپذیرم که در حق کسی حداقل ظلمی هم
بشود. با این منطق، ملاک ما این بود که میتوان با این نقد، هم از انحراف
جلوگیری کرد و هم از سوءاستفاده دشمنان.
آقای دکتر؛ با توجه به
آنکه شما بهعنوان یکی از چهرههای منتقد در مجلس شناخته میشوید، نظر
شما درباره نقد و نقدپذیری در حوزه قوه مقتنه چیست؟
در بحث مجلس،
بطور نمونه ما مصداقی همچون دانشگاه آزاد را پیشرو داریم. عدهای از
منتسبان به آقای جاسبی، دانشگاه آزاد را مبرا از هرگونه اشتباه میدانستند
و از آن دفاع میکردند. از طرفی عدهای دیگری هم بودند که از اساس با
دانشگاه آزاد و خدمات آن مخالفت میکردند. وظیفه ما در این شرایط بازهم
رعایت اعتدال در نقد بود. دانشگاه آزاد اسلامی را پدیده خوبی میدانیم،
ولی باند مخوف حاکم بر آن، به ریاست آقای جاسبی را برای کشور خطرناک
میبینیم. بزرگترین قربانی این مافیای قدرت، خود دانشجویان، اساتید و
کارمندان همان دانشگاه هستند. وقتی که ما با طرحی روبهرو شدیم که
میکوشید مسیر اصلاحی دانشگاه آزاد، در شورای عالی انقلاب فرهنگی را به
بنبست بکشاند، بیشترینمخالفت را در جهت نفی این طرح انجام دادیم؛ اما
متأسفانه مجلس به این طرح رأی داد. اما بعد از آن در روبهروی مجلس تجمعی
شکل گرفت،اما این تجمع که با نیت بسیار خوبی تشکیل شده بود،مورد
سوءاستفاده قرار گرفت و دستخوش حوادثی شد. عدهایهم بر موج احساسات سوار
شدند و از اساس، اصل مجلس را زیر سؤال بردند. بعضی از همکاران خود ما هم
با آنها همصدا شدند! اما ما در همان جمع، با سمتوسویی که تجمع میرفت،
مخالفت کردیم، چراکه باید مجلس را از این تصمیم غلط جدا میکردیم.
در خصوص دولت چطور؟
ما
هر زمان که با اشکال و پدیدهای در دولت مواجه شدیم،ساکت نماندهایم،اما
هیچوقت هم افراطی عمل نکردهایم. نمونه این رفتار را در جریان آقای کردان
شاهد بودیم. در جریان جلسه رأیاعتماد با ایشان مخالفت کردیم و دلایل خود
را نیز گفتیم، اما مجلس به آقای کردان رأی داد. بعد از آنکه ایشان وزیر
شد، با اینکه میدانستیم بودن مرحوم کردان به صلاح نیست، اما با اینحال
با کارشکنیدر کار وزارت کشور بشدت مخالفت کردیم. اما دو ماه بعد؛ مجلس
دقیقا مبتنی بر همان چیزهایی که ما در جلسه اول گفته بودیم، آقای کردان را
استیضاح کرد. در قضیه معاون اول نیز همینطور بود. مخالفت ما با ایشان چیز
جدیدی نیست. از زمانیکه در مجلس هفتم، رییس دیوان محاسبات بود، ما بخاطر
مشکلات وی با ایشان مخالفت جدی داشتیم.
آقای دکتر؛ نظر شما
درباره جریان انحرافی و فضایی که امروز برعلیه آن در میدان نقد ایجاد شده،
چیست؟ آیا شما قبل از علنی شدن تحرکات این گروه، با رییسجمهوری و نهادهای
قضایی درباره مفاسد سیاسی، اعتقادی و اقتصادی آنها صحبت کرده بودید؟
شناختی
که ما از این افراد داریم، شناحتییک شبه نیست. ما همیشه سعی کردیم در
نقدهای خود، سه گام مهم را طی کنیم. در ابتدا با خود فرد یا سیستمی که فرد
در آن هست، قضیه را مطرح کردهایم. مثلا در قضیه آقای مرتضوی، اول با خود
ایشان هفت یا هشت جلسه گذاشتیم. یا مثلا در قضیه دانشگاه آزاد، ۱۳ گزارش
از آنچه در سیستم تحت مدیریتآقای جاسبی میگذرد، تنظیم شد و در
اختیارایشان قرار گرفت که البته بعد از آنکه مورد بیتوجهی قرار گرفت ما
این موضوع را با سران نظام، از جمله رییسجمهوری محترم، رییس مجمع تشخیص
مصلحت نظام، رییس وقت مجلس و وزیر آموزش عالی وقت وبرخی از اعضای شورای
عالی انقلاب فرهنگی و... مطرح کردیم. در مورد همین جریان موسوم به جریان
انحرافی نیز در همان سال اول، هشدار دادیم و با رییسجمهوری صحبت کردیم.
بهطور مثال راجع به همین آقای ملکزاده که این چند روز بحث آن داغ شده
بود، در سال ۸۵، من دوبار با رییسجمهوری جلسه داشتم و نکات این آقا را به
رییسجمهوری گفته بودم.
گروهی از اصولگرایان مجلس، تا قبل از
ماجرای وزارت اطلاعات، از هرگونه نقد دولت پرهیز میکردند. اما در حال
حاضر میبینیم که این افراد خود در صف مقدم افشاگری هستند؟ نظر شما درباره
تغییر رویکرد این افراد چیست؟
ابتدا باید بگوییم که در نقد جریان
انحرافی باید دقت شود که همیشه دولت را جدای از جریان انحرافی در نظر
بگیریم. ما اساس دولت را جریانی خدمتگزار میدانیم که این انحراف دارد آن
را تهدید میکند. درباره این آقایانی هم که شما میگویید، بهنظر من از
روی کمبود اطلاعات بوده است. بخشی از دوستان هم بودند که احساس میکردند
که اگر درباره این قضیه صحبت کنند، به نوعی دولت تضعیف میشود. بعضی هم
تحلیل غلط داشتند و به نوعی عدم انتقاد از دولت را برای خود یک اصل
میدانستند.
فکر نمیکنید خیلی از کسانیکه تا دیروز بر علیه
جریان انحرافی خاموش بودند، امروز نیز مثل همان موجسواریدر بحث دانشگاه
آزاد، به اردوی منتقدین پیوستهاند؟
ما نباید به این افراد خرده بگیریم. اینخوب است که موضعگیری و نقد بر علیه جریان انحرافی در میان اصولگرایان همهگیر شده است.
البته
علاوهبر این گروه، عدهای از منتقدین جدید دیگری را هم داریم که در نقد
همین جریان انحرافی، مسائلی را مطرح میکنند که شاید موضوعات فرعی است.
بهعبارت دیگر بهنظر میرسد، طرح موضوعات فرعی در نقد جریان انحرافی برای
این است که اذهان را از فاسد سیاسی و اقتصادی این گروه منحرف کنند؟ آیا با
من موافقید؟
در باب انحراف ما میتوانیم اولویتبندی بکنیم. البته
همانقدر که انحراف سیاسی و اقتصادی مطرح است، انحرافات فرهنگی و اعتقادی
نیز مطرح است که البته انحراف اعتقادی، ریشه اصلی بقیه مفاسد اینهاست،از
این رو شخصیتهایی همچون آیتالله مصباح، این موضوعات را مطرح میکنندو به
دلیل شناختی است که از انحراف اعتقادی این جریانداراند.