به گزارش
598، حسين
شريعتمداري در یادداشتی با عنوان «برف فراق !»برای ستون یادداشت روز
روزنامه (یکشنبه)کیهان ضمن اشاره به مقاله پیشین خود که توصیه ای به رئیس
جمهور منتخب در اجتناب از بهکارگيري عوامل فتنه در کابينه خودبود، چنین
نوشت:
هفت سال قبل طي يادداشتي با عنوان «رقص مار» نسبت به
بهرهگيري مسئولان محترم نظام از افراد و جريانات بدسابقهاي که بارها در
آزمون عملي صداقت رفوزه شدهاند، هشدار داده بوديم که مورد توجه قرار نگرفت
و البته، پيآمدهاي خسارتآفرين و ناگوار آن، گريبان مسئولان بيتوجه را
گرفت. در يادداشت ياد شده به داستاني از مثنوي مولوي اشاره داشتيم که امروز
هم وصف حال است و عبرتانگيز و درسآموز.
در مثنوي ملاي رومي
داستان مردي آمده است که در کوهستاني سرد و پوشيده از برف، مار نيمهجاني
يافته بود و با اين تصور که حيوان از رمق افتاده و ديگر خطري ندارد، آن را
در سبدي نهاده و با خود به همراه برد تا در معرکهاي به نمايش گذارد و درهم
و ديناري به چنگ آورد. مدتي بعد به بغداد رسيد و در ميدان شهر بساط معرکه
گسترد و مردم را به تماشاي رقص مار دعوت کرد.
از هنر خويش در اهلي
کردن مار وحشي و به فرمان آوردن افعي خطرناک سخنها گفت و در حالي که مردم
به تماشاي هنرنمايي معرکهگير، حلقه زده بودند، در سبد را گشود، غافل از آن
که مار در هواي داغ و تبدار بغداد، به رمق آمده و جان تازه يافته است.
افعي با رهايي از قفس به اين سوي و آن سوي ميدان خزيد و اين و آن را به نيش
زهرآگين خود گزيد... و مارگير اولين قرباني بود. ملاي رومي در پايان اين
داستان خطاب به مارگير غفلتزده ميگويد؛
اژدها را دار در برف فراق
هين مکش او را به خورشيد عراق
در
يادداشت کيهان دوشنبه 10 تيرماه جاري با عنوان «خواب تازه اصحاب فتنه» با
اشاره به سابقه جنايات سران و عوامل فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88 به رئيس
جمهور منتخب دلسوزانه توصيه شده بود براي حفظ جايگاه رياست جمهوري و
پاسداري از رأي مردم که به امانت نزد ايشان است، از بهکارگيري عوامل فتنه
در کابينه خود، اجتناب کند.
اين هشدار دوستانه که با استناد به
نمونههاي غيرقابل انکاري از خيانت آشکار سران و عوامل فتنه همراه بود
همانگونه که انتظار ميرفت به مذاق بيرونگراي اصحاب فتنه خوش نيامده و
براي آن که ماجراي وطنفروشي آنان در جريان فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88
بازخواني نشود، به فرافکني روي آورده و کوشيدند صورت مسئله را تغيير دهند و
قضيه را به تلاش اصولگرايان براي مصادره آراي دکتر روحاني نسبت دهند .
و
حال آن که اصولگرايان برخلاف توهمپراکني اصحاب فتنه و مدعيان اصلاحات،
نيازي به مصادره آراي رئيس جمهور منتخب ندارند زيرا گفتمان اصولگرايي چنان
با اعتقادات و باورهاي عميق تودههاي چند دهميليوني مردم عجين است که شکست
نامزدهاي اصولگرا در انتخابات و هيچ رخداد ديگري نميتواند کمترين آسيبي
به آن برساند.
براساس همين باور و نيز اعتماد به نامزد پيروز بود
که نامزدهاي اصولگرا با نجابتي که سران و عوامل فتنه 88 از آن محروم بوده و
هستند، بلافاصله بعد از اعلام نتيجه انتخابات، پيروزي ايشان را تبريک گفته
و به ملاقات رئيس جمهور منتخب رفتند و حتي وزراي دولت کنوني نيز به ديدار
آقاي روحاني شتافتند و ضمن تبريک به ايشان، گزارشي از حوزه مسئوليت خويش را
به رئيس جمهور منتخب ارائه کردند.
اين نجابت و قانونگرايي در حالي
بود که سران و عوامل داخلي فتنه 88 بعد از اعلام نتيجه انتخابات رياست
جمهوري دهم، بياعتناء به رأي مردم، فاز بعدي پروژه از قبل ديکته شده مثلث
آمريکا، اسرائيل و انگليس را به اجرا گذاشتند و با ادعاي تقلب در انتخابات
که دستور آن از سوي نظريهپردازان کودتاهاي مخملي ابلاغ شده بود، دست به
آشوب خياباني زدند.
گفتني است کيهان با توجه به فرمول از قبل
اعلام شده کودتاهاي مخملي و نظرات مشترک و فرموله جين شارپ، جرج سوروس،
ريچارد رورتي، جانکين... و نيز با رصد نقشه راه دشمنان، تمامي مراحل فتنه
88 را قبل از آن که از سوي سران و عوامل داخلي فتنه به اجرا درآيد،
پيشبيني کرده و نسبت به آن هشدار داده بود.
از جمله و به عنوان
نمونه- فقط يک نمونه- ميتوان به تيتر اول کيهان روز 20 خرداد 88 يعني 2
روز قبل از انتخابات اشاره کرد که با حروف درشت آمده بود «اين هشدار جدي
است. آخرين پرده سناريوي افراطيون، آشوب پس از شکست» کيهان که به عالم غيب
دسترسي نداشت، پس چگونه پيشبيني کرده بود که اصحاب فتنه بعد از شکست در
انتخابات به آشوبهاي خياباني دست ميزنند؟!
پاسخ يک جمله بيش نيست
و آن، اينکه، سران و عوامل فتنه، از مثلث آمريکا و انگليس و اسرائيل دستور
ميگرفتند و مطابق فرمولي که به آنها ديکته شده بود، بايستي بعد از
انتخابات با ادعاي تقلب که کليدواژه تمامي کودتاهاي مخملي است، دست به آشوب
ميزدند، و ديديم و ديديد که زدند.
بنابراين، سخن درباره اصولگرا
يا اصلاحطلب بودن آقاي دکتر روحاني اگرچه نکته قابل پرداخت و درخور توجهي
است ولي ماجراي اصلي بسيار فراتر از آن است و پاي يک هشدار جدي نسبت به
نفوذ ستون پنجم دشمنان بيروني در کابينه رئيس جمهور منتخب در ميان است.
مارهاي
از رمق افتادهاي که به قول ملاي رومي و به حکم عقل سليم نبايد آنها را به
آفتاب داغ بغداد کشيد و جان دوباره بخشيد!آيا با توجه به صدها سند غيرقابل
انکار که از خيانت اصحاب فتنه حکايت ميکند، حضور و نفوذ- هرچند
غيرمستقيم- آنها در کابينه آقاي دکتر روحاني جفا به اسلام و انقلاب و
بياعتنايي به مردمي نيست که از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب با
دشمنيها و کينهتوزيهاي مثلث آمريکا و انگليس و اسرائيل روبرو بوده و در
اين راه خونها داده، خون دلها خورده و سختيهاي طاقتفرسا را تحمل
کردهاند؟!
به کيهان اعتراض -که چه عرض شود- فحش و ناسزا ميگويند
که چرا حرمت نگه نميدارد؟! که بايد پرسيد؛ کساني که اسلام را پاس
نميدارند، به ساحت مقدس حضرت اباعبداللهالحسين(ع) اهانت ميکنند، تصوير
مبارک حضرتامام(ره) را پاره و لگدمال ميکنند؟به حمايت از اسرائيل و
آمريکا شعار ميدهند، با گروههاي تروريستي عليه مردم وطن خويش ائتلاف
ميکنند، از پادشاه وهابي عربستان سعودي براي مقابله با جمهوري اسلامي کمک
مالي ميگيرند و... چه حرمتي دارند؟!
از کي تا به حال، حرمت اصحاب
فتنه بر حرمت امام حسين(ع) و امام راحل و انقلاب خونبار اسلامي پيشي گرفته
است؟! آنان حتي حاضر به محکوم کردن خشک و خالي جنايات ياد شده هم نيستند.
سخن
اين است و يک کلام هم بيش نيست که حضور اصحاب فتنه در کابينه رئيسجمهور
منتخب بدون کمترين ترديد، آسيبهاي جدي به نظام و مردم پاکباخته اين مرز و
بوم به دنبال دارد و در اين ميان دکتر روحاني به يقين اولين قرباني خواهد
بود. چرا که ايشان در اعلام مواضع خود نشان داده است اهل ساختارشکني نيست،
بر اجراي قانوناساسي تاکيد دارد و اين، هر دو با هويت برملا شده اصحاب
فتنه در تناقض آشکار است.
و اما، دکتر روحاني عليرغم تلاش فراوان
مدعيان اصلاحات و برخي از سران و عوامل فتنه 88 نشان داده هوشمندتر از آن
است که پاي در چنبره فريب آنان بگذارد و اعتبار رأي مردم و مسئوليت حساس
رياست بر قوه مجريه نظام مقدس اسلامي را در پيوند با اين جريان به دست باد
بسپارد.
در بخش پاياني اين وجيزه گفتني است که اين روزها، اصحاب
فتنه، برخي از مدعيان اصلاحات، تعدادي از روزنامههاي زنجيرهاي، سايتهاي
وابسته به جريانات ضدانقلاب فراري و رسانههاي فارسي زبان بيگانه در اقدامي
هماهنگ کيهان را به باد ناسزا گرفتهاند که چرا ادعا ميکند دکتر روحاني
اصولگراست؟ و اين در حالي است که کيهان قبل از انتخابات با توجه به حمايت
برخي از سران و عوامل فتنه آمريکايي-اسرائيلي 88 بيم آن داشت که ايشان با
جريان بدنام مورد اشاره گره خورده باشد و هنوز هم بر اين باور است که آقاي
روحاني نبايد اعلام حمايت آنها را ميپذيرفت .
اما، ايشان بعد از
انتخاب به رياستجمهوري اسلامي ايران در اولين کنفرانس خبري خود وابستگي
رأي خويش به مدعيان اصلاحات را نفي کرد و بر مواضعي تاکيد ورزيد که
اصولگرايان روي آن تاکيد داشته و دارند. آقاي روحاني هنوز هم با تفاوتي نه
چندان زياد بر همان مواضع اصرار دارند.
از اين روي بود که کيهان
نتيجه گرفت اولا؛ مدعيان اصلاحات عليرغم سروصدا و هياهويي که به راه
انداختهاند، در انتخابات اخير شکست خوردهاند، ثانيا؛ با توجه به مواضع
آقاي روحاني، اصولگرايي- و نه اصولگرايان به مفهوم تقسيمبندي سياسي آن-
پيروز انتخابات بوده است و ثالثا؛ نامزدهاي اصولگرا بنا به دلايلي که اشاره
شده بود، پيروز انتخابات نبودهاند... و اکنون نيز کيهان بر همان باور
است، ضمن آن که از هوشمندي و درايت آقاي روحاني بعيد ميداند، به اصحاب
فتنه فرصت حضور در دولت خود را بدهد و صدالبته، حمايت از مواضع اصولگرايانه
رئيسجمهور منتخب را وظيفه خود ميداند...