دو سال و نیم پیش در مطلبی با عنوان "اخوان المسلمین، تشکیلاتی معظم و ناتوان" تحلیلی کوتاه بر رویکردهای اخوان در تاریخ نوشتم. همانگونه که اشاره شد اخوان المسلمین بزرگ ترین و فراگیرترین حزب جهان است ولی به دلایل افراط و تفریط شدید رهبرانش توان کسب و حفظ قدرت را ندارد.
اخوان المسلمین همیشه در بین دو جریان دست و پا زده است. جریان اول؛ حاکمان همیشگی بر ارکان رسمی اخوان، رویکردی تبلیغی، قدرت گریز و حاشیه نشین داشته است. بالا بودن سن سران و تمسک به آموزه های برخی بزرگان اهل سنت -که تبعیت از قدرت حاکم حتی ظالم، را وظیفه می داند، آنها را به شدت محافظه کار و گاه بی خاصیت کرده است.
گروه دوم که معمولا به کوتاه زمانی از بدنه ی اصلی منشعب می شوند، به جنگ و جهاد و سلاح گرایش دارند. خشونت کور و وحشیانه، جمود فکری، ضدیت و جنگ با هر آن چیز غیر خودشان و سلفی گری افراطی در اندیشه از خصوصیات بارز آنهاست. غالب جریانات سلاح به دست عرب، از حماس گرفته تا طالبان و جبهه ی النصره همگی منشعب از اخوان المسلمین هستند.
جریان اول همیشه اولویتش حفظ اخوان و تربیت نیروی انسانی برای آینده{!} بوده است. همین رویکرد علی رغم بارها انحلال و قهر خشن حکومت، آنها را قریب به صد سال حفظ کرده است. این رویکرد به شدت محافظه کارانه هیچ گاه نتوانست جوانان پرخروش و تحقیر شده ی عرب را راضی کند و اشعابات عدیده نتیجه آن است.
جریان دوم که همیشه به موازات شاخه ی اصلی به ربایش نیروهای تربیت شده و جوان اخوان اقدام می کند اولویتش کشته شدن است! آنها هر جا گرد مرگ بپاشند فوری حاضر می شوند؛ خواه آمریکا باشد یا افغانستان، یا چچن، یا لیبی یا سوریه یا هر جای دیگر! هیچ ثباتی هم در اتحاد و افتراق سیاسی ندارند. زمانی به مدد آمریکا بر علیه شوروی متحدند، زمانی با کمک روس ها با آمریکا می جنگند. زمانی هم پیمان بی برو برگرد ایران و سوریه می شوند و زمانی به خشن ترین وجه سوری ها را می کشند! بعید نیست چند سال دیگر بر علیه همین عربستان و ترکیه که در حال حاضر، بیشترین کمک سیاسی و مالی را به آنها می کنند، هم قیام کنند! آنها راحت سواری می دهند! و مهم برای شان کشتن و کشته شدن است!!
آنچه مشخص است بار دیگر کم مایگی فکری و بی تجربگی مدیریتی اخوانی ها کار دست شان داد و به کمتر از یک سال، چون همیشه ی تاریخ به سادگی شکست سنگینی خوردند. همین که بدانند انقلاب داری و حکومت، عرضه مدیریتی و قوام اندیشه ای می خواهد که آنها ندارند برای شان بس است!
بر گرفته از تاریخ مصر، آینده ی مصر را می توان این گونه پیش بینی کرد. اخوان چند روزی مقاومت می کند. ارتش تعداد بسیاری از آنها را دستگیر می کند. بدنه ی اصلی و کهن سال اخوان دوباره انزواطلبی و حاشیه گزینی را پیشه گرفته و به سادگی از همه ی امتیازات به دست آمده می گذرد. جریان جوان دوم هم حاکمان را رها نکرده و راه ترور و کشت و کشتار را در خود مصر پیش می گیرد. از رهبران اخوان توصیه و از قوه ی حکام قوه ی قهریه هیچ کدام در رفتار کورکورانه و خشن گروه دوم تاثیری نخواهد داشت!
شکست تاریخی اخوان صرف نظر از تاثیرات داخلی آن، حتما" تاثیرات بزرگی در خارج مصر خواهد گذاشت. ترکیه و خاصه عربستان هم پیمان مهمی را از دست دادند. مبارزان تروریست سلفی مستقر در سوریه به لحاظ روحی ضربه ی سهمگینی خوردند! و رژیم صهیونیستی از شکل نگرفتن توده ی خروشان خشنی در کنار خود آسوده شد.
ایران هم از تضعیف جبهه ی ترکیه-عربستان خوشنود است، هم از پیروزی سکولارها در مصر نگران! به لحاظ منافع ملی می توان نزدیک شدن محمد مرسی به آمریکا و جدال با جبهه ی مقاومت را دلیل شکست او عنوان کرد. نباید با گفتمانی تند و تحقیر کننده زمینه های ارتباط آتی با متفکرین مصر را قطع کرد! بهترین واکنش ایران می تواند سیاست شتر دیدی ندیدی باشد! احتمالا موضع وزارت خارجه ضمن دعوت همگان به آرامش، این خواهد بود: آنچه در مصر اتفاق می افتد به خودشان مربوط است!