
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
به گزارش 598، وبلاگ سرداران گمنام نوشت: خواهر شهید نقل میکند که پیش از اینکه شهید عازم آخرین پروازشان شوند با گریه این شهید عزیز را از زیر قرآن بدرقه میکنند و این شهید با تبسمی که همیشه بر لبهایش داشت رو به خواهر کرده و میگوید: حالا که چیزی نشده، یک سفر جزئی به دبی دارم؛ گریههایت را برای هنگامی بگذار که خبر شهادت مرا بدهند؛ حالا که من صحیح و سالم هستم اینگونه گریه کنی پس اگر روزی گفتند بیائید جنازه برادرتان را ببرید چه خواهی کرد؟