دو سوال مهم در تحلیل انتخابات 24 خرداد 1392 مطرح است؛ اول اینکه چرا مردم شرایطی که می دانستند رای آنها، رای به نظام اسلامی است و سبب افزایش اعتماد به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی خواهد شد، در انتخابات شرکت کرده و در اعتراض به وضعیت معیشتی و یا تحت تاثیر موج تحریم انتخابات و تبلیغات رسانه های بیگانه در حضور خود تردید نکردند؟
و سوال دوم اینکه چرا علی رغم حضور باشکوه که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باطل السحر بود، فردی را انتخاب نمودند که از نظر شاخص های رهبری مانند استکبار ستیزی، ساده زیستی، توجه به محرومین و مستضعفان، ... دارای سابقه مناسبی نیست؟ اگر به شاخص اصلی رهبری که در سخنرانی خود در حرم رضوی مطرح نمودند دقت نماییم اذعان خواهیم نمود که منتخب ملت دارای نقاط مثبت رییس جمهور قبلی نیست و از نقاط منفی ایشان نیز مبری نیست.
آیا این تناقض است؟ آیا مردم خواسته اند تا به نوعی با این انتخاب به نظام اسلامی اعتراض کنند؟ آیا مردم اشتباه کرده اند؟ آیا مردم فریب خورده وتصور نموده اند که فرد منتخب منطبق با شاخص های رهبری بوده است؟ و سوالاتی دیگر...
پاسخ این است که نه تناقضی وجود دارد و نه مردم اعتراض کرده اند و نه اشتباه و نه حتی فریب. بلکه مردم ایران آگاهانه و بر اساس یک اجماع ملی به رییس جمهور منتخب رای داده اند.
اگر از زاویه ای دیگر به این مساله بنگریم اساسا این سوالات مطرح نخواهد شد و تناقض ظاهری مرتفع می گردد. نظرگاهی که می تواند پاسخی به این تناقض ظاهری باشد بر این مبنا استوار است که باید بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران تفکیک نمود. انقلاب اسلامی تحولی است که هر چند در قالب تغییرات جدی سیاسی اجتماعی در جغرافیای ایران محقق شده است، اما دارای ابعاد معرفتی است که به هیچ وجه محدود به مرز و جغرافیا نبوده و پدیده ای فکری فرهنگی است و آرمانها و اهداف آن نیز به هیچ وجه ملی نیست.
اگر جملات امام خمینی را مروری دوباره کنیم ادعای فوق را تصدیق خواهیم کرد:
" انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهاني اسلام به پرچمداري حضرت حجت ارواحنا فداه است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد"
صحيفه نور امام، ج21، ص: 327
" اميد است که اين انقلاب، جرقه و بارقهاي الهي باشد که انفجاري عظيم در توده هاي زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقيةالله (ارواحنا لمقدمه الفداء) منتهي شود".
صحيفه نور امام، ج15، ص: 62
" ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهاي اسلامي ميشکنيم و با صدور انقلابمان که در حقيقت صدور انقلاب راستين و بيان احکام محمدي است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران، خاتمه ميدهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي، مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان (ارواحنا فداه) هموار ميکنيم".
صحیفه نور امام، ج 20، ص 132
"ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم و جنبشي که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميدبخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديک و نزديکتر مينمايد. گويي جهان مهيا ميشود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان"
صحیفه نور امام، ج 17، ص 480
"من اميدوارم که اين کشور با همين قدرت که تا اينجا آمده است و با همين تعهد و با همين بيداري که از اوّل قيام کرده است و تا اينجا رسانده است، باقي باشد اين نهضت و اين انقلاب و قيام تا صاحب اصلي انشاءالله بيايد و ما و شما و ملت ما، امانت را به او تسليم کنيم."
صحیفه نور امام، ج 15، ص230
نکته قابل توجه این است که نباید از نقش و جایگاه ایران و ملت بزرگ آن در انقلاب اسلامی نیز کاست. اما آن وجه از انقلاب اسلامی که ربط مشخص و منسجمی با مرز و جغرافیای ایران دارد جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی در ایران متولد شده و در حال رشد و نمو است. جمهوری اسلامی از طرفی متعهد به اسلام است و از طرفی پذیرفته است که قواعد دموکراسی را با تغییراتی، پذیرا باشد. جمهوری اسلامی تلاشی است برای تصرف در واقعیتی به نام استیت(state) که نه به معنای دولت و حکومت بلکه به نام شکل خاصی از دولت است که در بستر تمدنی غرب متولد شده است و اقتضائات خاصی دارد.
حال اگر تفکیک میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را بپذیریم می توانیم تناقض ظاهری ابتدای یادداشت را اینگونه تحلیل کنیم که رهبری حافظ جهت انقلاب و حافظ مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. شاخص های ایشان برای حفظ جهت انقلاب بوده است و تلاش برای مشارکت حداکثری برای حفظ جمهوری اسلامی ایران. واضح است که وقتی رهبری می فرمایند کسانی که به نظام اسلامی اعتقاد ندارند هم برای حفظ کشورشان در انتخابات شرکت کنند خود می دانند که چنین کسانی به شاخص های مد نظر ایشان توجه نخواهند داشت.
پس چرا چنین درخواستی از ملت مطرح شده است؟ پاسخ را باید در حفظ جمهوری اسلامی ایران جستجو نمود.
جمهوری اسلامی در ایران مسیر خاصی را در طول سی و پنج سال گذشته طی نموده است. سه نوع تفکر در بستر آن قدرت را به دست گرفته و به رقیب منتقل نموده اند. نکته مهم این است که شاید این سه نوع تفکر هر سه در چارچوب انقلاب اسلامی جای نداشته باشند اما در چارچوب جمهوری اسلامی جای دارند و چارچوب جمهوری اسلامی چارچوبی فراگیرتر است و طبیعتا شاخص های آن نیز عام تر خواهد بود. به شکلی که نامزدی از اصلاح طلبان که روشن است از شاخص های رهبری فاصله دارد توسط شورای نگهبان تایید شده و در معرض انتخاب جمهور قرار می گیرد و این به هیچ وجه با شاخص های رهبری تعارض ندارد. یعنی ما دو دسته شاخص داریم؛ شاخص های جمهوری اسلامی که از طریق ساختارهای رسمی آن یعنی قانون اساسی، قوای سه گانه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص و ... معین و اعمال می گردد و شاخص های انقلاب اسلامی که از طرف رکن رهبری مورد پیگیری قرار میگیرد. نکته مهم این است که مردم همواره در مسیر حمایت و حفاظت از جمهوری اسلامی بوده اند اما با شاخص های انقلاب اسلامی چنین همراهی دائمی و مستمری نداشته اند. گردش قدرت در ایران نشان از این مهم دارد. همانگونه که عرض شد سه تفکر در بستر جمهوری اسلامی وجود داشته و دارند و در حال رشد و تکامل هستند و قدرت بین این سه دسته رد و بدل می شود.
نگرش اول مربوط به کسانی است که می خواهند بین دین و مدرنیته ترکیبی ایجاد نمایند که می توان دولت های موقت، سازندگی و دولت تدبیر و امید را از این دست دانست.
نگرش دوم مربوط به کسانی است که تصویر دقیق تری از مدرنیته دارند و می دانند مدرنیته با دین ترکیب نمی شود و به همین دلیل به دنبال مدرنیزاسیون هستند اما با این توجه که دین می تواند به عنوان امری فردی در زندگی حضور داشته و تاثیر گذار باشد. اینان به هیچ وجه به دنبال حذف دین از زندگی نیستند بلکه محدوده دین را زندگی فردی دانسته و قائل هستند که محیط اجتماعی باید با خرد جمعی و دانش مدرن اداره شود و دین را در اداره زندگی اجتماعی کنار می گذارند. دولت بنی صدر و اصلاحات را می توان در زمره این نگرش ها دانست.
نگرش سوم مربوط به کسانی که آنها هم نگرش دقیقی هم نسبت به مدرنیته و هم نسبت به انقلاب اسلامی دارند. آنها نیز بر این باورند که مدرنیته با دین ترکیب نمی شود اما بر این نیز قائلند که دین اسلام نمی تواند از عرصه اجتماعی حذف شده و مانند مسیحیت به حیطه فردی محدود گردد و انقلاب اسلامی اساسا برای حل همین مشکل تحقق یافت و تلاش داشت جمع بین دین و دنیا نماید. اما اداره دنیای مردم نباید به دانش های مدرن و آنچه در تمدن غربی محقق شده است واگذار گردد و انقلاب اسلامی خود باید به دنبال تمدنی نوین باشد. دولت رجایی و در ادامه آن دولت آیت الله خامنه ای و دولت دکتر احمدی نژاد را می توان نمونه هایی برای این نوع نگرش دانست. به نظر می رسد که این دسته سوم با قوت های و ضعف های خود رویکردی را دنبال نموده است که بیشتر با شاخص های انقلاب اسلامی و آرمانهای امام خمینی همخوانی دارد.
اگر این توصیف را بپذیریم شاهد خواهیم بود که تشکیل دولت در ایران بین این سه رویکرد به طور متوالی دست به دست شده است و جابجایی نیز در بستر جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است. اما جمهوری اسلامی گاهی به دلیل اقدامات خواص و جلب نظر جمهور به شاخص های مدرنیته گرایش یافته است و گاهی به شاخص های انقلاب اسلامی.
از این منظر انتخابات 24 خرداد توجه مردم به نگرش اول و جمع بین دین و مدرنیته یا به تعبیر صاحبان این اندیشه اعتدال را نشان می دهد. هر چند حرکت بین انقلاب اسلامی و تجدد، اعتدال نیست و نه انقلاب اسلامی مظهر افراط است و نه تجددخواهی مظهر تفریط. بلکه هریک نگرش و رویکردی هستند که قصد اداره جامعه در بستر جمهوری اسلامی را دارند.
نکته پایانی اینکه بازگشت مردم به نگرش اول در شرایطی اتفاق می افتد که انقلابیون(نگرش سوم) به دلیل مشکلات داخلی خود و فشارهای شدید دشمنان بیرونی دچار ضعف شدند و از طرفی مردم قصد رجوع به نگرش دوم(تجدد خواهان) را نیز نداشتند. چرا که با وجود مشکلات معیشتی حاضر نیستند دوباره تجربه گرایش به غرب و لطمه به عزت و شرف ملی را که در دوره بنی صدر و دولت اصلاحات پیش آمد را تجربه کنند.
پس در شرایط ضعف گفتمان انقلاب اسلامی و تضعیف آن به دلیل درگیریهای داخلی و فشارهای بیرونی به نگرش اول یعنی نگرش میانه رای دادند. تا شاید به طور همزمان هم درمان درد معیشت نماید و هم عزت ملی نفروشد. اما...