" ثریا عبداللهی " مادر اميراصلان حسنزاده اسیر تشکیلات تروریستی منافقین در گفتگو با خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران
در مورد سالها انتظار و اعتراض خود در مقابل پادگان اشرف و جنایتهای
سرکردگان گروهک تروریستی منافقین گفت: مريم رجوی ازسوی دولت فرانسه حمايت و
حفاظت ميشود، آيا دولت کنوني فرانسه از جنايتهاي کثيف اين خفاش خونآشام
اطلاعي ندارد؟
وی تصریح کرد: همين اواخر گروهک وطنفروش منافقین در
آمريکا و در واشنگتن با اجازه دولت این کشور دفتر احداث کرد، هدف چه بود؟
مريم رجوی ميخواست قدرتش و يا آرايش نظامي_ جنگياش را با نفرات چند
ميليوني يا اينکه سابقه آدمکشي و آدمربايياش را به نمايش بگذارد؟
مادر
اسیر گروهک تروریستی منافقین افزود: کشورهايي که با اين جاني ديوانه
همپيمان شدند، آيا خبر ندارند که همين گروهک بدنام 17 هزار ايراني را ترور
کرده و ترور دانشمندان هستهاي به دست همين وطنفروشان صورت گرفته است؟
وي
به یک قبرستان مخوف در نزدیکی پادگان اشرف اشاره کرد و افزود:
خانوادههايي که از سال 82 به عراق آمده بودند، از وضعيت خود در اين باره
ميگفتند در این بین ما را براي بازديد از قطعه مرواريد بردند با وجود
اینکه اکثر اين قبرها خالي از جسد است يکي از اسراي جداشده ميگفت؛ اکثر
اسرا را رجوي اعدام کرده و ما همه نفرات اعدامي را ميشناسيم، مابقي قبرها
خالي و محل پنهان کردن اسلحه و مواد منفجره است، روي قبرها تاریخ فوت نيز
قيد شده بود.
عبداللهي اضافه کرد: خانوادهها را به موزه این گروهک
تروریستی برده و چند جفت کفش خاکي و پيراهن را براي خانوادهها به نمايش
ميگذاشتند که آن را افتخار و اميد جاويدان فرقه ميناميدند.
وي
ادامه داد: بعد از 7 ماه که از استقرار خانوادهها ميگذشت، گروهک تروريستي
منافقین اسرا را وادار به قسمخوردن ميکرد که شما به هيچ عنوان از گروهک
جدا نخواهيد شد، من در اين 7 ماه هيچ خبري از فرزندم نداشتم و گاهي شک
ميکردم که آيا فرزند من در آنجا هست يا نه.
عبداللهي تصريح کرد: ما
سيماي آزادي را در عراق ميديديم و زماني که تلويزيون برنامه منافقين را
پخش ميکرد، در نشستي که اسم آن را "حاضر_حاضر" گذاشته بودند، فرزندان ما
را مجبور به گفتن اين شعارها کرده بودند؛ "تا آخرين قطره خون از اشرف حمايت
ميکنيم، افراد رژيم را از ايران خارج ميکنيم و خودمان جاي آنها خواهيم
نشست".
مادر اسیر گروهک تروريستي منافقين ادامه داد: ساعت حدود 12
شب بود، جلوي درب اسد رفتيم و با خانوادهها شروع به طبل زدن و شعاردادن
کرديم که حاضر_حاضر اثري ندارد، حناي رجوي ديگر رنگي ندارد، رجوي بيحيا
حيا کن، اسرا را رها کن و تا نزديک صبح شعار ميداديم.
وي ادامه
داد: بعد از آن فرزندان را براي مصاحبه آوردند، مصاحبههايي که ديکته شده
بود و تمام متنها را از قبل نوشته و در اختيار اسرا قرار داده بودند تا
متن را حفظ کرده و وقتي که جلوي دوربين ميآيند، با ژست مجاهدين(منافقین)،
صحبتهاي ديکته شده را به صورت حسي بيان کنند.
عبداللهي تصریح کرد:
بعد از چند نفر، نوبت به پسر من رسيد، بعضي خانوادهها او را ديدند و
گوينده اخبار با قدرت تمام بيان ميکرد؛ مجاهد ديگري به نام اميراصلان
حسنزاده براي مصاحبه آمده است.
وي افزود: مرا براي ديدن فرزندم خبر
کردند، چندين سالي بود که از او بياطلاع بودم، وقتي امير صحبت ميکرد،
گوشهايم نميشنيد، چشمهايم نميديد، فقط از اين بابت خوشحال بودم که
خانوادهها فيلم را ضبط کرده بودند و من بعد از چندين بار پخش فيلم، امير
را ديدم که ميگفت؛ من اميراصلان هستم و حرفهاي ديکته شده و تکراري را
بيان کرد.
وي تصريح کرد: هرکسي را که براي مصاحبه ميآوردند، بايد
ميگفت؛ اين پدرم نيست، ناپدري است، اين مادرم نيست، نامادري است و
دروغهاي بيشمار ديگر، بعد از اين مصاحبهها، برنامه اعتراض خانوادهها
شديدتر شد.
عبداللهي اضافه کرد: در طول اين 4 سال طوري رفتار کرده
بودم که فرماندهان ارتش، پليس و سربازهاي عراقي بدون اجازه وارد مقر
خانوادهها نميشدند، حتي با آنها صحبت هم نميکردند و همين رفتار من مورد
تائيد خانوادهها و دولت عراق قرار گرفت.
وي افزود: تمام افراد در
پادگان چه از لحاظ نظامي و چه خانوادهها، به يک فرمان بودند و اين يکي از
معجزههاي خداوند بود، چرا که هدف يکي بود؛ آزادي اسرا، نابودي رجوي
تروريست، بعد از شنيدن صداي فرزندم احساس کردم خداوند قدرت و لياقت ديگري
به من عطا کرده است، اين بار مسئوليت تمام دربها را برعهده گرفتم، از درب
اسد تا درب شمال، شبانه روز کنترل ميکردم.
عبداللهي تصريح کرد:
نبايد صدا قطع ميشد و خانوادهها بايد به شعار دادن، سخنراني کردن و طبل
زدن ادامه ميدادند و مقالههاي افراد جدا شده از این گروهک تروريستي را
ميخواندند، بيشتر افراد جدا شده، سخنرانيهاي صوتي و ضبط شدهاي را به
صورت سي دي در اختيار ما قرار ميدادند که از جمله آنها بتول سلطاني است که
جزئیات رقص رهايي رجوي را در اختيار خانوادهها قرار داده بود.
وی
افزود: وقتي اين سيدي پخش شد، افراد گروهک تروريستي ديوانه شدند و تمام
کانکسهاي خانوادهها را با سنگهاي 20 کيلويي که اگر به يکي از خانوادهها
ميخورد، در دم جان ميداد هدف قرار دادند و با آتش و ميلههاي آهني به
طرف کانکسها حمله کردند.
مادر اسیر گروهک تروریستی منافقین تصریح
کرد: بتول سلطاني در اين سي دي درباره رقص رهايي، اعضاي شوراي سرکردگی و
زنان مطلقهاي که به دستور رجوي خائن، طلاق اجباري گرفته و در اين رقص
رهايي شرکت داشتند و بعدها به عقد مسعود رجوي درآمده بودند، صحبت ميکرد.
عبداللهي
تاکيد کرد: برای سرکردگان گروهک تروريستي منافقین فرد شناخته شده بودم و
چون مسئوليت تمام خانوادهها برعهده من بود، ارتش عراق به من فرمانده نظامي
که به زبان عربي "عقيل ثريا" ناميده ميشد، ميگفتند و رجوي بدبخت باورش
شده بود که من يک فرمانده ايراني هستم و در سخنرانيهايش با لقب "عقيل
ثريا" خطابم ميکرد و اسراي آزاد شده ميپرسيد که ثريا کيست؟
وي
ادامه داد: من در همينجا ميگويم و ميدانم آنها اين خبرها را ميبينند،
به رجوي ميگويم؛ اگر تو در نشست هزار نفري به من تهمت زدي، بدان که دنيا
جنايتهاي تو را افشا و رسوا خواهد کرد، تو همچون سگ هاری هستی و زماني که
من چوب به طرف تو دراز کردم، هاري و کثافت دروني خودت را با حرفهايت ثابت
کردي.
مادر اسیر گروهک تروريستي منافقین گفت: من فقط پسرم را
ميخواستم و به او گفته بودم، اگر امير را آزاد نکني اشرف را به تله خاک
تبديل ميکنم، به همين دليل وحشت زيادي از حضور من در مقابل پادگان اشرف
داشت.
عبداللهی ادامه داد: کدام کشورها اين عمل تروريستي را محکوم
کردند؟ مگر نه اين است که تمامی جنایات آنها توسط خود رژیم جنایتکار
صهیونیستی برنامهريزي شده است؟ ترور، قاچاق انسان، آدمربايي، شکنجه به
بدترين صورت، به حمايت کدام دولتها و با چه مبالغي صورت ميگيرد؟
وی
تصریح کرد: مگر رجوي بدنام، قدرتي از خودش دارد؟ مريم رجوی جنایتکار با
حمايت کدام کشورها توانسته بعد از اين همه جنايت سرپا بايستد؟ چرا در طول
این 30 سال سازمان ملل، جوامع بينالمللی و حقوق بشر سکوت کردهاند و يا
بهتر بگويم حمايت کردهاند؟
عبداللهی افزود: اگر يکي از همين
عملهاي ضد انساني و ضد بشري در ايران صورت ميگرفت، شما ميديديد که
سازمان ملل چه بوق و کرنايي به راه میانداخت، ولي در مورد اين گروهک
تروریستی صلاح نمیدانند، چرا؟!
وی اظهار داشت: چرا در برابر
خانوادههايي که 4 سال در آنجا گريه و زاري ميکردند، بیمار شدند و آنهایی
که توسط منافقین سنگ خوردند، سازمان ملل حاضر نشد حتي يک ثانيه آنها را
ببيند، نماینده این سازمان جهانی از جلوي چشم ما رد ميشد و به درون پادگان
اشرف ميرفت، ما جلوي تانکها را ميگرفتيم که لااقل خانوادهها را
ببينيد، ما مگر چه ميخواهيم؟ ما بچههايمان را ميخواهيم.
ادامه دارد...