به گزارش 598 به نقل از پارسینه، روزهای
آغازین انقلاب به دلیل وجود فضای باز سیاسی و فکری، روزهای بحث و گفتگوی
آزاد گروه های سیاسی و اعتقادی گوناگون و گاه معارض بود. بازخوانی مناظره
حسن روحانی با مسعود رجوی، سرکرده سازمان منافقین، در حالی که این روزها
دکتر روحانی سمت «رئیس جمهوری اسلامی ایران» را به دوش می کشد، خالی از لطف
نیست.
در ادامه بخشهایی از مناظره دکتر حسن روحانی با مجاهدین خلق
( مسعود رجوی) را که در تاریخ 21/1/59 در کانون فرهنگی ابوذر تهران انجام
گرفته است، می خوانید.
«بسیار بجا بود که در پی دعوت برادران و
خواهران کانون فرهنگی و ورزشی ابوذر از طرف آقایان مجاهدین خلق که هم مدعی
دموکراسی هستند و هم ادعای علم و هم ادعای اسلام دارند در این مناظره شرکت
فرمودند، دعوایی هم نبود نزاعی هم نبود، برادرانه وبا کمال ادب و احترام
اشکالاتی در ذهن ما بود طرح می کردیم آنها هم جواب می دادند، یا آنها طرح
می کردند ما جواب می دادیم و من حیث المجموع واقعیت ها و حقیقت ها برای
مردم بیشتر روشن می شد، در ضمن همین هفته ای که رو به اتمام است چند گروه
اسلامی دیگر با من تماس گرفتند که ما می خواهیم مناظره ای را ترتیب بدهیم،
شما حاضرید با سازمان مجاهدین مناظره ای را ترتیب بدهید؟ گفتم فقط با مسعود
رجوی حاضرم نه با کسی دیگر، دلیلش را هم عرض می کنم.»
«دلیلش
هم این است که در ضمن بحث امروز استناد ما در بحث به نوشته هایی هست که
معمولا مال مسعود است و خوب است شخص ایشان در مناظره حاضر شود و به
سئوالاتی که در ذهن ما هست پاسخگو باشد. بنده در اینجا اعلام می کنم و بعد
هم ممکن است از طریق رسانه های گروهی این را اعلام کنیم که من حاضرم در هر
زمان و در هر مکان حتی در مناظره تلویزیونی با مسعود رجوی در چند موضوع
بحث کنم.
1. شناخت از دیدگاه مارکسیسم و از دیدگاه اسلام
2. فلسفه تاریخ از دیدگاه مارکسیسم و از دیگاه اسلام و البته در همه اینها اگر نظریه خاصی دارند باید در آن نظریه خاص بحث شود.
3. اقتصاد از دیدگاه مارکسیسم و از دیدگاه اسلام و نظریاتی که مجاهدین خلق دارند.
4. تحریف آیات قرآن توسط سازمان مجاهدین خلق و مخصوصا خود مسعود رجوی
5. مسئله خط سازش با غرب و شرق و شعار ملت و خلق به پا خواسته ی ما که فریاد دیروز و امروزشان این است: نه شرقی نه غربی
6. موازین سازمان مجاهدین در طول بیش از یکسال از پیروی انقلاب در برابر مواضع امام و فرامین امام
7. سازمان مجاهدین و مسئله افغانستان
8. سازمان مجاهدین و مسئله کردستان
9. روابط سازمان مجاهدین با گروه های چپ
10. مسئله تولی و تبری
11. مسئله ارتجاع
12. خدمات سازمان مجاهدین بعد از انقلاب اگر خدماتی داشتند
13. مسئله سازش مجاهدین و مسئله ارتش
14. سازمان مجاهدین و مسئله ولایت فقیه
15. سازمان مجاهدین و ایجاد شکاف و اختلافاتی که تاکنون توسط این سازمان انجام گرفته است
...
بنده آماده مناظره هستم با مسعود رجوی در هر زمان و در هر مکان به خصوص در
مناظره تلویزیونی به دلیل اینکه این مسائل پانزده گانه مسائلی است که باید
برای ملتمان واضح و روشن گردد. حالا چرا آقایان مجاهدین از مناظره فرار می
کنند؟
اما برادران و خواهران، تا کی سازمان مجاهدین می تواند از
مناظره طفره برود؟ چند نوبت؟ چند بار؟ تا چند ماه می تواند با این برنامه
ادامه راه بدهد و تلاش خودش را ادامه بدهد؟ مسلما مقاومت اینها برای همیشه
نخواهد بود، نمی توانند هم مقاومت کنند.»
روحانی در ادامه بحث در خصوص تلاش مجاهدین برای تحریف اسلام و تبدیل آن به اسلام مادی می گوید:
«...
کتابی هست به نام رهنمودهای شیوه تحلیل سیاسی مال سازمان مجاهدین خلق و
این کتاب باز در بهار 58 چاپ شده. در صفحه 9 این کتاب این چنین می خوانیم.
عنوان بحث می گوید "شناخت یک پدیده سیاسی" 1- پدیده سیاسی را بایستی بصورت
یک جریان سیاسی مطالعه کرد یعنی توجه به اینکه اصل دیالکتیک حرکت و تغییر
در روند شناخت و تجربه ها رعایت شود. بعد در پاورقی می گوید (این پاورقی اش
مهم است بدلیل اینکه متنش مربوط است به شناخت در پدیده های سیاسی) این
اصول دیالکتیک عام است. می گوید در صحنه کل پدیده های مادی اگر بخواهیم یک
بینش علمی داشته باشیم، از زاویه درست با آنها برخورد کنیم بایستی اصول
دیالکتیک را بپذیریم.»
« ... شما ببینید تصریح دارد می گوید اگر ما
بخواهیم شناختی از کل پدیده های عالم داشته باشیم لازم است اصول دیالکتیک
را بشناسیم و با این زاویه به شناخت عالم بپردازیم. البته شماره های بعدی
هم باز اصول بعدی را روشن می کند مثلا در شماره 2 می گوید بایستی توجه داشت
که یک پدیده را اساسا نمی توان بدور از شرایط خارجی مطالعه کرد. شرایط
خارجی در روند حرکت آن تاثیر می گذارد و خود روی شرایط خارجی هم اثر دارد.
پس
اصل اول اصل حرکت، اصل دوم اصل دوم تاثیر متقابل بعد به اصل متقابل می رسد
می گوید بایستی توجه داشته باشیم که حرکت و تغییر هر پدیده بر مبنای
تضادهای درونی آن صورت می گیرد، اصل چهارم می گوید باید توجه داشته باشیم
که اصل چهارم دیالکتیک به ما می آموزد که هر پدیده بعد از گذشتن از مراحل
تغییرات کمی نهایتا برای پیدا کردن صورت جدید احتیاج به جهش دارد.»
«
... شما مگر نمی گویید این اصول دیالکتیک اصول عام و جهانشمول است، شما
مگر نمی گویید هر چیزی در شکم خودش ضد خودش را پرورش می دهد؟ و با ضد با هم
می جنگند و دعوی می کنند و سنتز درست می شود مگر این زیربنای دیالکتیک
نیست؟ خوب نسبت به خود دیالکتیک چه می گویید خود اصل دیالکتیک هم طبق قانون
باید در شکم خودش ضد خودش را پرورش دهد و با هم شاخ به شاخ شوند و اصولی
درست بشود که نه اصول دیالکتیک باشد بلکه یک چیز سومی باشد و شما لطفا جواب
این را برای ما بیاورید...
... سئوال دیگر اینکه شما در تضاد می
گویید هر چه هست در دورن هست چیزی از بیرون نباید بیاید. حرکت همیشه عواملش
در درون هست دو ضد همیشه در شکم یک چیز هستند در بیرون این دو با هم می
جنگند خوب شما با قانون تاثیرات متقابل چه می کنید؟ شما در تاثیرات متقابل
قبول می کنید که عوامل خارجی در آنها اثر می گذارد و اینها هم در عوامل
خارجی اثر می گذارند. خوب آنچه شما در تضاد می گویید در تاثیرات متقابل
چطور یادتان می رود و فراموش می کنید.»
جواب چند سئوال
* سازمان چهار اصل دیالکتیک را قبول دارد و هوادارانش می گویند این چهار اصل در قرآن هست.
آری
البته چهار اصل که سهل است بلکه تمام قواعد مارکسیستی با آن تحریف که
اینها در قرآن به کار می برند و هر جا کلمه الله است بر میدارند و تکامل را
جای او می گذارند، می توانند از قرآن بیرون بیاورند و مطالب آنها هم مثل
هیئت بظلمیوس است که که می خواستند آیات قرآن را با مطالب هیئت بطلمیوس
تطبیق بدهند. اینجا هم همین طور است. می خواهند به زور و به تحریف و به
تقطیع آیات قرآن، مطالب مارکسیستی را از قرآن درآورند و قرآن را بر آنها
منطبق سازند.
* پذیرش قوانین دیالکتیک با وجد خدا چگونه است؟
اگر اصول دیالکتیک را بر کل هستی حاکم بدانیم بله با وجود حق منافات دارد
* اگر شناخت کمونیستی نیست خلقت انسان را چگونه توجیه می کنید؟
بزرگترین دانشمندان تکامل الان راجع به تکامل هنوز بحث دارند ولی این آقایان مسلم گرفته اند خیر مسلم نیست.
* تئوری دیالکتیک از مارکس نبود بلکه از هگل بود که مادی نبود پس چگونه دلالت می کند بر مادی گرایی؟
اصل
دیالکتیک از هگل هم نبود بلکه مربوط به دانشمندان چند هزار سال پیش است.
بله درست است دیالکتیک در آن محدوده ای که هگل می گفت. هگل معتقد به خدا
بود و منافات هم نداشت. اما این اصول چهارگانه با این طول و تفصیل که اینها
می دهند برای هگل نیست بلکه اینها بعد ها پیدا شده است و مارکس فیلسوف
نبوده است بلکه یک تاریخدان و یک اقتصاد دان بوده است و معنی و مفهومی را
که هگل می گفت با وجود ذات حق منافات ندارد و درست است.
روحانی در ادامه بحث با اشاره به مصاحبه رجوی با لوموند در روزنامه مجاهد شماره 31 تاریخ پنج شنبه 14 فروردین ماه می گوید:
«
یک چیزی هم در کتابهایشان دارند که می گویند تماس و ملاقات ما با ابرقدرت
شوروی چه اشکالی دارد. (می گویند) ما تشخیص دادیم طبق اصل متقن که شما نمی
فهمید آن را. ما با آن اصول متقن فهمیده ایم که بایستی با شوروی تماس
بگیریم. حالا ما از شما می پرسیم اگر همین جواب را امیر انتظام بدهد و
بگوید من طبق اصول متقن فهمیده ام که باید با آمریکا تماس بگیرم چه فرقی می
کند. یک سازمانی می آید با یک ابرقدرتی تماس می گیرد و می گوید طبق اصول
متقن من می باید تماس بگیرم. حالا مقدم مراغه ای هم بیاید بگوید من طبق
اصول متقن می خواستم با امریکا تماس بگیرم شما چه جوابی برای او دارید؟»
«
... اما مصاحبه لوموند می گوید که آقای رجوی همچنان معتقد است که مبارزه
همزمان در دو جبهه بر ضد آمریکا و شوروی که بعضی ها آن را موعظه می کنند
(یعنی امام خمینی) بدون شک چه بخواهند و چه نخواهند به مسالمت با
امپریالیزم آمریکا خواهد کشید. خیر جناب رجوی ما این را در انقلابمان ثابت
کردیم که در برابر شوروی و آمریکا هر دو ایستاده ایم.
حال روزنامه
کار 13 فروردین می گوید شعار نه شرقی نه غربی بی محتوی ترین شعار است. می
دانید یعنی چه؟ یعنی 36 میلیون جمعیت غلط کرده و نفهمیده و فقط جناب رجوی
فهمیده است (که البته) طرفدار خلق هم هستند.»