بولتن نيوز: اگر نگاهی اجمالی به بازار محصولات فرهنگی کشور بیاندازیم، شاهد تکرار روندی هستیم که بارها توسط خیلی از دلسوزان انقلاب و فرهنگ اسلامی-انقلابی این مملکت تذکر داده شده، اما تغییری در روند موجود اتفاق نیفتاده و همچنان باد از جهت مخالف میوزد:
بازار کتاب ما پر است از رمانهایی که سبک زندگی امریکایی را ترویج میدهند و آثار علوم انسانی که همچنان معارف غربی را در قالب مسائل روانشناختی، جامعهشناسی، سیاسی و اقتصادی به خورد مردم میدهند.
سینمای ما را در بازۀ زمانی یک ساله نگاه کنید. چندتا فیلم دینی-انقلابی روی پردهها نقش بسته؟ چندتا فیلم این چنینی در دست تولید و یا آمده بخش است؟ نکتۀ قابل توجه در این بین، رسم و رسوماتی است که در این بلبشوی فرهنگی روی کار میآید. منظورم همین رسم فرش قرمز فیلمهاست که تبدیل به سالن مانکن شده. اصولاً وقتی سخن از سینما به میان میآید نمیشود از تلویزیون غافل ماند. آنچه که در فیلمهای تلویزیونی و سریالهای آن است کجا و آن هنری که باید حامی پابرهنگان تاریخ بشریت باشد کجا؟
سری به سالنهای تئاتر بزنیم. جوّ این نوع هنر که همیشه روشنفکر زده بوده و هست. اگر بشود توقع داشت سالانه در سینما یکی-دو تا فیلم داشته باشیم که با آرمانهای ما همخوانی داشته باشد، این توقعمان را در عرصۀ تئاتر باید خیلی پایینتر از این حرفها بیاوریم. و این وضع در شرایطی است تئاتر زیربنای هنرهای نمایشی محسوب میشود.
اوضاع هنر موسیقی هم خیلی خوب نیست. نمیدانم میتوانیم آثاری که در بخش موسیقی سنتی تولید میشود را جزء آثار نزدیک به ارزشهای دینی-ملی خود قلمداد کنیم یا نه؟ اگر خوشبینانه این قضیه را بپذیریم، ولی نمیتوانیم به راحتی از قید انواع موسیقی مدرنی که در کشورمان رایج است بگذیرم. آنچه که به طور رسمی در بازار محصولات موسیقی است، حقیقتاٌ از آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله دارد زیرا محتوای آن شده شکستهای عشقی و عقدههای شخصی و چشم و آبروی هزار بار آرایش شدۀ دلبر. البته نمیتوانیم از کنسرتهایی که توسط همین خوانندههای رسمی در اقصی نقاط کشور برگزار میشود بگذریم چون آدم را یاد کنسرتهای گوگوش و داریوش در دبی میاندازد. و بماند هزارن قطعه موسیقی زیر زمینی که طرفدارانش خیلی بیشتر از موسیقی رسمی کشور و به تبع اثرش عمیقتر است.
خدا پدر استاد فرشچیان و بعضی از شاگردان و مریدان ایشان را بیامرزد که تا حدی آبروی نگارگری اسلامی-ایرانی را حفظ کردهاند. اما افسوس که ایشان در اقلیتاند. گالریهای نقاشی پر است از آثاری که تحت تأثیر سبکهای گوناگون غربی بوده و مولد نهیلیسم و پستمدرنيسم هستند. اما کلاً این همه تولیدات فرهنگی در عرصۀ نگارگری کجا و آرمانهای انقلاب اسلامی کجا. حتی به جرأت نمیتوان خیلی از آثار استاد فرشچیان را نیز دارای بار انقلابی دانست، هرچند متأثر از معارف دینی باشد، زیرا نوعی عرفان منزوی و گوشهگیری مقدس را در خود جای داده. نگاه کنید به عصر ظهر عاشورا: عاشورایی که به قول شهید مطهری دو وجه دارد؛ یکی مظلومیت و یکی حماسه و باید نگاه حماسی به آن داشت. اما این تابلو پر است از مظلومیت و شکست، در حالی که عاشورا اوج اقتدار اسلام است.
به نظر نمیآید اوضاع سایر بخشهای هنری بهتر از این باشد، چون مشکلی عام در مجموعۀ فعالیتهای هنری کشور ما وجود دارد که اصلاً نمیگذارد شرایط از اینی که هست به شرایط مطلوب تغییر کند و آن مشکل، برخلاف دیدگاههای رایج که درون نقشههای دشمنان جستجو میشود، اتفاقاً در درون خود جریان حزبالله دیده میشود و زمینه را برای دسیسهسازیهای بدخواهان فراهم میکند و آن غفلت عمومی مردم حزبالله ما از ورود به این عرصههاست.
فارغ از عرصۀ شعر و شاعری انقلاب اسلامی که با توجه به عنایات خاص مقام معظم رهبری از پیشرفت قابل ملاحظهای برخوردار شده، چند نفر از دوستان مذهبی و انقلابی ما حاضر به ورود خود و نزدیکانشان به سایر عرصههای هنری هستند؟ چند نفر از دوستان ما حاضرند در کنار سایر فعالیتهایی که انجام میدهند، چند سالی را برای نوشتن یک رمان اختصاص دهند؟ یعنی در ابتدا در این بخش احساس تکلیف کنند و بعد بروند آموزش ببینند و سپس شروع به نوشتن و باز نویسی و نقد آن کنند. آیا از بین دوستان ما هستند افرادی که بجای جهت دهی فرزندانشان به سمت کلیشههای تحصیلی امروزین، آنها را در کنار علم آموزی، برای موسقی انقلاب اسلامی آماده کنند و وی را وارد این سازند؟ در عرصۀ سینما و فیلم سازی آیا عیب بودن ورود به این کارها در بین مذهبیها و انقلابیون از بین رفته است؟ آیا کسی از دوستان ما حاضر است که به عنوان یک بازیگر انقلابی سینما شناخته شود؟ آیا ما حاضریم خودمان و خانوادههایمان را وارد دغدغههای هنر نقاشی کنیم و جای خالی اثری انقلابی-دینی را که خیلی احساس میشود، پر کنیم؟
نقطۀ ضعفی که در هنر انقلاب اسلامی دیده میشود و باعث شده تا زمینه برای رقیبان فراهم شود این است که ما میدان را خالی کردهایم و با توجه به نیازها و تقاضاهای فرهنگی جامعه، تولید کننده و عرضه کنندۀ انقلابی- مذهبی نداریم و این چنین میشود که در خلاء فعالیتهایی که امروزه واجب کفایی به نظر میآید، متقاضی کالای فرهنگی جذب گروههای مخالفی میشوند که منتظر کوچکترین نقطۀ ضعف از ما برای جدا کردن افراد از انقلاب اسلامی هستند.
اما نباید تصور کرد که دیگر کار تمام شده و ورود به این عرصهها چارهساز نیست. به قول مقام معظم رهبری نباید جوری حرف زد که ناامیدی را به جامعه تزریق کند. قطعاً راه امیدی برای کنار گذاشتن این شرایط نامطلوب وجود دارد و میتوان در قالب یک "جهاد فرهنگی" گفتمان فرهنگی- هنری موجود کشور را عوض کرد و آنرا به آرمانهای انقلاب اسلامی نزدیک ساخت. در نتیجه تنها راه موجود این است که من و شما و همۀ دوستانمان در کنار سایر کارها، وقتی را برای آموزش و پرورش بُعد فرهنگی- هنری خود قرار دهیم و به این باور برسیم که حفظ انقلاب اسلامی در اصل و اساس بر پایۀ فرهنگ شکل میگیرد و غفلت ما از این کار، نوعی خیانت ماست به انقلاب اسلامی. باید بدون ترس و رعایت خط قرمزهای اعتقادیمان وارد این عرصههای مهجور مانده شد تا هم رسالت تاریخی خود را انجام دهیم و هم به دیگرانی که حزبالله را خالی از جنبۀ فرهنگی معرفی میکنند، ثابت کنیم که هنر، محصولات ماست، نه آثار فاسدی که شما به هنر میبندید و به خورد مردم میدهید.
سيد مجتبي نعيمي