کد خبر: ۱۴۲۰۵۹
زمان انتشار: ۰۸:۵۶     ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
چهار سال قبل از کلید خوردن سریال تلویزیونی کلاه پهلوی آقای دری مرا برای ایفای این نقش انتخاب کرده بود. او به دنبال کسی بود که هم بازیگر باشد و هم این‌که بتواند انگلیسی صحبت کند. این انتخاب بعد از فیلم سینمایی چشمان سیاه اتفاق افتاد. البته همزمان با بازی در سریال‌های مختارنامه و در چشم باد بود.
به گزارش 598 به نقل از باشگاه خبرنگاران، ماه چهره‌خلیلی از بازیگران جوانی است که بازی در چند سریال تلویزیونی را در کارنامه خود ثبت کرده که در میان ‌آنها می‌توان چند نقش تاریخی را هم دید. او در انتخاب نقش‌هایش خیلی حساس است و ترجیح می‌دهد به جای پر کاری، نقش‌هایی را بپذیرید که حرفی برای گفتن داشته باشد.

به همین دلیل در سریال‌های تاریخی نردبان آسمان، در چشم باد، مختارنامه و کلاه‌پهلوی نقش‌های متفاوتی بازی کرده است. او در آثار سینمایی همچون چشمان سیاه، تله، نقاب، سن پترزبورگ و پرونده هاوانا نیز به ایفای نقش پرداخته است.

خلیلی در سریال تلویزیونی کلاه پهلوی به نویسندگی و کارگردانی ضیاء‌الدین دری نقش یک دیپلمات انگلیسی به نام سیمسون را بازی می‌کند، زنی که سعی دارد سیاست‌های انگلیس را از طریق فرخ (امیرعلی دانایی) در ایران اجرایی کند.

 او در این سریال تلاش کرده تمام حرکات و رفتار یک زن دیپلمات را به نمایش بگذارد. بازی او در این سریال به دور از اغراق است، حتی زمانی که با فرخ و بقیه شخصیت‌های قصه به زبان فارسی صحبت می‌کند، لهجه‌ او تصنعی نمی‌شود.

خلیلی قبل از آن‌که نقش سیمسون را بازی کند، فیلم‌ و مستندهای بسیاری از دیپلمات‌ها و سیاستمداران خانم بویژه مارگارت تاچر را دید تا بتواند حرکات، راه رفتن و نوع صحبت کردنش را نزدیک به زنان سیاستمدار کند.در ادامه گفت و گوی روزنامه جام جم با وی را می خوانید:

در بیشتر مواقع بازیگران زن در آثار نمایشی درگیر کلیشه‌ می‌شوند، اما شما در سریال‌هایی مانند نردبان آسمان، در چشم باد، مختارنامه و کلاه پهلوی نقش زنان قدرتمند و متفاوت را بازی کرده‌اید. این رنگ‌آمیزی تا چه میزان حاصل دقت شما در انتخاب فیلمنامه و نقش خوب بوده و چقدر شانس در این کار دخالت داشته است؟

هر بازیگری علاقه‌مند به ایفای نقش‌های متفاوت و مختلف است و این مساله هم در من صدق پیدا می‌کند. همیشه دوست دارم نقش‌های متفاوت را تجربه کنم و تصویرگر زنانی باشم که هر کدام بنا به جایگاهی که دارند، فعالیت‌شان منحصربه‌فرد است.

با توجه به روحیه‌ام ایفای چنین نقش‌‌هایی را می‌پذیرم و به سمتش حرکت می‌کنم. به سمت موقعیت‌هایی که نقش، حرفی برای گفتن ندارد و من را درگیر کلیشه می‌کند، نمی‌روم.

خداوند منان هم مرا را یاری کرده تا این اتفاق خوب برایم بیفتد و در این جهت نقش‌های متنوعی را بازی کرده‌ام. گرچه در چند سریال محدود بازی کرده‌ام، اما هر کدام از آنها برایم لذت خاص خودش را داشت. به‌عنوان مثال در سریال مختارنامه نقش خواهر مختار و یک زن عرب را بازی کردم که به‌دنبال اجرایی کردن نقشه‌های شوم و تحریک همسرش برای کسب قدرت بیشتر بود یا در سریال در چشم باد نقش یک زن ایرانی معاصر را بازی کردم.

در سریال کلاه پهلوی هم این فرصت برایم مهیا شد تا نقش زن دیپلمات انگلیسی را تجربه کنم. شاید شانس و اقبال در ایفای این نقش‌های متفاوت تاثیر داشته، اما باید قبول کنید از میان پیشنهادها این نقش‌ها را انتخاب کرده‌ام. یعنی در نهایت انتخاب خودم موثر بوده است.

در فیلم سینمایی رنج و سرمستی هم نقش زن کردی را بازی کردم که با لهجه کردی صحبت می‌کند. خدا را شاکرم که با ایفای نقش‌های متفاوت توانسته‌ام زبان‌ها و گویش‌های مختلف را هم تجربه کنم. گرچه کارم را سخت‌تر می‌کند اما این سختی شیرین است.

پس شانس، سهمی در نقش‌هایی که به شما پیشنهاد شده و شما آنها را بازی می‌کنید، ندارد؟

طبیعی است شانس سهم زیادی در این رابطه دارد، اما از پیشنهادهای متعددی که به من می‌شود و فیلمنامه‌های مختلفی که می‌خوانم، فقط نقش‌هایی را می‌پذیرم که جای کار برایم داشته باشد و بتوانم درباره آن تفکری را به نمایش بگذارم نه این‌که نقش‌های سر دستی را انتخاب کنم.

فکر می‌کنم شما بیشتر علاقه‌مند به ایفای نقش‌های سخت و دشوار با گریم‌های سنگین هستید و از کار در بیرون تهران واهمه ندارید، در حالی که برخی بازیگران علاقه‌مند به ایفای چنین نقش‌هایی نیستند و معمولا وقتی لوکیشن در شهرستان باشد آن را نمی‌پذیرند.

اتفاقا خانواده و دوستانم هر بار که نقشی را می‌پذیرم به من می‌گویند چرا دوباره کار در شهرستان را قبول کرده‌ام. این حرف همیشگی مادر و خواهرم است که چرا کار در تهران را نمی‌پذیرم و به دنبال ایفای نقش‌های متفاوت، سخت آن هم در شهرستان هستم. من به خاطر نقش‌هایم ایرانگردی هم می‌کنم.

ایران سرشار از فرهنگ‌ و اقوام مختلف است که هر کدام از آنها ویژگی‌های خاص خودش را دارد. علاقه‌مند هستم با خرده فرهنگ‌ها آشنا شوم و خوشحالم این آشنایی به‌واسطه نقش‌هایی که بازی کرده‌ام، فراهم شده است.

در چند سال اخیر بیشتر در شهرستان‌های مختلف همچون آبادان، گرگان، ایلام، مشهد و اصفهان کار کرده‌ام و موفق شده‌ام شهرهایی را که ندیده بودم، ببینم و با فرهنگ و آداب و رسوم اقوام مختلف آشنا شوم.

پذیرش چنین نقش‌هایی سختی‌ خودش را دارد اما با جان و دل نقش آنها را بازی می‌کنم. دوستانم به من می‌گویند چرا بازی در سریال‌های آپارتمانی را نمی‌پذیرم که ساده‌تر است تا کمتر اذیت شوم، اما من در پاسخ به دوستان می‌گویم دوست دارم در اثری بازی کنم که قصه آن در یک فضای متفاوت اتفاق بیفتد.

خوشبختانه در سریال‌هایی که بازی کرده‌ام فضای قصه تاریخی، دفاع مقدس، جنگ و... بوده است. نقش‌هایی را می‌پذیرم که بازیگر را به چالش وادارد.

راستش تعجب می‌کنم چرا برخی بازیگران خودشان را در تهران محدود می‌کنند و بازی در آثاری که لوکیشن‌های آن در شهرستان است، نمی‌پذیرند. شاید به خاطر شرایط سخت‌‌، کار در شهرستان را قبول نمی‌کنند. باورتان نمی‌شود اما وقتی کارم در فیلم رنج و سرمستی در ایلام تمام شد و به خانه برگشتم 15 ساعت از شدت خستگی هیچ‌چیزی نمی‌فهمیدم.

طبیعی است هر کس وقتی خانه‌اش را ترک می‌کند و برای کار به شهرستان می‌رود دلش برای سکوت خانه و تنهایی تنگ می‌شود. در شهرستان باید روزانه چند ساعت کار کرد و همین خسته کننده است. البته وقتی عاشق کارمان باشیم، می‌توانیم سختی‌هایش را به جان بخریم. من عاشق کارم هستم و به همین دلیل سختی‌هایش هم برایم شیرین است.

با این تعریف، ایرانگردی در مقایسه با فیلمنامه و نقش برایتان اولویت دارد و کار در شهرستان را می‌پذیرید تا صرفاً نسبت به شهرهای ایران شناخت بیشتری پیدا کنید.

نه، ایرانگردی برایم اولویت ندارد، بلکه نقش و فیلمنامه حرف اول را می‌زند. باید فیلمنامه قوام و انسجام لازم را داشته باشد تا نقش را بپذیرم. برایم مهم است که می‌خواهم با چه کسی کار کنم.

عوامل هم در انتخابم نقش مهمی دارند اما اتفاقی که افتاده این بوده که لوکیشن بیشتر سریال‌هایی که بازی کرده‌ام در شهرستان‌ بوده و من هم به این واسطه توانسته‌ام با مناطق مختلف ایران آشنا شوم. همچنین لهجه‌های مختلف را هم تجربه کرده‌ام. بیان گویش‌های مختلف برایم جالب است.

شما اشاره کردید در فیلم رنج و سرمستی با لهجه کردی صحبت کردید. قبل از بازی در این فیلم با این لهجه آشنایی داشتید؟

تا حدودی نسبت به لهجه کردی شناخت داشتم. یعنی مادربزرگم از طرف پدری کرمانشاهی بود. همان‌طور که می‌دانید من 30 سال در ایران نبودم و طی این سال‌ها به کرمانشاه نرفته بودم، ولی یکی از دلایلی که باعث شد این نقش را بپذیرم به این خاطر بود که صحبت کردن با لهجه کردی به ریشه خودم برمی‌گشت.

دیالوگ‌های این فیلم بسیار طولانی بود و باید آنقدر روی این لهجه کار می‌کردم تا بتوانم خیلی روان دیالوگ‌هایم را بگویم.

همچنین فضای فیلم در جنگ می‌گذشت و من باید دیالوگ‌های طولانی را با لهجه کردی می‌گفتم و مسلما همین کار را سخت‌تر می‌کرد. خوشحالم که توانستم این کار را انجام بدهم. با توجه به پیش زمینه‌ای که داشتم همین کارم را راحت‌تر می‌کرد.

چقدر وقت گذاشتید تا به لهجه کردی تسلط پیدا کنید؟

وقتی فیلمنامه را تحویل گرفتم شروع به تمرین روی دیالوگ‌هایم کردم و با وسواس این کار را انجام دادم تا بتوانم دیالوگ‌هایم را راحت بگویم. برخی چیزها در خون آدم‌ها وجود دارد و ممکن است نسبت به آن خیلی شناخت نداشته باشیم، اما می‌توانیم از پس آن بر بیایم. به همین دلیل من هم از پس لهجه کردی بر آمدم. امیدوارم بعد از نمایش این فیلم، مردم هم این نظر را داشته باشند.

حال که صحبت از لهجه شد، درباره سریال کلاه پهلوی هم صحبت کنیم. شما در این سریال نقش زن دیپلماتی را بازی می‌کنید که انگلیسی صحبت می‌کند و از سوی دیگر باید با لهجه انگلیسی‌های قدیم صحبت می‌کردید. این مساله کار شما را تا چه میزان سخت‌تر کرد؟

مسلما صحبت کردن به لهجه انگلیسی قدیمی کار را سخت‌تر می‌کرد، چون من باید به لهجه انگلیسی‌های 80 و 90 سال پیش صحبت می‌کردم. مسلما ادبیات مردم 100 سال پیش با امروز تفاوت دارد. با توجه به این‌که بستر سریال تلویزیونی کلاه پهلوی تاریخی است باید سعی می‌کردم لهجه انگلیسی‌های قدیم را درست در‌آورم.

ادبیات افراد دیپلمات هم با افراد عامی تفاوت دارد. آنها کتابی صحبت می‌کنند و لهجه‌هایشان هم فرق می‌کند. بنابراین من باید برای نقش سیمسون تمام این موارد را در نظر می‌گرفتم تا به شکل درستی در بیاید، حتی زمان‌هایی که باید فارسی صحبت می‌کردم باید آوایی در صدایم وجود داشت که نشان بدهد من انگلیسی هستم و به همین دلیل فارسی‌ را با لهجه صحبت می‌کنم.

شنیده‌ایم ضیاء‌الدین دری چند سال قبل از کلید خوردن سریال تلویزیونی کلاه پهلوی شما را برای ایفای نقش سیمسون در نظر گرفته بود. درباره روند انتخاب شدن‌تان برای این نقش بگویید؟

چهار سال قبل از کلید خوردن سریال تلویزیونی کلاه پهلوی آقای دری مرا برای ایفای این نقش انتخاب کرده بود. او به دنبال کسی بود که هم بازیگر باشد و هم این‌که بتواند انگلیسی صحبت کند. این انتخاب بعد از فیلم سینمایی چشمان سیاه اتفاق افتاد. البته همزمان با بازی در سریال‌های مختارنامه و در چشم باد بود.

آقای دری غیر از من، به گزینه‌های دیگری هم فکر کرده بود، اما از آنجا که آنها لهجه آمریکایی داشتند و او هم همیشه وسواس‌ زیادی برای کارش دارد، این دوستان را انتخاب نکرد و به دنبال کسی بود که لهجه انگلیسی داشته باشد، حتی باید کسی انتخاب می‌شد که نسبت به لهجه‌های مختلف انگلیسی اشراف داشته باشد. همان‌طور که ما در ایران لهجه و گویش‌های مختلف داریم در کشورهای دیگر هم این قاعده وجود دارد.

زمانی که من در لندن تئاتر می‌خواندم، بخشی از واحدهای درسی ما به لهجه‌های مختلف انگلیسی اختصاص داشت. بنابراین روی لهجه‌های مختلف کار کرده بودم، حتی قسمتی از طرح‌های درسی ما این کار بود. قرار شد وقتی تولید کار آغاز شد به من خبر بدهند. بین صحبت ما و کلید خوردن این سریال زمان زیادی گذشت.

گرچه زمان طولانی شد اما ارتباط من با آقای دری قطع نشد. تا این‌که سال 85 بازی‌ام در این سریال آغاز شد و با توجه به اطمینان کاملی که به کارگردان داشتم در این سریال بازی کردم.

با توجه به این‌که فاصله زمانی بین پیش تولید و کلید خوردن سریال طولانی شد، این مساله باعث نشد شما از نقش‌تان فاصله بگیرید؟

نه، این اتفاق نیفتد. گرچه چهار سال فاصله افتاد اما در این مدت گروه مشغول آماده‌سازی لوکیشن بود و قصه هم بازنویسی می‌شد. من هم در این فاصله برای آماده شدن لباس‌هایم به دفتر این سریال می‌رفتم و لباس‌هایی را که خانم خالدی، طراح لباس طراحی می‌کرد، امتحان می‌کردم.

باید وزن خودم را ثابت نگه می‌داشتم تا لباس‌ها اندازه باشد. در این فاصله زمانی دورخوانی هم داشتیم. همه این موارد باعث شد از نقشم فاصله نگیرم. این فاصله زمانی باعث شد تا من فرصت داشته باشم بیشتر روی نقشم کار کنم.

برای بازی در سریال کلاه پهلوی از ما به ازای بیرونی هم الگو گرفتید؟

خوشبختانه به دلیل داشتن زمان کافی برای نقشم، سخنرانی‌ها و مستندهایی را که زنان دیپلماتیک انگلیسی داشتند، تماشا کردم. در آنجا براحتی می‌توان فیلم‌های مستند را پیدا کرد و در این باره با مشکلی روبه‌رو نبودم. دسترسی به آرشیو داشتم.

شاید باورتان نشود اما در این مدت تعداد زیادی مستند دیدم. حتی بارها با مادربزرگم درباره نقش صحبت کردم و ایشان موارد خوبی را در بازی به من می‌گفت. من سخنرانی‌ها و مستندهای مارگارت تاچر را دیدم و از او الگوی گرفتم. به طرز راه رفتن، نگاه کردن و حرکات او خیلی دقت می‌کردم تا بتوانم با نحوه حرکات و منش یک زن دیپلمات انگلیسی بیشتر آشنا شوم.

برایتان دشوار نبود نقشی را تجربه کنید که نسبت به شخصیت و فرهنگ شما خیلی فاصله دارد؟

نه، اتفاقا این مساله کار را لذتبخش می‌کرد. این طور نیست که تمام شخصیت‌هایی که ما بازی می‌کنیم به روحیه ما نزدیک باشد. استعداد و غریزه بازیگری هم در این مساله به ما کمک می‌کند.

من در سریال کلاه پهلوی باید نقش زن دیپلمات و با سیاست را بازی می‌کردم که زمانی به بلانژ می‌گوید بهتر است حجاب را قبول کند و از طرف دیگر فرخ را تحریک به جدایی از همسرش می‌کند و زمانی هم به فرخ اصرار می‌کند با شادی ازدواج کند.

در این سریال من موقعیت‌های متفاوت را تجربه می‌کنم. بنابراین به عنوان بازیگر باید خودم را به شخصیتی که قرار بود بازی کنم، نزدیک می‌کردم. طبیعی است سیمسون زنی معمولی نیست و فعالیت سیاسی دارد. باید این نقش را قدرتمند در می‌آوردم. در سریال مختارنامه نقش خواهر مختار را بازی می‌کردم. این شخصیت هم زنی قدرت‌طلب و سیاستمدار بود اما از فکرش در مسیر اشتباه استفاده می‌کرد. شخصیت او خاکستری بود. هر نقشی ویژگی‌های خودش را می‌دارد.

یعنی حرکات، رفتار، منش و... هر نقش با نقش‌های دیگر فرق می‌کند. به عنوان مثال برای نقش خواهر مختار باید سعی می‌کردم مثل زنان عرب راه بروم. به همین دلیل وقتی راه می‌رفتم، قدم‌هایم را محکم بر می‌داشتم تا پشت سرم خاک بلند شود. برای این نقش از لیدی مکبث، کلوپاترای مصر و دیگر شخصیت‌ها کمک گرفتم. یعنی برای هر بخش از ویژگی‌های خواهر مختار از یک شخصیت الگو گرفتم.

برای ایفای نقش، الگو و داشتن غریزه درونی اهمیت زیادی دارد. خوشبختانه در هر اثری که من بازی کردم یک گونه جدید را تجربه کردم و این شانس را داشتم که نقش‌ زنان متفاوت را ایفا کنم. البته با همه نقش‌هایی که تاکنون بازی کرده‌ام، آشنا نبودم، اما هر زمان که نقشی را بپذیرم درباره آن تحقیق می‌کنم. این اتفاق هم در سریال کلاه پهلوی افتاد.

شما در سریال‌های مختارنامه، کلاه پهلوی و در چشم باد بازی کرد‌ه‌اید که تصویربرداری هر کدام از آنها چند سال طول کشید. در این شرایط طبیعی است با نقش خیلی عجین شوید. آیا تا به حال شده جدایی از آن برایتان سخت باشد؟

اوایل این طور بودم، چون تجربه این کار را نداشتم، به همین دلیل برایم سخت بود از نقش به‌آسانی جدا شوم، اما به مرور زمان که در آثار مختلف حضور پیدا کردم و به تجربه‌ام افزوده شد، یاد گرفتم چگونه از شخصیت‌هایی که بازی کرده‌ام، فاصله بگیرم. در حال حاضر بعد از تمام شدن نقش آن را در ذهنم آرشیو کنم، ولی قبول کنید خداحافظی با نقشی که هشت سال با آن درگیر هستید، سخت است.

زمانی که بازی‌ام در سریال مختارنامه تمام شد روز آخر سر صحنه گریه کردم. واقعاً این نقش را دوست داشتم و با آن ارتباط خوبی برقرار کرده بودم. عوامل این مجموعه هم خیلی خوب بودند و ما در این هشت سال بیشتر ساعات شبانه روز سر کار بودیم و می‌توان گفت زندگی کردیم. این اتفاق در سریال کلاه پهلوی هم افتاد.

باتوجه به این که سال‌ها در انگلیس زندگی کرده و فیلم‌های مستند سیاسی را هم دیده​اید، آیا درباره لباس‌هایتان در سریال کلاه پهلوی به طراح لباس پیشنهاد می‌دادید؟

من و خانم خالدی خیلی با هم صحبت کردیم. خوشبختانه ایشان طراح بسیار آگاه و متبحری است. به حدی ایده‌های او در طراحی خوب بود که نیازی نبود من نگران باشم. اکثر لباس‌‌های زنان دیپلمات انگلیسی در سخنرانی‌ها سرمه‌ای است.

لباس‌های مارگارت تاچر هم این‌طور بود. لباس من هم در سریال کلاه پهلوی بیشتر سورمه‌ای است. فقط در شروع این سریال سیمسون در مهمانی لباس قرمز رنگ پوشیده بود که این لباس به نوعی نشان می‌داد شخصیت‌اش به قول معروف، آتش به پا کن است.

چرا در برخی قسمت‌ها حضور سیمسون در قصه کمرنگ می‌شود، بویژه در بخش‌هایی که فرخ تغییراتی را در شهر سامان به‌وجود می‌آورد؟

این شخصیت کمرنگ نیست. جایی در قصه به فرخ می‌گوید به ماموریت می‌رود و حالا بعد از مدتی از ماموریت برگشته است. در بخش‌هایی که قصه می‌طلبد حضورش پررنگ است. این گمانه برای دیگر مخاطبان هم پیش آمده که نقش سیمسون تمام شده است. در حالی که این‌طور نیست و با پیشرفت قصه این نقش بیشتر می‌شود. شخصیت سیمسون نشانگر دخالت‌های انگلیسی‌ها در روابط ایران است و نشان می‌دهد چگونه انگلیسی‌ها در امور ایران دخالت می‌کردند. در قسمت‌های آینده ماموریت سیمسون بیشتر می‌شود.

بخش‌های زیادی از بازی شما مقابل امیرعلی دانایی (فرخ) است. با توجه به این‌که او تجربه بازیگری نداشت. بازی مقابل او چگونه بود؟

خوشبختانه او خیلی مشتاق یادگیری بود. زمانی که من کم تجربه بودم، دوست داشتم بقیه به من کمک کنند و مشتاق یادگیری بودم. علاقه‌مند هستم اگر کاری برای کسی از دستم بر می‌آید انجام بدهم. به هر حال همه از روز اول خیلی کامل نیستند و به مرور زمان این تجربه را کسب می‌کنند.

امیرعلی دانایی هم خودش فردی خودجوش بود و برای اجرای کردن خوب نقشش تلاشش را می‌کرد، حتی در زمان‌هایی که فرصت داشتیم با هم پیش مادربزرگم می‌رفتیم و او به ما کمک می‌کرد در موقعیت‌های مختلف چگونه باید بازی کنیم. من با تمام وجودم نقش سیمسون را بازی کردم و انرژی لازم را گذاشتم.

دنیای رنگارنگ ماه چهره خلیلی

ماه چهره خلیلی نوه دختری پروین سلیمانی فعالیتش در عرصه بازیگری را با فیلم سینمایی «چشمان سیاه» ساخته ایرج قادری آغاز کرد.

بعد از بازی در این فیلم سینمایی شانس و اقبال به او رو کرد و بعد از آن ایفاگر نقش‌های محوری و متفاوت در سریال تلویزیونی در چشم باد، مختارنامه، نردبان آسمان و کلاه پهلوی شد، اما این نقش‌ها باعث نشد خلیلی در تلویزیون اسیر کلیشه شود.

 او در هر یک از این سریال‌ها نقشی با رنگ و لعاب متفاوت بازی کرد. خلیلی در سریال نردبان آسمان ساخته محمدحسین لطیفی نقش همسر یک حاکم را بازی کرد. با این که پوشیدن لباس‌های بلند و گذاشتن تاج بر سر برای مدت طولانی در این سریال کار دشواری بود، اما او این کار را انجام داد تا نقش ملکه را به زیبایی به اجرا در آورد.

خلیلی در سریال در چشم باد به کارگردانی مسعود جوزانی نماد یک زن ایرانی بود؛ زنی که از مبارزات همسرش حمایت و تلاش می‌کند با تربیت درست فرزندانش آنها را افرادی مفید برای جامعه تربیت کند و در سریال مختارنامه داوود میرباقری نقش جاریه، خواهر مختار را بازی کرد.

مخاطب در این سریال شاهد اوج بازیگری خلیلی بود، یک زن عرب، جوان و سیاستمدار که مرتب همسرش را تحریک می‌کرد تا در پی قدرت بیشتری باشد. او در این سریال کاملا در نقش یک زن عرب فرو رفته بود. وقتی راه می‌رفت قدم‌هایش را محکم بر می‌داشت و دیالوگ‌هایش را بلند می‌گفت تا تاثیر بیشتری بر مخاطب داشته باشد. او بعد از خداحافظی با شخصیت جاریه، ایفاگر نقش سیمسون در سریال کلاه پهلوی شد، زنی سیاستمدار که از طرف انگلستان آمده تا در امور ایران دخالت کند. بدون تردید نمی‌توان پشتکار او را برای اجرای خوب و تاثیرگذار این نقش نادیده گرفت.

خلیلی در انگلیس بزرگ شده است. این مساله به او کمک کرده تا با فرهنگ انگلیسی‌ها آشنا شود. وی درس بازیگری را در دانشگاه لندن خوانده است. به همین دلیل اشراف خوبی به لهجه قدیمی انگلیسی‌ها دارد.

به همین دلیل وقتی در سریال کلاه پهلوی فارسی صحبت می‌کند به دور از تصنع است و تماشاگر متوجه می‌شود او ادا در نمی‌آورد. یکی از ویژگی‌های او گذاشتن مکث بموقع روی حروف انگلیسی و فارسی است و این نشان دهنده دقت و وسواس‌های او در گفتن دیالوگ‌هایش است.

شاید نقش او در سریال کلاه پهلوی به دلیل تعدد شخصیت‌ها و این‌که قهرمان اصلی قصه شخصیت‌های دیگر هستند، خیلی پررنگ نیست اما او با بازی خوب خود نشان داد که می‌تواند نقش شخصیت‌های خارجی را به دور از اغراق بازی کند تا به دل مخاطب هم بنشیند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها