به گزارش 598 به نقل از تسنیم، حماسه 24 خرداد همان حماسهای است که رهبر
معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی خود از ملت خواستند و این حضور پر شور
نشان میدهد که زمینه ملی برای خلق حماسه اقتصادی فراهم است.
در
واقع انتخابات و میزان حضور ملت نشان داد که با این مردم میتوان آینده را
آنگونه که در خور ملت ایران است ساخت و مسائل مهم کشور را به پیش برد.
براساس برآوردها، مردم روز گذشته تمام نسابهای انتخاباتی جهان و بخصوص جهان غرب را پشت سر گذاشتند.
انتخابات
در آمریکا طی 100 سال گذشته حداکثر با مشارکت 54 درصد واجدان شرایط رای
برگزار شده و میانگین مشارکت در این کشور در 100 سال گذشته 42 درصد بوده
است و در کشورهای مختلف اروپایی از جمله انگلیس، آلمان و فرانسه کمتر پیش
آمده که مشارکت از 50 درصد واجدان شرایط رای فراتر رفته باشد. در اکثر این
کشورها نیز متوسط مشارکت، 45 درصد میباشد. در آن دسته از کشورهای منطقه
شامل ترکیه، پاکستان، عراق و .....که انتخابات برگزار میشود نیز هیچگاه
مشارکت سیاسی به 60 درصد واجدان شرایط رای نرسیده و در مواردی دولت با حدود
15 درصد آرای شهروندان سر کار آمده است.
مشارکت بالای 70 درصدی در
ایران و در همان حال پیشبینی ناپذیری نتایج انتخاباتی به خوبی نشان میدهد
که انتخابات در ایران واقعا«ملی» است و میتواند بیانکننده واقعی
نظرات،افکار و تمایلات ملی باشد و حال آنکه در هیچ کشور دیگری انتخابات و
نتایج آن ارتباط قطعی با تمایلات مردم ندارد. کما اینکه در اکثر این
کشورها همزمان یا به فاصله کمی پس از انتخابات حوادثی روی میدهد که
بیانگرنارضایتی اکثریت مردم از اوضاع و روند امور است.
انتخابات روز
گذشته را نمیتوان در قاب جناحها به نظاره نشست بلکه باید آن را ترجمان
تمایلات ملی به حساب آورد چرا که تودههای مردم به معنای حزبی و جناحی نه
اصلاحطلب و نه اصولگرایند بلکه این توده ها مطالباتی دارند که گاهی آن را
در همراهی با اصلاح طلبها دیده ومثلا به «خاتمی» رای دادهاند و گاهی آن
را در همراهی با اصولگرایان دیده و مثلا به «احمدینژاد» رای دادهاند.
برهمین
اساس هم میتوان با قاطعیت گفت که میان آنچه در حوزه نخبگان جریان پیدا
میکند و آنچه در بخش تودهها روی میدهد تفاوت محسوسی وجود داردو البته
«حرف آخر» را تودهها میزنند و خود این درسآموز میباشد.چرا که از یک سو
در دنیا همواره حرف اول و آخر را احزاب و نخبگان و دولتهای حاکم میزنند
در حالیکه در ایران تودهها نخبگان را به دنبال خود میکشانند.
از
سوی دیگرتاثیرگذاری مستقیم تودهها و حاکم شدن رای آنان بر نخبگان نشان
میدهد که جناحها باید راه خود را از میان تودهها انتخاب کنند و اصالت را
به منافع ملی بدهند.
از این رو جناحها آنگاه که درگیر اختلافات درون
جناحی خود شده و از مسایل اصلی مردم فاصله می گیرند با موجهای مردمی به
حاشیه میروندو به همین جهت وقتی مردم به فردی یا جناحی رو میکنند نباید
با تفسیر فردگرایانه یا جناحگرایانه ، تمایلات مردمی را به حاشیه راند.
انتخابات
24 خرداد در شرایطی برگزار شد که یک جناح سیاسی با یک کاندیدا که در مشی
سیاسی «میانه رو» دیده میشد، به میدان آمد و روی حل مشکلات اقتصادی و
اجتماعی مردم تمرکز کرد و جناح دیگر نتوانست به انسجام درونی برسد و با 4
کاندیدا وارد میدان شد.
این کاندیداها در حالی که در چشم اجتماعی،
نمایندگان جناح حاکم شمرده میشدند، بعضا به نقد تلویزیونی یکدیگر روی
آورده و شرایط جاری کشور را مانند رقیب،«سیاه» و پر از مشکلات معرفی کرده و
در « گفتمان» با رقیب به وحدت رسیدند!
نتیجه این تکثیر در کاندیدا و
وحدت با رقیب در گفتمان این شد که اگر چه در جمعبندی آرا بر صدر نشستند
ولی هرکدام جداگانه در مرحله بعد از رقیب قرار گرفتند.
در همین حال مدتی
طول کشید تا مردم تفاوت جناحی کاندیداها را دریابند. حجت الاسلام « حسن
روحانی» عضو جامعه روحانیت مبارز است که هم اینک به عنوان کاندیدای دو گروه
کارگزاران و اصلاحطلبان به میدان آمده و به رقابت با جامعه روحانیت
پرداخته است.
با توجه به این که او دهها سال سخنران مجالس وفیات
اعضای روحانیت و مدرسین بوده، مدتی طول میکشد تا مردم باور کنند که او یک
اصلاحطلب است. درمیان اصولگرایان اما برخی به عنوان کاندیدای مستقل به
میدان آمدند.محسن رضایی که به دلیل رابطه قدیمی با طیف اصولگرایان عمدتا
اصولگرا دیده شده و به همین دلیل از سوی جریان دوم خرداد برای حضور در مجلس
ششم پذیرفته نشد، سعی کرده تا خود را در عین اصولگرایی، اصلاح طلب معرفی
نماید!
او به طور بنیادی روی آرای مردم استان خود- خوزستان- و
استانهای لر نشین حساب ویژه باز و گمان میکرد مردم به طور یکسان از
اصولگرایان و اصلاح طلبان ناراضیاند ، «میانه» را برگزید که موفقیتی
نداشت در عین حال تردیدی نیست که مردم او را بخشی از اصولگرایان
دانستهاند.
دکتر جلیلی نیز به عنوان مستقل به میدان آمد اما از
همان ابتدا موسسه اصولگرای حضرت آیتالله مصباح یزدی از وی حمایت کرد و بخش
زیادی از بدنه اجتماعی اصولگرایان به حمایت از وی روی آوردند.
جلیلی
اگرچه روند موجود کشور را مطلوب نمیداند ولی از نقد جدی شرایط اجتناب
ورزید و در چشم مردم به عنوان مدافع وضع موجود دیده شد. مواضع انتخاباتی
روحانی، رضایی ، عارف و ولایتی درباره تحریمها و مدیریت پرونده هستهای به
گونه ای بود که در منظر اجتماعی ، جلیلی به عامل اصلی گرانیها و تحریمها
تبدیل گردید.
در این میان محمد باقر قالیباف که به عنوان اصولگرا به
میدان آمد و به طور طبیعی باید حداقل ولایتی و حداد – به نفع او کنار
میرفتند ، در میانه میدان با نقد جدی بخشهایی از اصولگرایان مواجه شد و
بخصوص طرفداران دکتر جلیلی درباره اصولگرابودن او ابراز تردید میکردند. به
هر روی در این فضا اصولگرایان با وجود اکثریت آرا ، « دوم» شدند و این خود
یک درس تاریخی به حساب میآید.
سعدالله زارعی