توصیف حال و هوای این روزهای ایران، بیش از آنکه نوشتنی و خواندنی باشد، دیدنی است. شور و شعف و هیجان و امید و توکل و دعا و اضطراب و جست و خیزهای بام تا شام را باید از نزدیک دید، با خواندن این دست نوشته ها نمی توانش فهمید. امروز اما که روز انتخاب است و فردا یوم فرجام، کم نیستند کسانی که برای لحظاتی خود را از این همه هیجان فارغ می کنند و تصاویر همین ایام را در انتخابات گذشته ریاست جمهوری در ذهن مرور می کنند؛ بعضی ها غصه آن پیروزی شیرین را می خورند که تلخ شد، برخی پشیمان از دروغی که کوتاه مدتی باورش کرده بودند و عده ای نیز، در لابلای مرور آن تصاویر، ریشخند می زنند بابت دروغ بزرگی به نام تقلب که گفتند و مردم را فریفتند و این روزها هم سرها را بالا گرفته اند و انگار که نه انگار... اینها، بسیار دوست می دارند که بر گذشته صلوات فرستاده شود.
شاید از سعه صدر بی مانند نظام ما باشد که بر اینها صبر می کند و خون دل می خورد و چشم می بندد؛ اما حقیقتی است که این مظلومیت، پنهان نیست. آن دو دسته نخست، این ریشخندهای پنهانی دسته سوم را می بینند، آن ایام پر از حادثه 88 را به یاد می آورند و البته، احوال این روزهای دروغ گویان را نیز پیش چشم دارند، و در دل حرف های بسیار می گویند...
دروغ بزرگ تقلب را ساختند و پندارشان این بود که ملت هم باور خواهد کرد که در این کشور، انتخابات تجلی نمایش و فرمایش است: مردم را سر صندوق ها نمایش می دهند و رئیس جمهور را فرمایشی از صندوق ها بیرون می کشند!
سینه ها را سوزاندند و خواستند آتشفشان بسازند. با تبر و چکش و دیلم و آتش، کسانی را به جان اموال زبانبسته ملت انداختند؛ سوختند و کشتند و بردند و رفتند و خبرنگاران خارجی هم از صحنه های جگرخراش عکس و فیلم گرفتند و آبروی کشور را بردند. اما دیری نپایید که پرده ها افتاد و صحنه های واقعیت نمایان شد. حماسه ای که 9 دیماه 88 و انتخابات مجلس نهم خلق شد و این روزها نسخه دیگرش در حال تولد است، نشان داد که مردم دروغ بزرگ تقلب را باور ندارند.
حقایق و واقعیت ها از ذهن ها پاک نمی شوند، بلکه گذشت زمان و انباشت شواهد، بر غلظتشان می افزاید. ادعاهایی از میان میروند و به زباله دان تاریخ می پیوندند که شمار مشتریان معتقد به راست بودنشان، دیگر کافی نباشد و ریشههای تغذیهکننده شان بخشکد.
دروغ تقلب را نه مردم باور کردند و نه خود مدعیان تقلب. امروز حتی آنها که آن دروغ بزرگ را در بوغ کردند و فتنه را سازمان دادند، در تقلای جذب رای مردمند و دم خروسشان بیرون زده است. به حول و ولا افتاده اند که کاندیدایشان پیروز انتخابات شود و کسی هم از ایشان نمی پرسد که اگر انتخابات نمایش است در میانه این میدان چه می کنید؟
چند سال پیش راقم این سطور در جریان مناظره ای با یکی از چهره های یک جریان خاص سیاسی، از وی سوال کرد «در کجای دنیا به جریانی اپوزیسیون که به روی ساختارها و مبانی نظام سیاسی مستقر شمشیر می کشد، اجازه فعالیت داده می شود که شما اینگونه بی پروا برای زمین زدن جمهوری اسلامی تلاش می کنید؟» پاسخ این بود که «جمهوری اسلامی سعه صدر خود را بیشتر کند»!
سعه صدر جمهوری اسلامی زیاد هست؛ آنقدر زیاد که در هیچ جای کره خاکی مثالش یافت می نشود؛ آنقدر زیاد که دروغگویان و فتنه گران 88 که سنگین ترین خسارت ها را به کشور زدند، امروز علی رغم بی آبرویی سیاسی، ادعای «ریش سفید»ی و «بزرگ»ی یک جریان را دارند و برای کاندیداهایش تعیین تکلیف می کنند. قدر بدانیم، قدر بدانند...