*در مورد مسائل مربوط به جنگ، هاشمی رفسنجانی تا حدودی مجلس را در جریان می گذاشت. در روزهای نزدیک قطعنامه ما از نامه نگاری هایی که شده بود و نظر آقای مهندس موسوی، محسن رضایی و نظر خود آقای هاشمی رفسنجانی مطلع شدیم. آقای هاشمی در جمع ما در مجلس به این اعتراف داشت که ادامه جنگ برای مان هزینه دارد و نمی توانیم بجنگیم و شعار ادامه جنگ را یک نوع تندروی می دانست و خود من تحلیلم این بود که آقای هاشمی در این که به جنگ خاتمه داده شود، نقش دارد. منتهی شواهدی که داشتیم همین گزارشات رسمی بود تا زمانی که رسما اعلام شد. البته سقوط هواپیمای ایرباس و شهادت حدود ۳۰۰ نفر از هم وطنان نیز همه را متأثر کرد که علامتی جدی از طرف آمریکایی ها برای پایان هرچه سریع تر جنگ ارزیابی می شد.
ما از طریق آقای موسوی خوئینی ها، خبردار شدیم که امام بعد از فتح خرمشهر علاقمند به پایان جنگ بودند و گفته بودند که جنگ تمام شود و در جلسه ای با سران کشور این را گفته بودند. ولی بقیه آقایان نپذیرفته و گفته بودند ما برای صلح با عراق احتیاج به جای پایی داریم که بتوانیم مذاکره کنیم که این جای پا هم باید در عراق باشد.
*آقای مهندس سحابی به دلیل نقشی که در شورای انقلاب و بعد در نظام
بودجهریزی کشور داشت همیشه مورد احترام بود. بخصوص در ابتدای انقلاب در
سال ۵۸ وقتی من و دوستانم اقدام به تصرف سفارت آمریکا کردیم، وی از جمله
کسانی بود که در حقیقت در شاخه جوانان نهضت آزادی به نوعی با ما ابراز هم
دردی و هم دلی و از اقدام ما حمایت می کرد.به همین دلیل من خیلی برای ایشان
احترام قائل بودم و الان هم احترام قائلم.مهندس سحابی را که دستگیر کردند،
آقای هاشمی گفت او رویش زیاد شده بود و می خواستیم رویش را کم کنیم. دوسه
بار بین من و آقای هاشمی در مجلس سوم درباره این موضوع درگیری لفظی به وجود
آمد تا اینکه یک دفعه ایشان گفتند که «فلانی میخواهد اقتصاد کشور را به
جایی برساند که مردم بجای برق با چراغ موشی زندگی و با الاغ رفت وآمد
کنند.» من گفتم این حرف توهین است.
*چند وقت بعد، آقای هاشمی نمی دانم سر چه موضوعی به من گفتند اگر دفترتحکیم وحدت رفتارش را اصلاح نکند، با تو برخورد می کنم. آقای هاشمی سنت خوبی دارند و خاطرات روزانه می نویسند. قطعا ایشان باید در خاطراتش نوشته باشد.
۲۴ ساعت پس از پایان مجلس سوم و در آستانه مجلس چهارم، بازداشت شده و به سلول انفرادی زندان توحید که همان کمیته مشترک ضد خرابکاری قبل از انقلاب بود منتقل شدم. اتهامی که به من زدند اقدام علیه امنیت ملی بود ولی بازجویی ها پیرامون مواضع سیاسی من و بخصوص نطقهایم بوداز جمله مواضعی که راجع به مشروعیت عرفی و زمینی حکومت داشتم. بعد از بازداشت برای مدتی از سیاست کنار کشیدم .