سينماي ايران چندي است که براي خود يک حياط خلوت کاملا مطمئن پيدا کرده
است؛ حياط خلوتي که سينماي مبتذل و فيلمهاي بدون مجوز ميتوانند به راحتي
خود را در آنجا بازيابي کنند. سينماي ايران در اين زمينه يک برادرخوانده
پيدا کرده است که گويي با گروههاي مافيايي دست در يک کاسه دارند و خراب
کاريهاي سينما را رفع و رفوع مي کند. حال هرقدر سينما با جنجال و بوق و
کرنا مشغول کار است اين برادرخوانده بي سر و صدا کار خود را انجام ميدهد و
هيچ مسئول فرهنگي هم از کار او باخبر نميشود؟!
پيش از اين در
همين رسانه بارها به مسئله دست به دست شدن سي ديهاي متبذل در شبکه نمايش
خانگي پرداختيم و بيان کرديم که اينک سي ديهاي متبذل و غير اسلامي با مجوز
وزارت ارشاد در قفسه هر سوپر مارکت و پيشخوان دکههاي روزنامهفروشي در
دسترس مردم قرار ميگيرد. اما گويا اين قصه پر غصه همچنان ادامه دارد و
اهمال به اپيدمي اين روزهاي مديريت سينمايي ايران تبديل شده است.
خبرها حاکي از آن است که نسخه ويديويي يک فيلم جنجالي که از روي پرده
سينماهاي کشور پايين کشيده شده بود، رسما در شبکه نمايش خانگي توزيع شد.
«خصوصي» به کارگرداني حسين فرحبخش از فيلمهاي سياسي با چاشني مسائل جنسي
بود که نوروز ۹۱ روي پرده سينماها رفت و با واکنشهاي منفي بسيار شديدي
روبهرو شد و از تريبونهاي مختلف نسبت به اکران «خصوصي» و همچنين «گشت
ارشاد» در سينماها انتقاد شد.
اين واکنشها باعث شد تا ششم
فروردينماه سال قبل و در ميانه تعطيلات نوروز، حوزه هنري طي بيانيهاي
اکران اين دو فيلم را در سينماهايش لغو کند و ادارات ارشاد استانها نيز
به اکران اين فيلم خاتمه دهند و نهايتا سازمان سينمايي نيز مجبور شد تا پس
از حدود يک ماه به اکران آنها خاتمه دهد. اما مدتي پس از پايين آمدن
«خصوصي» از روي پرده، نسخه غيرقانوني و قاچاق آن در گوشه خيابانها بهفروش
رسيد! اکنون پس از حدود ۱۵ ماه از اين وقايع، نسخه ويديويي فيلم سينمايي
«زندگي خصوصي» چهارشنبه (هشتم خردادماه) بهطور رسمي توسط موسسه «ريز موج»
وارد شبکه نمايش خانگي شده است.
«خصوصي» در ابتدا با نام «زندگي
خصوصي» در سيامين جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد، اما در اکران، کلمه
«زندگي» از نام فيلم حذف شد؛ اما اکنون در نسخه ويديويي عرضهشده، نام فيلم
باز هم «زندگي خصوصي» درج شده است. فرهاد اصلاني،هانيه توسلي، لعيا
زنگنه، آتيلا پسياني، امير آقايي، سعيد نيکپور و کاظم هژيرآزاد بازيگران
فيلم سينمايي «زندگي خصوصي» بودند.
در خلاصه داستان «زندگي خصوصي»
در پشت جلد نسخه توزيع شده آن آمده است: ««ابراهيم کياني» از انقلابيون
پرجوش و خروش سالهاي اول انقلاب در تظاهرات ضد فيلمفارسي و ضد بيحجابي
حضور فعال داشته و بعدا به سمتهاي مهمي دست يافته است. حال پس از سي سال
پايش به يک ماجراي بزرگ مالي کشيده شده است. او در يک مهماني با زن جواني
به نام «پريسا زندي» آشنا ميشود و آشنايي آنها ادامه مييابد اين آشنايي
منجر به بروز اتفاقهايي ميشود که چهره واقعي «ابراهيم» را نمايش ميدهد».
جالب اينجاست که نسخه ويديويي فيلم زندگي خصوصي بدون هيچ نوع دخل و تصرفي
بر روي گيشهها آمده است. در زمان اکران اين فيلم که با اعتراضهاي فراواني
همراه بوده است، سازمان سينمايي براي کم کردن ميزان انتقاد و فشارهاي
اعتراضات اقدام به سانسور بخشي از اين فيلم کرد که مسائل جنسي در آن بسيار
مشهود و افسارگسيخته به نمايش گذاشته شده بود اما گويي در نسخه ويديويي اين
فيلم تمامي آن ملاحظات نيز يکجا کنار گذاشته شده است و فيلم بي کم و کاست
در شبکه نمايش خانگي توزيع شده است(!). اگر چه اين فيلم با عنوان مبازره با
افراط گرايي ساخته شد اما سازندگان آن در پس اين مضمون جذّاب دست به ساختن
جلوههاي اروتيک و جنسي زدهاند تا بلکه از اين رهگذر فروش فيلم را بالا
ببرند.
درواقع در اين فيلم خط اصلي داستان گم ميشود و مسائل جنسي
جاي آن را ميگيرد؛ فيلمي که به قول مسعود فراستي، منتقد سابق برنامه هفت
اصطلاحا ميخواهد شعار اخلاقي بدهد، اما خود به کار کثيفي دست زده است و از
همين مسائل جنسي براي جذاب تر کردن اثر و فروش بالاي فيلم بهره جسته است.
فراستي در اين باره ميگويد: «به نظر من اين فيلم نه اعتقادي است نه
اخلاقي و نه کساني که آن را تأييد ميکنند ميتوانند از آن دفاع کنند.»
فراستي در خصوص نقد فيلم گفت: «ما نقد محتوايي و نقد فرم و ساختار داريم.
ما ميتوانيم بدون اينکه به فرم کار داشته باشيم نقد محتوا داشته باشيم اما
بايد بدانيم محتوا از دل فرم بيرون ميآيد.
همه حرفهاي ارزشي که
فيلمساز ميخواهد در اثرش به تصوير بکشد بايد تبديل به فرم شود و بداندکه
فرم رسوب محتوا است و اگر فرم نباشد مطلقا محتوايي در کار نميباشد.سينما
يک مديوم بيرحم است و همه راست و دروغها را رو ميکند و نميتوان از آن
فرار کرد. اگر داريم ميگويیم بي اخلاقي بد است اما نصف فيلم براي گيشه و
فروختن بي اخلاقي ميکند اين فرم اشتباه است. » البته اين نوع از مديريت
دوگانه سازمان سينمايي تنها به فيلم « زندگي خصوصي» منحصر نميشود.
در
اين روند حتي فيلمهايي که نتوانستند پروانه نمايش در سينما را کسب کنند،
با اين ترفند به خانههاي مردم راه يافتند و مجوزدار شدند. از اين ميان
ميتوان به فيلم سنتوري اثر داريوش مهرجويي اشاره که به صورت قانوني و
مجوزدار پس از چهار سال در شبكه نمايش خانگي توزيع شد.
«گشت ارشاد» فيلم مبتذل و پوچ سعيد سهيلي است؛ کارگرداني که به ساخت فيلمهاي دسته چندمي شهرت يافته است.
آن
نيز از ديگر فيلمهايي بود که با انتقاد مردم و نهادهاي ارزشي از روي
پرده سينماهاي کشور پايين کشيده شد اما همين فيلم در شبکه نمايش خانگي
توزيع شد. اگر چه بازهم با انتقاد رسانهها و سازمانهاي فرهنگي مختلف از
روي گيشه روزنامه فروشيها جمع آوري شد اما بازهم همان روند پيشين اينبار
در قالب توزيع فيلم « زندگي خصوصي» ادامه پيدا کرد.
خوشمزه اينکه
به نظر ميرسد اگر رسانهها و اقشار مختلف مردم در مقابل برخي از رفتارهاي
غير اصولي سازمان سينمايي کشور و وزارت ارشاد انتقاد نکنند و مطالبات ارزشي
خود را به زبان نياورند، مديران فرهنگي کشور دغدغه اي براي حفظ و نشر
ارزشها و جلوگيري از انتشار ابتذال ندارند و از هر طرقي در صدد آن هستند
تا نياز هنرمندان و سينماگران که بيشتر دغدغه مادي است را حل کنند(!)
اين درحالي است که اصلا به فکر سرمايههاي اجتماعي و بلايي که اين نوع
آثار بر فکر و ذهن جوانان اين مرز و بوم ميآورد، نيستند. با اين اوصاف اگر
بگوييم که خود مديران فرهنگي دولت دست به کار شدهاند و با تبر به جان و
ريشه ارزشهاي انقلاب ضربه ميزنند، با توجه به اين نوع مديريت بي راه
نگفتهايم. آنچه محتمل به نظر ميرسد اين است كه مسئولان ارشاد با صدور
مجوز اين فيلم و همه حواشي و صحنههاي اصلاح شده، سعي در دلجويي از
سازندگان اين فيلم داشتهاند اما آيا اين انفعال و مديريت بي ضابطه و با
رابطه چراغ سبزي به ديگر فيلمسازاني که سعي دارند افکار کثيف و لاقيد خود
را در سينما رسوخ دهند، نيست؟! و از اين پس بايد انتظار داشت که دهها فيلم
به مانند فيلم « زندگي خصوصي» در سينماي کشورمان توليد شود.
اصولا
آيا با انفعال ميتوان مديريت کرد؟ اصلا اين رفتار دوگانه سازمان سينمايي
چه توجيهي دارد؟ و اگر مديريت سينماي ايران همواره تحت تاثير فشارهاي مختلف
چه مخالف و چه افراد موافق آن است، اصلا ميتوان نام اين فعل را مديريت
ناميد؟!
به هر حال به نظر ميرسد سازمان سينمايي کشور بر اساس
ميثاقي که بر آن متعهد است، به نشر ارزشهاي انقلاب اسلامي و امام(ره) و
مطالبات رهبري بپردازد تا بخواهد از بخشي از بدنه فاسد و مريضالقلب که
وارد سينما شدهاند دلجويي کند. سينماي ايران در اين روند بسيار محتاج
اقتدار و صلابت راي مديران سينمايي است و انفعال سمّ مهلک مديريت به شمار
ميرود. سينماي ايران تا وقتي که به سينماگران متبذل باج ميدهد و از سوي
ديگر مافيايي براي حمايت ازاين نوع سينماگران تشکيل شده است، نميتواند به
آرمانهاي واقعي خود دست يابد.