بولتن نیوز: در حالی که عربستان در بحرین و یمن با حمایت از دیکتاتورها به شکلی مذبوحانه نقش ژاندارمی جهان عرب را تمرین میکند، گرایش انقلابیون عربی برای گسترش روابط با ایران به عنوان مدل دموکراسی اسلامی منجر به اختلاف نظر واشنگتن با ریاض در مواجهه با موج رو به گسترش بیداری اسلامی در منطقه شده است.
به گزارش بولتن، روز گذشته همزمان با خبر "الیوسف" درباره سفر جوانان مصری به ایران، روزنامه آمریکایی "وال استریت ژورنال" ضمن اعلام نگرانی شدید ریاض از دوستی بیش از حد دولت جديد مصر با ايران، از اختلاف نظر ریاض- واشنگتن بر سر نحوه مدیریت انقلابهای منطقه خبر داد.
به گفته آگاهان، هشدار آمریکا به آل سعود درباره عدم استفاده از زور برای سرکوب انقلابیون منطقه ناشی از این درک کاخ سفید است که اقدامات خشونت بار رژیم ال سعود به طور طبیعی به گرایش هرچه بیشتر انقلابیون به سمت ایران منتهی خواهد شد که این مسأله، عملا امکان مدیریت دولتهای انقلابی را از غرب میگیرد.
اما از سویی دیگر برخی از کارشناسان معتقدند که اساسا تفاوتی در نوع نگرش ریاض و واشنگن به انقلابهای منطقه به عنوان تهدیدی برای هژمونی غرب و عوامل منطقه ای آن وجود ندارد و گزارشهای نظیر آنچه گزارش وال استرایت ژورنال درباره اختلاف نظر آمریکا با رژیم آل سعود نوعی عملیات روانی برای مواجهه سازمان یافته غرب و متحدانش با انقلابهای منطقه است.
بر اساس این نگاه، آمریکا در راستای جلوگیری از تخریب چهره به اصطلاح حقوق بشری خود به عنوان سرمایه اصلی در مدیریت دولتهای انقلابی، نمیخواهد خود به طور مستقیم در سرکوب مردم منطقه وارد شود چرا که این کار باعث خواهد شد چهره مثلا صلح طلبانه و حقوق بشر دوستانه آمریکا زیر سوال برود. بنابراین آمریکاییها به عربستان برای اقداماتش در بحرین و یمن چراغ سبز نشان داده و اما در عین حال در عرصه رسانه، با اتخاذ ژست حمایت از انقلاب ها خود را منتقد دخالت خشونتبار معرفی میکنند.
در واقع تقسیم کاری میان عربستان و امریکا در عرصه مدیریت "سخت افزاری" و "نرم افزاری" انقلابهای یمن و بحرین صورت گرفته است؛ به شکلی که عربستان با حمایت از رژیم آل خلیفه و رژیم عبدالله صالح جنبه سخت افزاری کنترل این انقلابها را در پیش گرفته و امریکا جنبه نرم افزاری این کار را. از این نظر مواضع و عملکرد عربستان و امریکا در حقیقت دو بال یک نوع سیاست هستند.
با این وجود گزارشها نشان میدهد که کاخ سفید در صدد است تا شدت و عمق اقدامات سخت افزاری به شدت تحت کنترل باشد تا زمینه تشدید خوشونت هایی که انقلابیون را نسبت به غرب رادیکالتر میسازد و طبعا گرایشات آنها به سوی ایران به عنوان ملجاء بیداری اسلامی را بر میانگیزد، فراهم نشود. از این نظر اختلافات ریاض و واشنگتن "تاکتیکی" است نه "استراتژیک". در مورد جایی همچون یمن به نظر میرسد این کشمکش تاکتیکی سرانجام به تامین نظر امریکا و راضی شدن عربستان برای خارج ساختن دیکتاتور یمن منتهی شده است تا انقلاب یمن به یک جنگ پر هزینه داخلی برای غرب تبدیل نشود.
به طور خاص در مورد مصر هم این اتفاق افتاد و ریاض سرانجام به نظر امریکا مبنی بر عدم حمایت از حسنی مبارک و کنارهگیری وی از قدرت رضایت داد تا روند انقلاب کمی کند شود. چرا که ممکن بود مقاومت مبارک فضا را به سمت درگیریهای شدیدتر بکشاند. در حالی که نقشه امریکاییها حذف مبارک به عنوان چهره اصلی نظام برای حفظ بدنه نظام سابق بود. با این حال اقدامات انقلابون مصری در برگزاری تظاهرات روبروی سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره، تحت فشار گذاشتن ارتش برای بازگشایی مرز غزه و سرانجام اشتیاق فراوان برای گسترش روابط با ایران نشان از آن دارد که در بهترین حالت مدیریت امریکایی می تواند در حد تاکتیکهای تاخیری در برابر بیدرای اسلامی عمل کرده و توانایی استحاله و یا از بین بردن و خاموش کردن آن را ندارد.