کد خبر: ۱۳۸۳۶۹
زمان انتشار: ۱۳:۲۸     ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
گزارشی از میانه پخش فیلم‌های تبلیغاتی نامزدها ؛
زیرکی مهمترین ویژگی هوشمندانه فیلم انتخاباتی روحانی بود. در حالی که شمقدری پسر، سرمایه‌گذاری بی‌فرجامی روی شخصیت دور از رسانه جلیلی داشت و فیلم محسن رضایی هم لقب عامه‌پسندترین فیلم را کسب کرد، ولایتی فیلمی شبیه به خودش ساخته بود

598 به نقل از خبرگزاری تسنیم: صحنه گم‌ شدن کفش تعمیرشده و قدیمی احمدی‌نژاد در انبوه یک جمعیت مردمی در لابه‌لای فریادهای "دشمن تبعیض و فساد محمود احمدی‌نژاد"،  تا سالهای سال در خاطره تصویری ایرانی‌ها باقی خواهد ماند. ریشوی کوچک اندامی که  به دوربین زل نمی‌زد و وقتی جواد شمقدری،سازنده فیلم انتخاباتی و رئیس‌سازمان سینمایی بعدی‌اش ؛ پشت دوربین فیلم تبلیغاتی از او سوال می‌پرسید هنوز بلد نبود که سوال را به خودش برگرداند"من از شما می‌پرسم آقای شمقدری..."، احمدی‌نژاد در عرض  چند سال استاد جلوی دوربین نشستن شد و لری‌کینگ، مشهورترین مجری تلویزیون آمریکا را به مرز دیوانگی کشاند.

4 سال بعد احمدی‌نژاد با یک شلوار گرمکن و تیشرت آستین‌کوتاه در حیاط خانه‌اش ایستاده بود و مشغول کندن علف‌های هرز لابه‌لای سبزی‌هایی بود که خودش در باغچه کاشته بود و  رو به دوربین در دست شمقدری، می‌گفت این علف‌های هرز را باید کند خودشان را لای ریحان‌ها قاطی‌ می‌کنند. علف‌های هرزی که اتفاقا سبز‌رنگ بودند و چه کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که چه حوادث عظیمی در راه است و این علف‌های هرز بعدها به چه کنایه‌ بزرگی تبدیل خواهد شد.

شمقدری قطعا موفق‌ترین سازنده فیلم‌های تبلیغاتی انتخابات در ایران است. در موقعیتی که رقبایش، مجید مجیدی و احمدرضا درویش و ضیاءالدین دری و... نامداران سینمای ایران بودند بخش غیر قابل انکاری از رای‌های احمدی‌نژاد به خصوص در دوره اول مرهون فیلم‌های تبلیغاتی خاص و ساده او بود. فیلم‌هایی که هیچ ویژگی سینمایی خاصی نداشتند اما عینک دوربین‌شان کاملا مردمی بود. امسال در آغاز رقابت‌های انتخاباتی سینماگران بیش از هر چیز جای شمقدری و نگاه مردمی‌ و البته ژورنالیستی‌اش به مقوله‌ای به نام «تبلیغ انتخاباتی» خالی است.

جلیلی تلویزیون/جلیلی واقعی، دوگانه‌ای که شمقدری هم حلش نکرد

اما نبرد برای ساختن رای از فیلم‌های تبلیغاتی در انتخابات امسال از دو روز پیش در حالی  آغاز شده است که پسر شمقدری با همان سبک فیلمسازی پدرش، فیلم سعید جلیلی را ساخت و روانه آنتن کرد.فیلمی که البته موفقیت فیلم پدر را هرگز تکرار نکرد.

با وجود همه تلاش‌های شمقدری و تیم همراهش و  استفاده از چند مولفه‌ خاص عامه‌پسندانه در نمایش چهره مردمی او، جلیلی روی تلویزیون هنوز از خود واقعی‌اش فرسنگ‌ها فاصله داشت و تلاش شمقدری برای رسانه‌ای کردن ویژگی‌های مردم‌پسند جلیلی با توجه به  تکرار سابق این مولفه‌ها در فیلم‌های احمدی‌نژاد به نظر نمی‌رسد که توانسته باشد تاثیری در به وجود آوردن فضایی برای نزدیک شدن خود واقعی و دور از دسترس رسانه‌های جلیلی به مردم داشته باشد.

«مردم+1» عنوان هوشمندانه فیلم انتخاباتی سعید جلیلی برگ برنده‌ خاصی برای رو کردن نداشت و این بزرگترین مشکلش بود. شمقدری البته همه مراقبت‌های افزایش نمودار احساسی و هیجانی فیلم را رعایت کرده بود اما حتی سرود جالب‌توجه انتهای فیلم و همین‌طور صحنه معروف دختر دانشجوی قرآن در دست دانشگاه تهران نیاز به کمی هیجان‌برانگیزی از سوی خود جلیلی داشت که طبیعتا روحیه و شخصیت رسانه‌فرار جلیلی نتوانست چنین موقعیتی را فراهم کند و سازندگان فیلم دوم جلیلی باید حساب باز کردن بر روی شخص جلیلی برای ایجاد یک هیجان رسانه‌ای را به فراموشی بسپرند. این حالا دیگر کاملا اثبات شده است که هر چه قدر که مخالفان جلیلی اصرار به نزدیک‌نمایی او با احمدی‌نژاد داشته باشند حداقل در نوع برخورد او با رسانه‌ها از رئیس‌جمهور فعلی ایرانی فاصله‌ای به اندازه تفاوت احمدی‌نژاد 84 با 88 است .

رعایت همه مراقبت‌های عامه‌پسندی در «سلام بر زندگی»، فرمول رای سازی با دوپینگ

«سلام بر زندگی» عنوان دستمالی‌شده‌ای برای یک فیلم انتخاباتی آن هم برای آدمی مثل محسن رضایی بود. جدای از اینکه سازنده فیلم رضایی همه تلاش‌های خود برای عوامانه شدن فیلم را لحاظ کرده بود، پیام نهایی فیلم برای مردمی که پایش نشسته بودند بیشتر از رای به محسن رضایی، شرکت نکردن در انتخابات بود.

رای ساختن از ممانعت ورود برخی دانشجویان به یک سالن سخنرانی که احتمالا به دلیل کمبود جا، در سالن جا نشده بودند نمایش عاقلانه و موجهی برای نامزد مشهور به داشتن برنامه در انتخابات نبود.

تم «رای ساختن از بیچارگی و فلاکت مردم» اگرچه در انتخابات گذشته در فیلم میرحسین موسوی البته با یک بازیگر حرفه‌ای شکست خورد اما به نظر می‌رسد ظاهرا همچنان پرطرفدار است.«سلام بر زندگی» البته مستحق لقب عامه‌پسندترین فیلم انتخاباتی پخش شده تاکنون است، اما مصنوعی از آب درنیامده بود و علاوه بر همه اینها مشخص می‌کرد که سرمایه‌گذاری رضایی یا حداقل تیم تبلیغاتی رضایی دیگر بر روی بدنه جوان و پرشور آرمانگرای حامی انقلاب نیست.

یک نمونه کلاسیک، دقیقا شبیه به خود ولایتی

از همان نام «ای وطن، ایران من» مشخص بود که همه مراقبت‌ها برای ساخت یک فیلم حرفه‌ای برای علی‌اکبر ولایتی با یک تیم هشت نفره از معتبرترین نام‌های سینمایی این سالها نهایتا به نتیجه‌ای کلاسیک منجر خواهد شد.

فیلم تبلیغاتی ولایتی یک فیلم معمولی و البته آبرومند تبلیغاتی بود. فیلمی که کاملا لایق و متناسب با شخصیت وارسته و بی‌افت‌وخیز ولایتی ساخته شده بود. البته که بی‌دقتی در تبدیل شدن خروجی نهایی فیلم به ضعف و انفعال از سوی ولایتی با اشک‌های مداومی که از او سرازیر می‌شد در موقعیت کنونی اجتماعی سیاسی ایران می‌تواند یک اشتباه بزرگ تبلیغاتی باشد، اما تصور ساخت نوع دیگری از فیلم برای شخصیتی مثل ولایتی هم سخت به نظر می‌رسد. یک روایت زمانی از تاریخ انقلاب با تاکید بر نقش پررنگ ولایتی در بزنگاه‌های مهم تاریخ بعد از انقلاب ایران اگر چه باز هم با بی‌دقتی در نمایش دور بودن او از تاریخ معاصر 10 ساله همراه بود اما ژست پرابهت و میانه‌روی ولایتی را کاملا حفظ می‌کرد.

«ای وطن، ایران من» البته در انتها مثل همه فیلم‌های انتخاباتی این روزها با یک سرود وطن‌پرستانه همراه شده بود و سعی شده بود تا اندکی هیجان به کار تزریق شود اما نتیجه کار بی‌فایده بود و خروجی نهایی کار به فیلمی شبیه شده بود که بهتر بود در مراسم بزرگداشت یک عمر خدمت ولایتی به انقلاب پخش شود نه در این رقابت بی‌رحمانه‌ای که هیجان لزوم اصلی آن است.

پاشنه‌ آشیل در فیلم روحانی

«این بهاری است که در پشت زمستان مانده» حرفه‌ای‌ترین فیلم تبلیغاتی پخش شده انتخابات خرداد امسال از تلویزیون ایران بود. تدوین و ریتم کار کاملا دقیق و متناسب با یک فیلم تبلیغاتی برای انتخابات سراسری و عمومی ریاست‌جمهوری از آب درآمده بود و فرم مناسب انتخاب شده برای روایت فیلم بدون خستگی و دلزدگی مخاطب را تا انتها می‌برد.

شیخ دیپلمات البته به زیرکی در نمایش خود و اقداماتش مشهور است، اما کمتر کسی تصور می‌کرد که این زیرکی این قدر دقیق در فیلم تبلیغاتی‌اش رسوخ کرده باشد. پاشنه‌آشیل روحانی در این هفت روز تبلیغات، ماجرای تعلیق هسته‌ای ایران اینجا با یک چینش حرفه‌ای از تصویر و صدای مقامات عالی‌رتبه نظام و خود روحانی جوری نمایش داده شده بود که گویی روحانی فاتح یک نبرد دیپلماتیک هسته‌ای شده است چیزی که روحانی در همه این مدت به شدت تحت فشار برای ضعف در آن قرار گرفته بود.

 فیلم روحانی نمایش دقیقی از وضعیت این روزهای او در چسبیدن و در عین حال رها کردن اصلاح‌طلبان افراطی بود. دقیقا مشابه همان اتفاقی که برای سخنرانی او در جماران اتفاق افتاد و این احتمالا سیاستی خواهد بود که روحانی را تا روز انتهایی انتخابات تبدیل به نامزد اصلی اصلاح‌طلبان خواهد کرد بدون اینکه خودش را وامدار آنها بداند و تبعات برچسب خوردنش را هم در شرایط فعلی تحمل کند.

فیلم روحانی و برخی ادعاهای خاص او البته برای همه کسانی که تاریخ ایران را به خوبی به خاطرشان هست به شدت دردناک  بود اما برای مردمی که بخشی‌ از آنها به از دست دادن حافظه تاریخی مشهور هستند انتخاب بدی نبود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها