بولتن نيوز: ديروز سيد حسن نصرالله در همايش «نوآوري و اجتهاد از ديدگاه آيتالله خامنهاي» حرفهايي به ميان آورد كه بايد به طور جدي مورد بررسي و تبيين قرار گيرد. سيد حسن در بخشي از سخنان خود به صراحت از «مظلوميت» رهبر انقلاب سخن گفته و چنين عنوان كرد:
«ما خود را در برابر شخصيت بزرگ و استثنايي از اين حيث ملاحظه ميكنيم و ميبينيم كه بسياري در اين امت هستند كه از اين شخصيت والا آگاهي و شناختي جز اندك ندارند و به همين دليل است كه بهجرأت ميتوانيم بگوييم كه ايشان ميان امت اسلام و حتي در ايران چقدر مظلوم هستند؛ حتي ايشان در مهمترين بعد شخصيتيشان كه همان بعد سياسي و رهبري است هنوز شناخته شده نيستند، چون شخصيتي است كه دشمنان از يك سو آن را محاصره كردهاند و از سوي ديگر دوستان آنگونه كه بايد حق اين شخصيت را ادا نميكنند.»
حال سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه چه كساني باعث «مظلوميت» امام خامنهاي شده يا ميشوند؟ اصلا چرا بايد برخي افراد باعث مظلوميت امام جامعه بشوند؟ اين افراد چه سودي از مظلوميت امام ميبرند؟ مظلوميت امام جامعه چه نفعي براي آنان خواهد داشت؟ در پديد آوردن اين مظلوميت كدام قشر يا طبقه يا جريان دخيل هستند؟
البته همانطور كه ميدانيد مسألهي «مظلوميت امام» تنها محدود به اين دوران نميشود. چنانچه حضرت روحالله نيز در مظلوميت بود. كه اگر نبود هيچگاه «جام زهر» را به تحميل برخي از اطرافيان سر نميكشيد. ما رگههاي اين مظلوميت امام جامعه را در طول تاريخ اسلام هم ميتوانيم ببينيم. كما اينكه مستندات و شواهد تاريخي دالّ بر مظلوميت پيامبر اكرم (ص)، حضرت امير المومنين (ع)، امام حسن و حسن (ع) و مابقي معصومين عليهم السلام دارد. پس ضروري است كه ريشههاي اين مظلوميت را بشناسيم و كذا كساني كه باعث به وجود آوردن چنين مظلوميتي شده و ميشوند.
چنانچه ميدانيد هر جامعهاي از دو بخش بزرگ نخبگان و مسئولين حكومتي و مردم تشكيل شده است. نخبگان و مسئولين يعني كساني كه در رأس حكومت و جامعه قرار دارند و در بسياري از موارد، مردم در مواقع و مقاطع مختلف به آنها رجوع ميكنند. حال بايد سؤال پرسيد كدام دسته از اين افراد باعث مظلوميت رهبري شدهاند؟ دستهي اول يا دستهي دوم؟ نخبگان يا مردم؟
طبق فرمايش سه روز پيش رهبر انقلاب در حرم امام خميني، قاعدتا اين مظلوميت از سوي مردم به وجود نيامده است. زيرا ايشان در اين مراسم شهادت بر استواري مردم در صراط انقلاب داده و فرمودند:
«من در اينجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طيبهى شهدائى كه در اين گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاك سپرده شدهاند، شهادت ميدهم كه ملت ما اين راه را خوب حركت كرده است، راه امام را حفظ كرده است. من به چشم مىبينم و ميتوانم گواهى بدهم كه جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ايمان و تقوا و استحكام عقيده بهتر نباشند، عقبتر نيستند. من از صميم قلب و از بن دندان گواهى ميدهم و اعتقاد دارم كه بهترين نقش را مردم ايفاء كردهاند؛ ارزشها را نگه داشتهاند، حفظ كردهاند و پاى آن ايستادهاند؛ مردم بودند كه نقشههاى دشمنان ما را خنثى كردند.»
بنابراين اين مظلوميت از ناحيهي مردم ناشي نشده است. نتيجه آنكه بايد اين موضوع را در بين طبقه نخبه و خواص جامعه مورد بررسي قرار داد. اين دقيقا همان موضوعي است كه رهبر انقلاب سالها پيش نيز در مورد آن صحبت كرده و خطر آن را گوشزد كردهاند. رهبر انقلاب در خرداد ماه سال 1375 و در جمع فرماندهان لشگر 27 محمد رسولالله دربارهي خواص چنين ميفرمايند:
«خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. يك نوع كسانی هستند كه در مقابله با دنيا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همهی متاعهای خوبْ قرار دارند. اينهايی كه ذكر كرديم، همه از متاعهای خوب است. همهاش جزو زيباييهای زندگی است. «متاع الحياة الّدنيا.» متاع، يعنی بهره. اينها بهرههای زندگی دنيوی است. در قرآنكه میفرمايد «متاع الحياة الدنيا»، معنايش اين نيست كه اين متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفريده است. منتها اگر در مقابل اين متاعها و بهرههای زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شديد كه وقتی پای تكليفِ سخت به ميان آمد، نتوانستيد دست برداريد، واويلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنيوی، آنجا كه پای امتحان سخت پيش میآيد، میتوانيد از آن متاعها به راحتی دست برداريد، آن وقتْ حساب است.
میبينيد كه حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسيم میشوند. اين مسائل، دقّت و مطالعه لازم دارد. بر حسب اتّفاق نمیشود جامعه، نظام و انقلاب را بيمه كرد. بايد به مطالعه و دقّت و فكر پرداخت. اگر در جامعهای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ يعنی كسانی كه میتوانند در صورت لزوم از متاع دنيوی دست بردارند، در اكثريت باشند، هيچ وقت جامعهی اسلامی به سرنوشت جامعهی دوران امام حسين عليهالسّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بيمه است. اما اگر قضيه به عكس شد و نوع ديگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنيا. آنان كه حق شناسند، ولی درعينحال مقابل متاع دنيا، پايشان میلرزد - در اكثريت بودند، وامصيبتاست!»
ايشان گويا از سالها پيش، حوادث اين روزهاي جامعه را ديده و پيشبيني ميكردند. روزهايي كه برخي از حضرات خواص و به اصطلاح استوانهي نظام با توهّم اينكه اعتبار آنها اعتبار نظام است و از ترس به خطر افتادن اين اعتبار و پست و مناصب دنيوي، عمل به موقع و به هنگام انجام نميدهند:
«اگر كسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترك كنند و آنجا كه بايد حق بگويند، نگويند، چون جانشان به خطر میافتد، يا برای مقامشان يا برای شغلشان يا برای پولشان يا محبّت به اولاد، خانواده و نزديكان و دوستانشان، راه خدا را رها كنند، اگر عدهی اینها زیاد باشد آن وقت دیگر واویلاست. آن وقت حسينبنعلیها به مسلخ كربلا خواهند رفت و به قتلگاه كشيده خواهند شد. آن وقت، يزيدها بر سرِ كار میآيند و بنیاميّه، هزار ماه بر كشوری كه پيغمبر به وجود آورده بود، حكومت خواهند كرد و امامت به سلطنت تبديل خواهد شد، امامت به سلطنت تبديل خواهد شد!»
دنيا طلبي و حرص به متاع دنيا مسألهاي است كه همواره حضرتش بر آن تأكيد داشته و خطرش را به مسئولين و نخبگان حكومتي گوشزد كردهاند. اگر عافت دنياطلبي گريبانگير خواص جامعه شود آن وقت است كه در محلهي عمل نميتوانند به وظيفهي ديني و تاريخي خود عمل كنند:
«وقتی خواصِ طرفدارِ حق، يا اكثريت قاطعشان، در يك جامعه، چنان تغيير ماهيت میدهند كه فقط دنيای خودشان برايشان اهميت پيدا میكند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحليل و تقليل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر میشوند حاكميت باطل را قبول كنند و در مقابل باطل نمیايستند و از حق طرفداری نمیكنند و جانشان را به خطر نمیاندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسينبنعلی عليهالسّلام - با آن وضع - آغاز میشود. حكومت به بنیاميّه و شاخهی مروان» و بعد به بنیعبّاس و آخرش هم به سلسلهی سلاطين در دنيای اسلام، تا امروز میرسد!»
و نيز:
«اگر خواص امری را كه تشخيص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل كنند، تاريخ نجات پيدا میكند و ديگر حسينبنعلیها به كربلاها كشانده نمیشوند. اگر خواص بد فهميدند، دير فهميدند، فهميدند اما با هم اختلاف كردند؛ كربلاها در تاريخ تكرار خواهد شد.»
حوادث اين يكي دو سال اخير از تاريخ انقلاب نشان داد كه اين خواص «ترسو» و «عافيتطلب»اند كه علل اصلي به وجود آوردن اين قضاياي ناگوار و در نتيجه مظلوميت امام هستند. بدون شك آن خواصي كه اعتبار و آبروي خود و خانوادهشان را مهمتر از اعتبار و آبروي نظام و اسلام دانستند گناهشان كمتر از دشمنان نيست. در چنين وقتي است كه امام جامعه مظلوم خواهد شد. و از آن بالاتر، خداي نكرده به مسلخ شهادت خواهد رفت:
«وقتی كه از ريخته شدن خونمان ترسيديم؛ از هدر شدن پول و آبرو ترسيديم؛ به خاطر خانواده ترسيديم؛ به خاطر دوستان ترسيديم؛ به خاطر منغّص شدن راحتی و عيش خودمان ترسيديم؛ به خاطر حفظ كسب و كار و موقعيت حركت نكرديم؛ به خاطر گسترش ضياع و عقار حركت نكرديم؛ معلوم است ديگر! ده تن امام حسين هم سرِ راه قرار بگيرند، همه شهيد خواهند شد و از بين خواهند رفت! كمااينكه اميرالمؤمنين عليهالصّلاة والسّلام شهيد شد؛ كما اينكه امام حسين عليهالسّلام شهيد شد.»
البته از اثرات همين وقايع دو سال گذشته و فتنهي 88 - با همهي بديهايي كه داشت- اين است كه باعث افزايش سطح بصيرت و هوشياري مردم شد. حالا ديگر مردم ايران خيلي خوب به حقيقت برخي خواص بي بخار پي بردهاند. مردم ايران حالا خيلي خوب ميفهمند كه اگر يكي از اين حضرات ميگويد: «فداكاريهاي مردم در دوران جنگ ناشي از اعتماد آنها به نظام بود كه با عشق و اعتماد به قتلگاه رفتند. ما از اين سرمايه و اعتماد در همه مبارزات استفاده كرديم و تا اين اواخر از آن استفاده مينموديم.» و يا «فريبكاريها موقت است، آمار دروغ دادن، ادعاي دروغ كردن، پول بيخودي مصرف كردن كه مردم ميفهمند يك بازي است و بيتالمال را به غارت بردن براي خريد چند راي و امثال اين چيزها ديگر در مردم جواب نميدهد. حتي اگر مردم نياز داشته باشند اين پول را ميگيرند، ولي لعنتشان هم ميكنند.»، خاستگاه آن و دلائل گفتن اين مسائل چه چيزي است. كه اگر اين آقايان واقعا دلسوز انقلاب و نظام و مردم بودند چرا در فتنهي 88 نه تنها عليه به وجود آورندگان اين حادثه صحبتي نكردند كه در چندين مورد دست به حمايت معنوي از آنان هم زدند. اگر واقعا دلسوز انقلابند چرا با برخي فرزندان خود كه طبق مستندات محكم، جزو عوامل اصلي به وجود آوردن فتنهي 88 بوده و اكنون نيز از دامن عدالت گريختهاند برخورد نميكنند؟
مردم ايران حالا خيلي خوب ميفهمند كه وقتي برخي نمايندگان به اصطلاح اصولگراي مجلس، نميخواهند دستورات رهبر انقلاب چون طرح «خود نظارتي» را عملي كنند چه دليل و اهدافي دارند.
مردم ايران حتي حالا ديگر خيلي خوب فرق بين دولت خدمتگزار و جريان انحرافي موجود در آن را فهميده و بين اين دو تميز قائل مي شوند.
و اينها همه باعث شده تا ابهت بيخودي اين خواص دنياطلب و مصلحت انديش بشكند و ديگر براي مردم ارزشي نداشته و حتي به حرفهاي آنان نيز وقعي ننهند. براي اثبات اين مدعا كافي است فقط نيم نگاهي به شعارهاي مردم در تجمعات با شكوه 9دي، 22 بهمن، روز قدس و ... بياندازيد.
انشاءالله به حول و قوهي الهي مردم ايران به تاريخ نشان ميدهد كه نخواهد گذاشت بار ديگر امام جامعه به «مظلوميت» كشيد شود. تحولات پيشرو نشان ميدهد كه به مدد الهي هر روز بر «عزت» رهبر انقلاب و ايضا «ذلت» دشمنان او افزوده خواهد شد. و اگر «جام زهر»ي هم باشد به مدد حضور مردم، اين بار اين خواص دنياطلب بيبصيرتاند كه بايد سر بكشند.