به گزارش 598 به نقل از برهان، با مشخص شدن نتیجه بررسی صلاحیتها توسط
شورای نگهبان و قرار نداشتن نام هاشمی در لیست نهایی، مهر «پایان» بر
گمانهزنیهای روزهای پایانی در خصوص تأیید یا رد شدهها حک شد. در این
بین، عدم احراز صلاحیت هاشمی، گذشته از اعتراضاتی که در گوشه و کنار به
همراه داشت، در همان روزهای ابتدایی پس از اعلام نتایج، پیشبینیهای متعدد
و بعضاً متفاوتی را در خصوص نوع مواجههی وی با این موضوع رقم زد.
یکی
از این گمانهها عدم تمکین هاشمی به قانون را پیشبینی میکرد. بر این
اساس، برخی مقابلهی هاشمی با نظام را مفروض میدانستند و دست زدن به
مواردی چون به چالش کشیدن شورای نگهبان، زیر سؤال بردن آزادی انتخابات و
تشکیک در سلامت آن، تحریم انتخابات و دعوت هواداران به تحریم و... را از
سوی وی تخمین میزدند. اما همان گونه که انتظار میرفت، هاشمی با در اختیار
داشتن تجربهی چند دهه کنش سیاسی، کسی نبود که با خطایی اینچنین
استراتژیک از نظام رویگردان شود. با این وصف، او علیرغم تلخی موقعیت
پدیدآمده، ماندن در قواعد بازی را بر زدن زیر آن ترجیح داد.
اما حال
که هاشمی بنا را بر تمکین به قانون گذاشته نیز فرضیات متعددی در خصوص
روزهای آینده و فراتر از آن، آیندهی سیاسی وی مطرح است. در خصوص نوع
مواجهه با انتخابات، سه گزینهی سکوت، اعلام حمایت از یک کاندیدا و تحریم،
برای هاشمی روی میز قرار دارد.
اتخاذ رویکرد سکوت به وضعیتی منتهی
میشود که تأثیرگذاری هاشمی در انتخابات، حداکثر به یک رأی فردی، مانند
سایر شهروندان ایرانی، محدود خواهد شد. تحریم انتخابات نیز بیش از این وی
را به حاشیه میبرد و بر مبنای منطق سیاستورزی عقلانی، هیچ آوردهای را
برای هاشمی به همراه نخواهد داشت. از این رو، این گزینه نیز احتمالاً چندان
مورد توجه نخواهد بود. با این اوصاف، گزینهی حداکثری پیشین اصلاحطلبان
برای کاندیداتوری، تنها با اعلام حمایت از یکی از کاندیداها یا میدانداری
برای به اجماع رساندن آنهاست که میتواند ضمن روانه ساختن بخشی از
سرمایهی رأی خود به گزینهی مورد حمایتش، موقعیت خود را کماکان در موضع
کنشگری فعال حفظ نماید.
در این صورت، بدون تردید، هاشمی که به
دیدگاه برخی ناظران، تا اینجای کار صحنهگردان اصلی پازل انتخاباتی
اصلاحطلبان بوده است، از این پس نیز نسبت به سرنوشت انتخابات بیتفاوت
نخواهد ماند. او که در فرآیند طیشده تا مقطع ثبتنام، از سویی سناریوی
بحراننمایی از موقعیت کنونی نظام در عرصههای مختلف را کلید زده بود و از
دیگر سو اصلاحطلبان را به منجینمایی از خود تحریک میکرد، بعید است که در
مسیر فتح پاستور تنها با تغییر در شرایط، اصل بازی را رها سازد.
اما در مورد کنشهای بعدی و آیندهی سیاسی هاشمی نیز در بدترین حالت، گمانههای زیر محتمل است:
استعفا
از مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان: گزینهای که مهدی کروبی پس از
انتخابات ریاستجمهوری دورهی نهم در سال ۸۴ آن را تمام و کمال تجربه کرد و
البته دست آخر هیچ بهرهای از آن نصیب او نشد. تجربهای که تکرار آن برای
هاشمی، که به نوعی خود را پدر انقلاب میداند، کار چندان راحتی نیست. کروبی
با این اقدام در حقیقت از آن پس، تأثیرگذاری خود در ساختار نظام را به صفر
رساند و به خوبی نشان داد که این راه به ترکستان است. بر این اساس و با
کیاست و سیاستورزی خاصی که جامعهی سیاسی ایران از هاشمی سراغ دارد، حرکت
هاشمی به این سمتوسو نیز دور از ذهن به نظر میرسد.
مهاجرت به قم:
این اقدام به احتمال فراوان استقبال گستردهای را در میان طیفها و
گروههای مختلف زاویهدار یا معارض با نظام و نیز طیفهایی از نخبگان حوزوی
و دانشگاهی نظیر مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیهی قم، دانشگاه مفید،
دانشگاه باقرالعلوم و... به همراه خواهد داشت. همچنین حضور وی در قم
میتواند به شکل گرفتن پدیدهای به نام «بیت هاشمی» منجر شود که از جمله
تبعات احتمالی آن، تقویت تئوری شورای فقهی و البته به بیان دقیقتر، شورای
رهبری و نیز تضعیف جایگاه جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم و... خواهد
بود.
این در حالی است که تحقق فرضیات یادشده با موانعی جدی
روبهروست. وجود جریان آیتالله مصباح یزدی و ظرفیت بدنهی اجتماعی منتسب
به ایشان و نیز حضور علمای تراز اولی چون آیتالله مؤمن و آیتالله یزدی و
حتی آیتالله جوادی آملی، به طور حتم، تحقق این فرضیات را در هر مقطع زمانی
با چالش مواجه میسازد.
علاوه بر آن، تجربههای ناموفقی چون
حسینعلی منتظری و احمد آذری قمی، که با اتخاذ رویکرد قهر سیاسی با نظام
برای همیشه خانهنشین شدند، هاشمی را در رفتن به این سمتوسو به طور جدی
مردد میسازد و او را از این راه بر حذر میدارد و البته بدیهی است که در
این گیرودار، آزموده را آزمودن خطاست.
با این تفاسیر، مناسبترین
کنش برای آیندهی سیاسی هاشمی، مواجهه و نقشآفرینی سازنده و مثبت در
انتخابات در کوتاهمدت و ادامهی حضور در بدنهی نظام در میانمدت به نظر
میرسد. در این شرایط، عنوان چنین رویکردی را توبه بگذاریم یا تطهیرسازی،
در نتیجه تفاوت چندانی ایجاد نمیکند. مهم آن است که به نظر میآید هاشمی
تصمیم گرفته است آیندهی سیاسی خود را کماکان در چارچوب نظام و درون ساختار
حاکمیت رقم بزند.
این رویه دست کم دو آورد را برای وی به همراه
خواهد داشت. نخست آنکه در این فرآیندِ سفیدسازی، اتهام زاویه گرفتن از نظام
تا حدی از پیشانی وی پاک میشود و دوم آنکه با توجه به نامحتمل نبودن ورود
احمدینژاد به فاز رویارویی با نظام در روزهای آینده، در صورت چالشآفرینی
احمدینژاد، هاشمی از موضعی مناسبتر نسبت به گذشته، پیشبینی خود نسبت به
بیکفایتی وی را به رخ نظام خواهد کشید.