مشکل ما این است که فکر
می کنیم و تجربه می کنیم پس باید فیلم بسازیم ، مسئله آنجاست که امروز هر
رشته ای دارای یک الگوست و فقط نام الگو در میان است و عده ای انسان به
تقلید از این الگو زندگی می کنند ، سلام می دهند ، لباس می پوشند و نگاه می
کنند و گاهی هم محبت ...
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ امروز
فیلم ساختن و سینما معضلی فراگیر شده است و همه شخصیت های یکش شده اند
الگو ، افرادی که پنج کلاس سواد دارند و در برخوردهایشان انسان را به یاد
حیوانات می اندازند، فقط و فقط بواسطه چشم آبی و سبز و ابروی کمان و لعل
لبشان شده اند الگو و دختران و پسران ما عشق الناز شاکردوست و بهنوش
بختیاری و امثال گلزار ها و رادان ها را دارند آری اینها امروز الگو هستند و
ما باید الگو ها را در مسیر واقعی قرار دهیم تا با سختی ها و دشواری ها
مواجه شوند و این مردم درمانده ببینند الناز شاکردوست و بهنوش بختیاری و
دیگران در مواجه با مشکلات چه می کنند ، این است هدف برنامه ی به اصطلاح
سینما تجربه رالی ایرانی.
با ادعای زندگی واقعی و برخورد واقعی الگو ها وارد یک رستوران لوکس و گران
قیمت در جردن می شوند که نود و هشت درصد جامعه ایرانی فقط خوابش را می
بینند کباب بره درسته و دیگر جانوران کباب شده آماده اند تا به دندان الگو
ها کشیده شوند ، تجمل و لوکس گرایی فریاد می زند و یک نفر به سبک پدرخوانده
فیلم کاپولا سر میز نشسته است ، فرزاد حسنی شخصیت یک در میان باز و الگوی
مجریان سینما و تلوزیون ما مجری این برنامه لوکس و گرانبهاست تا مشتی انسان
قشر ضعیف ببینند این وضعیت نکبت بار رستوران را که الگوهامان در میان سوت و
کف ساختگی عکاس و فیلمبردار و صدابردار و منشی صحنه با ظواهر متمدن و
شیکشان که بیشتر انسان را به یاد برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی می اندازد
وارد می شوند.
اینها الگو های ما هستند که با هم اینگونه آداب و معاشرت دارند ، فاصله ها
، عشوه ها و ... نزدیکتر از غرب وحشی بهم است ، گفتار های زشت و دور از
شان یک مرد نسبت به یک زن که هیچ شباهتی به آنچه در گذشته انجام داده ایم
ندارند و به راستی که اینان گمشده اند در اینکه سینما صنعتی است هالیوودی ،
این بیچارگان در مانده به ظاهر هنرمند حتی کمی از زندگی سران یهودی
هالیوود را هم مطالعه نکرده اند و فقط بواسطه فیلم های ساخته دست آنها رنگ
عوض می کنند و باور دارند که الگو های نسلی هستند.
تهیه
کننده رالی ایرانی کیست ، اصلا این اقا نه در ظاهر و نه در باطن هیچگونه
سنخیتی با این قبیل بازیگران و زیر آفتاب نشینان رنگ پرست به اصطلاح هنرمند
ندارند ، آن اقایی که دیروز دم از تفکر و فیلمی دیگر می زدند امروز نان و
آب را در تبلیغات گوشت مرغ و چشم ابروی دلبرانه دیده اند ، قرار است الگو
های ما که رنگ سختی را هم اندازه یک ساعت فوتبالیست های بزریلی ندیده اند
مراحلی را شب و روز بگذرانند و به گنج بیست میلیون تومانی برسند آخر آقای
تهیه کننده این خانم خوشتیپ الگوی ما این همه پول که دارند و حیف است که به
فیزیک سینوسی و میمیک دلبرانه چهره ایشان با خوردن جوجه کباب قطار بجای
بره و حرکات ژانگولر خدشه وارد شود ، الگو های ما حداقل نیامده اند یک نماد
ایرانی آویزان خود کنند از هرچه کوکا و شکلک یاهو که بوده اویزان لباس های
مد روز متجددشان کرده اند و بیخیال اینکه این صحنه دیگر صحنه بازی نیست و
همه چیزش واقعی است فریاد می زنند ، می دوند و حرفهای دختر خاله، پسر خاله
ای می زنند که دور از شان نامیست که در تیتراژ پایانی کارشان می آید وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی ؛ من یکی که دانلود کردم و دیدم و ای کاش که نمی دیدم
شما هم اگر خواستید دانلود کنید و یا اینکه کپی بخرید تا پولش به جیب تهیه
کننده و عوامل اثر نرود تا ادامه ندهند ، تا نسازند این سینمای تجربه گرا
را آخر همه اینها الگو می شوند نکنیم این کار ها را ....