به گزارش ایسنا، متن نامه آیتالله العظمی موسوی اردبیلی به شرح زیر است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
محضر برادر گرامی جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی زید عزه
سلام علیکم و رحمهالله و برکاته
بر خود لازم میدانم از فداکاری و اقدامات خیرخواهانه شما تشکر نمایم. نامهربانیها و تنگنظریها چیزی از قدر و منزلت شما نمیکاهد. خدمات شما در خاطر و نگاه ملت شریف ایران خواهد ماند و اجر شما نزد خداوند علیم و خبیر محفوظ است انشاءالله.
عبدالکریم موسوی اردبیلی»
متن نامه حجتالاسلام و المسلیمن مرتضی جوادی آملی نیز به شرح زیر است:
«بسمه تعالی
حضور مبارک آیتالله هاشمی رفسنجانی (دامتبرکاته)
با تقدیم سلام و ارادت خالصانه
مردان الهی همواره در خروش و جاریاند و آسایش آنها در نهاد ناآرامشان بیقرار است. کم نیستند آنانی که در خلوت شبانگاهی خود با ناله و آه سر میکنند و پیشانی عبودیت در پیشگاه داور یکتا و یگانه میسایند، کم نیستند رادمردانی که در جلوت نبرد و چکاچک شمشیرها پا در رکابند و از شبانگاهان تا سپیدهدمان بر افسارگسیختگان میتازند و تا صبح ظفر ندمد از اسب ستیز با ستم پیاده نمیشوند، بسیارند هنرمندانی که بر عرشه منبر و یا سنگر خطابه دلها را میشورانند و به کوی مقصود کوچ میدهند، چه بسیار قلمهایی که رقصکنان دلها میستانند و جانها را به دیار یار به پرواز در میآورند، فراوانند افرادی که نه زردی زر و نه سپیدی سیم و نه کرسی مقام و نه صیت نام بر آنها چیره نگشته و فریبا نیامد، نادر نیستند آنانی که سر در گرو یار نهادند و تا بیخود شدن از خود و پر گشتن از ساغر یار از پا ننشستند و از مرکب فرمانبری نیاساییدند تا آنکه امید فتح کاشتند و نوید ظفر درو نمودند، چه بسیار رادمردانی که تخم مصیبت در هاون صبر کوبیدند و تلخی آن را نیوشیدند تا دیگران بر سفره شیرین ظفر برآیند و از شهد آن ساغر بر گیرند.
اما خدا شاهد است و پیامآوران او گواهی میدهند که بسیار نادرند اشخاصی که اینهمه را با هم دارند و در عین حال با نهایت سادگی و خلوص با تنپوش ارادت و کلاهخود معرفت در حالی که رگبار اهانت و دروغ و طوفان تهمت و افترا میبارد بار دیگر به میدان پا مینهند و پرچم عقلانیت و اعتدال را به اهتزاز در آورده و راه مینمایانند. خستگان را توان و افسردگان را جان و تشنگان را آب روان و به ناباوران امید مینوشانند.
صاحب این قلم که تنها بر تماشاگه راز بر آمده، به ایران اسلامی افتخار میکند که سردارانی همچون هاشمی رفسنجانی را در نهاد خود پرورانده که به دماوند استواری میآموزد و بر پهنه نیلگون خلیج فارس دریادلی رسم مینماید، به شجره طوبی ثمردهی میآموزد و حنظل میخورد و عسل به بار مینشاند و کنار جهالتها با سلام میگذرد و از گذرگاه لئیمان با کرامت عبور مینماید.
اکنون همگان بر امام راحل (ره) درود میفرستند که یار تنهایی او که با زنده بودنش نهضت را زنده میدانست اکنون شجر به ثمر نشستهای کشته و میرود تا با تفکری عمیقتر و وسیعتر امتداد اندیشهاش را در روزگار نوین نمایان سازد و آینده نهضت را باخوانشی شایسته به گونه دیگر رقم زند، در دنیایی که خزف به جای لعل و وهم به جای عقل مینشیند ضروری مینمود تا فرزانهای برخیزد و باطن اندیشه و جانمایه انگیزه امام راحل (ره) و نهضت بزرگش را نمایان سازد تا همگان بیابند به میزانی که صدف انقلاب سخت و دشوار است، گوهر آن نرم و گواراست.
بر شما که نه تنها قهرمان بهرمانید بلکه پهلوان ایرانید از سر صدق و ارادت درود میفرستم و از درگاه خدایی که تنها به او پناه میبرید و شکایت نمیبرید میخواهم که نامتان را در صحبت عزت بلند دارد و آرزوی دیرینتان که نمایان ساختن ایران اسلامی سربلند غیور آباد و آزاد برای همه ایرانیان و ایراندوستان است در پیش چشمانتان برافراشته دارد.
ارادتمند شما
مرتضی جوادی»