کد خبر: ۱۳۵۷۲۰
زمان انتشار: ۰۹:۵۷     ۰۲ خرداد ۱۳۹۲
آقاي هاشمي در حالي که چوب تقلب جريان نفاق جديد را در سال 78 (انتخابات ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي) خورده بود، با آنان همراه شد. او از سال 84 تا به امروز از موقعيت بازيگرداني و کارگرداني درآمده و در عمل به بازيگر ميداني همان جريان تبديل شده است. جريان منافق چند لايه‌اي که آن انتقام سخت و علني را سال 1378 از آقاي هاشمي کشيد و از او «آغاسي» انتخابات ساخت، براي چندمين بار در حال انتقام‌گيري از ايشان است اما اين بار از گارد موافق و هل دادن آقاي هاشمي به تقابل با نظام.
به گزارش 598، محمد ايماني در مقاله ای با عنوان«شورا نگذاشت گروگان بگيرند»برای ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،این طور قلم زد:

1- شرافت و صداقت که در ميان نباشد براي اردوگاه ائتلافي «اموي- جملي» چه تفاوت دارد که جناب عايشه همسر پيامبر اعظم(ص) و خواهر خليفه اول را سوار شتر سرخ‌مو کنند و وسط معرکه بياورند يا پيراهن خليفه مقتول(سوم) را بر سر ني کنند و يا کلام‌الله را بر سر نيزه بزنند و اگر عرصه خيلي تنگ شد- در صفين- خود را برهنه کنند و از هلاکت بگريزند.

جمل و صفين پر از همين شيادي‌هاست. در جنگ با ناکثين چه قدر بر محمدبن ابوبکر سخت گذشت که ديد منافقان قديم و جديد محارم خود را در حاشيه امن نگاه داشته اما خواهرش عايشه همسر رسول خدا(ص) را سوار بر شتر فتنه کرده و به عنوان تابلوي فريب در انظار اين همه نامحرم مي‌گردانند. پسر ابوبکر مانند پسر زبير نبود. پاي امير مومنان(ع) ايستاد، حتي به هنگام پي کردن شتر سرخ‌موي فتنه و پايان دادن به شرارت فتنه‌انگيزان. با اين همه توصيه امام اين بود که حرمت همسر پيامبر(ص) را نگاه دارند و او را با احترام برگردانند.

2- شرافت و صداقت که نباشد، يک روز مي‌شود آقاي منتظري را [...] خواند و اسباب مضحکه محافل خود قرار داد و روز ديگر وقتي به شکار نيمه‌جان در دست باند مهدي هاشمي و نهضت آزادي و ساير گروهک‌هاي نفاق بدل شد، به او لقب آيت‌الله العظمايي و مجتهد واقعي و مرجع عاليقدر و... داد؛ حتي اگر اصل تقليد از مرجعيت را کاري شبيه کار ميمون خوانده باشند!

شرافت و صداقت که نباشد مي‌توان انواع اتهامات سخيف و بي‌پايه را در طول سال‌ها به آقاي هاشمي رفسنجاني بست و او را عاليجناب سرخپوش ناميد اما چند سال بعد در پي عدم احراز صلاحيت هم او، غمگساري کرد که «انقلاب از دست رفت، شليک بر پيکر نيمه جان انقلاب، پايان جمهوري اسلامي، انقلاب پدرخود را خورد و...»! اين البته غصه بزرگي است که دشمن در برخي چهره‌هاي داراي سابقه انقلابي طمع کند.

اما بايد ديد حلقه‌هاي طفيلي نقاق، در کدام روند و به خاطر کدام رخنه‌ها مي‌توانند اين شخصيت‌ها را پيشمرگ خود قرار دهند و با ژست موافقت، از همان‌ها انتقام گذشته را بگيرند؛ همان‌گونه که مروان ‌بن حکم و وليد بن عقبه با راه‌اندازي جنگ جمل، انتقام بدر و احد را از زبير و طلحه گرفتند و طلحه با تير مستقيم و از پشت پرتاب شده مروان- که امير مومنان او را دست يهوديه و غدّار خوانده بود- از پا درآمد.

آيا پذيرفتني است فتنه‌گراني که علنا سال 88 در کف خيابان شعار دادند «انتخابات بهانه است- اصل رژيم نشانه است» و همه عداوت خود عليه ولايت فقيه و جمهوري اسلامي و امام خميني(ره) را يکجا بيرون ريختند، مجددا ادعا کنند براي انتخابات آمده‌اند و از آقاي هاشمي براي يک رقابت دموکراتيک در چارچوب قواعد نظام حمايت مي‌کنند؟ آيا مي‌شد سبزهاي اموي را که حتي به عزاداري سالار شهيدان حضرت اباعبدالله‌ا‌لحسين عليه‌السلام رحم نکردند، در تدارک فتنه‌انگيزي تازه ديد و مقهور عمليات فريب رذالت آنان شد؟ پس تکليف بصيرت چه مي‌شد؟!

3- ما- همه ارادتمندان يک‌لاقباي امام و انقلاب- يک تشکر بلندبالا و خالصانه به اعضاي شوراي محترم نگهبان که مسئوليت سنگين بررسي و احراز صلاحيت نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري را امانتدارانه به دوش کشيدند بدهکاريم. نفس رسيدگي امانتدارانه به صلاحيت 686 داوطلب به نحوي که نه حق آنان و نه حقوق ملت و نظام تضييع نشود، مسئوليت سنگيني است چه رسد به اين که برخي گردن کلفت‌هاي سياسي نيز از طرفين بخواهند فشار بياورند.

روح بلند مجتهد مجاهد شهيد «شيخ فضل‌الله نوري» غرق در رحمت واسعه الهي باد که سنگ بناي نهاد شوراي نگهبان را در پيش از يک قرن پيش گذاشت. اين شورا امروز حقا رکن اعتماد و اطمينان و سلامت جمهوري اسلامي است و طبعا به همين دليل آماج توپخانه دشمني‌ها قرار دارد. کارنامه درخشان شورا در آزمون اخير نشان مي‌دهد که اعضاي محترم آن حاضر نشدند بر سر اصول قانون اساسي کوتاه بيايند و برترين و بالاترين مصلحت را در التزام به اجراي مُرّ قانون يافتند.

اعضاي محترم شوراي نگهبان همان گونه که قلب امت مومن و انقلابي را شاد کردند، شالوده چيدمان فتنه‌گري ضد انقلاب و نفاق جديد و قديم را به هم ريختند. درست به همين دليل، محافل ضد انقلاب و رسانه‌هاي آنها پس از يک هفته هيجان‌زدگي و خيال‌پردازي، کُپ کرده‌اند.

آشفتگي در انبوه تحليل‌هاي اين جبهه رسانه‌اي و سياسي موج مي‌زند. از يک سو اذعان دارند که بخش اصلي نقشه مهندسي شده آنان درهم ريخته و از سوي ديگر تقلا مي‌کنند ضربه و شکستي را که خورده‌اند به واسطه تحريف صورت مسئله، پاي نظام و انقلاب و مردم بنويسند! اين البته هنر و هوشمندي شوراي محترم نگهبان بود که برترين مصلحت را در اجراي قانون ديد و گروگان‌گيران منافق را در فاز اول عملياتشان ناکام گذاشت؛ البته يک موضوع هنوز محل ابهام است و آن اينکه آقاي هاشمي رها شده، دچار خطاي محاسبه شود و مجددا در دام آنان قرار گيرد و گرفتار شود.

 به تعبير يکي از رسانه‌هاي ضد انقلاب؛ «برنامه حکومت ادامه همان راهي است که از سال 88 دنبال کرده است. انتخابات سر موقع برگزار خواهد شد. جنبش استيصال (جرياني که از سر استيصال در حال حلقه زدن به گرد رفسنجاني بود) با اکراه بيشتر ايفاي نقش خواهد کرد... آيا هاشمي آن جادويي بوده که بتوان دوباره خيابان و فشار از پايين را فعال کرد؟ اين گوي و اين ميدان!» (اخبار روز- 31/2/92).

4- آقاي هاشمي در حالي که چوب تقلب جريان نفاق جديد را در سال 78 (انتخابات ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي) خورده بود، با آنان همراه شد. او از سال 84 تا به امروز از موقعيت بازيگرداني و کارگرداني درآمده و در عمل به بازيگر ميداني همان جريان تبديل شده است. جريان منافق چند لايه‌اي که آن انتقام سخت و علني را سال 1378 از آقاي هاشمي کشيد و از او «آغاسي» انتخابات ساخت، براي چندمين بار در حال انتقام‌گيري از ايشان است اما اين بار از گارد موافق و هل دادن آقاي هاشمي به تقابل با نظام. آيا هاشمي را بايد حفظ کرد؟ ترديدي در اين نيست.

 نگارنده با همين تلقي- و با وجود انتقادهاي جدي- در آخرين انتخابات مجلس خبرگان به آقاي هاشمي راي داده است. اما آيا حراست و حفاظت از شخصيت‌ها، يک مسئوليت يک طرفه است حتي اگر خود آنها همراهي نکنند؟ اگر کسي در خطبه‌هاي نماز جمعه (26 تير 88) از فتنه‌گران جانبداري کرد و آنها پس از آن تشجيع شدند که سلسله خيانت‌هاي روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و 6 دي (عاشورا) را يکي پس از ديگري مرتکب شوند و از شعار به نفع رژيم صهيونيستي و اهانت به حضرت امام(ره) تا حذف جمهوري اسلامي و شعار عليه ولايت فقيه و سپس جسارت به ساحت مقدس امام حسين(ع) پيش بروند و آخرالامر نيز همان چهره سياسي پس از چند سال از موضع لجاجت گفت موضع من همان است که در آخرين نماز جمعه گفتم و يا ادبيات ترديدافکن رسانه‌هاي جبهه استکبار در القاي آزاد نبودن انتخابات را تکرار کرد، آن هنگام تکليف چيست؟ در اين صورت، آن شخصيت سياسي با سابقه مهمتر و محترم‌تر و ارجمندتر است يا اصل جمهوري اسلام و مردم و امام خميني(ره) و مکتب امام حسين عليه‌السلام؟!

سران فتنه (امثال موسوي)حرمت‌شکنان بازداشت شده در روز عاشورا را که در ميان آنها اعضاي فرقه ضاله بهائيت و گروهک تروريستي منافقين و... بودند مردمان خداجو خواندند و بر لجاجت و انحراف خود اصرار ورزيدند و مع‌الاسف آقاي هاشمي نه تنها نتوانست با آنها مرزبندي کند، بلکه به تابلوي حمايت از آنان تبديل شد. يک علت اين امر را مي‌شد در اظهارات خانم فائزه هاشمي جست‌وجو کرد که از بازداشتي‌هاي آن دو گروهک به عنوان «دوستان خوب» خود ياد کرد و تاکيد نمود هرگز به منافقين تروريست، منافقين نخواهد گفت.

آري در بيت آقاي هاشمي، فرزند وي حاضر نيست از سازماني که 12 هزار شهروند بيگناه ايراني را به شهادت رسانده- و پدر وي يکي از قربانيان است- با هويت واقعي‌شان ياد کند و به آنها «مجاهدين» مي‌گويد و دوستان خوب خود مي‌شمارد. اينجا تکليف چيست؟ بايد ايستاد و تماشا کرد تا منافقين اين بار به جاي ترور فيزيکي، عمليات گروگان‌گيري را کامل کنند و سپس به واسطه اين گروگان‌گيري، محافظان انقلاب را خلع سلاح کنند و بعد حتي گروگان را نيز از پاي درآورند؟!

5- پيام اقدام شوراي نگهبان درباره نامزدي آقاي هاشمي- و نامزد رئيس جمهور به شکلي مشابه- اين است که حق و قانون و اصل نظام محترم‌تر از شخصيت‌هاست و نرخ کلي انقلاب نه خواهد شکست و نه بر سر آن تخفيف داده خواهد شد. اصلا تخفيف از جيب چه کساني، ازجيب ملت مومن که پناهي جز مسئولان امانتدار ندارند؟ آيا چهره‌هاي سياسي که دافعه‌هاي لازم و انقلابي را در برابر مفسدان و قانون‌شکنان ندارند، مظلوم‌ترند يا ملت نجيبي که به واسطه فتنه و انحراف در حقشان ظلم شد؟!

اين جملات شريف، بيان رساي حضرت امام(ره) در منشور برادري است که درباره گروهک‌هاي التقاطي و ليبرال فرمودند «انقلاب به هيچ گروهي بدهکاري ندارد... آغوش کشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن کساني که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبکاري آنان از همه اصول که چرا مرگ بر آمريکا گفتيد، چرا جنگ کرديد، چرا نسبت به منافقين و ضد انقلاب حکم خدا را جاري مي‌کنيد، چرا شعار نه شرقي نه غربي داده‌ايد، چرا لانه جاسوسي را اشغال کرده‌ايم و صدها چراي ديگر... صريحا اعلام مي‌کنم تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين، اسلام اين مردم بي‌پناه را از بين ببرند».

اکنون سؤال اين است که آيا امروز همان گروه‌هاي منافق و ليبرال- پس از قرباني کردن برخي چهره‌هاي با سابقه نظير آقاي منتظري- سراغ حيثيت آقاي هاشمي نرفته‌اند و علنا با ذکر دليل از عملکرد ساليان اخير وي حمايت نمي‌کنند؟ اگر حمايت مي‌کنند که مي‌کنند، اينجا بايد جانب شخص را گرفت يا نظام و انقلاب و مردم را؟ بدين ترتيب ارزش اقدام شوراي نگهبان بيشتر به چشم مي‌آيد که با تدبير قانون‌گرايانه خود، آقاي هاشمي را- که براي اجراي نقشه موذيانه منافقين، به وسط ميدان هل داده شده بود- حفظ کرد. و همين امر است که صداي جيغ و فرياد طراحان سناريوي دوسويه «انتقام از نظام- انتقام از هاشمي» را به آسمان بلند کرده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها