به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری تسنیم، محسن رفیقدوست
اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی ایران با حضور در برنامه "شناسنامه" که
روزهای جمعه با اجرای رنجبران از شبکه سه سیما پخش میشود، در مورد فعالیت
های این روزهای خود گفت: الان عضو هیات امنای بنیاد مستضعفان هستم. پیش از
اینکه از بنیاد بیایم، در تعدادی از موسسات عام المنفعه اعم از آموزشی،
فرهنگی، بهداشتی- درمانی و... عضو بوده و هستم که تقریباً تمام وقتم را در
این موسسات صرف میکنم. یک بنیاد خیریه هم خودم در سال 73 افتتاح کردم که
به طور کامل در جهت کمک به مردم فعالیت می کند.
رفیقدوست با بیان اینکه هنوز هم به
فعالیتهای اقتصادی مشغول است، گفت: تشکیلاتی داریم که به نام تک نسخهای
معروف است و داروهای کمیاب را با اجازه وزارت بهداشت وارد و در اختیار
بیماران قرار میدهیم. از طرف دیگر در حوزه کشاورزی و ساخت و ساز هم فعالیت
دارم.
وی در مورد پیشنهادهای اجرایی که بعد از
خروج از بنیاد مستضعفان به او شده است، اظهار داشت: سال 73 که بنیاد خیریه
خودم را ثبت کردم، یک نسخه از آن را خدمت رهبری بردم. ایشان فرمودند این
چیست؟ گفتم میخواهم بعد از بنیاد در این موسسه خیریه فعالیت داشته باشم.
در واقع بعد از خدمت در بنیاد مستضعفان تصمیم نداشتم در حوزههای دولتی
فعالیت داشته باشم. من همیشه اعتقاد دارم که هر شخصی باید تا یک زمان مشخص
فعالیت کند و بعد از آن عرصه را برای حضور جوانان خالی کند به همین دلیل
هربار پیشنهاد حضور در یکی از کارهای دولتی مطرح میشد عرض میکردم که دیگر
قصد حضور در مشاغل دولتی را ندارم. مثلاً ایام انتخابات مجلس که میشد، به
من میگفتند نمیخواهی کاندید شوی؟ میگفتم نه! وقتی دلیل تصمیمام را
میپرسیدند میگفتند از من بهتر خیلی هست.
رفیقدوست ادامه داد: دوره ای که ثبتنام
برای ریاستجمهوری کیلویی شده بود، به من گفتند نمیخواهی رئیس جمهور شوی؟
گفتم نه! چون هرکسی نمیتواند رئیسجمهور شود. ریاست جمهوری مستلزم یک سری
ویژگیهای خاص و مشخص است. اگر واقعاً به همان چیزی که در قانون اساسی
وجود دارد دقت شود، خیلی از مشاهیری که ثبت نام کردند هم نمیآمدند. من
تقریباً همه کسانی که ثبتنام کرده اند را می شناسم. بعضی از این دوستان
برای ثبتنام با من مشورت کردند و من هم توصیه کردم کاندید نشوند. وقتی
دلیل را پرسیدند در پاسخ گفتم من هرچه دقت میکنم آن ویژگیها را در قامت
شما نمیبینم.
عضو هیات امنای بنیاد مستعضفان در پاسخ
به این سوال که فکر میکنید در مدتی که در بنیاد مسولیت داشتید، آیا
توانستید حق جانبازان را ادا کنید یا خیر، اظهار داشت: وقتی من وارد بنیاد
شدم، جانبازان پرونده دار تحت پوشش حدود 23-24 هزار نفر بود. 7-8 تا گونی
پرونده هم آورده بودند که در زیرزمین بنیاد بود. ابتدای سال 69 فراخوانی
صادر کردیم و از کسانی که مدارک جانبازی دارد و در بنیاد پرونده ندارد، ثبت
نام کند. از این طریق ظرف یک سال جانبازان تحت پوشش را به 125 هزار نفر
رساندم. مشکل دیگری که در بنیاد وجود داشت این بود که سامان درستی برای
برخورد با جانبازی وجود نداشت و ملاکی برای تشخصی درصد جانبازی در اختیار
نبود. من خیلی از درصدهایی که بیان میشد را قبول نداشتم. جانبازی که یک
چشمش را از دست داده بود با جانبازی که یکی از دستانش را از دست داده، یکی
بود و من این را قبول نداشتم. در هر صورت تا آنجایی که توانستم سعی کردم
این درصدها را به نوعی ساماندهی کنم.
وی ادامه داد: اینکه بخواهم ادعا کنم در
ده سالی که در بنیاد حضور داشتم توانستهام حق جانبازان را ادا کنم کار
آسانی نیست. حق جانبازان هیچ وقت ادا نمیشود اما من در طول مدت خدمتم در
بنیاد مستضعفان سعی کردم احترام به جانباز را نهادینه کنم.
رفیقدوست در بخش دیگری از برنامه
شناسنامه گفت: وقتی امام فرمان دادند این اموال متعلق به دولت نیست و باید
در یک بنیادی جمع شود، دولت موقت طی یک مصوبهای بیشتر این اموال را از
بنیاد گرفت. اگر فرمان امام به درستی اجرا میشد، همه کارخانههای
خودروسازی، هواپیمایی آسمان و خیلی از بانک زیرمجموعه بنیاد میشد اما دولت
موقت با مصوبه ای که تیرماه 58 تصویب کرد، قسمت بزرگی از داراییهای بنیاد
را گرفت. سالی که من وارد بنید شدم، بنیاد یک زیان چند میلیونی هم داشت.
در واقع بنیاد درآمدی نداشت که بخواهد برای مستضعفین هزینه کند.
وی اظهار داشت: وقتی ما وارد بنیاد
شدیم، کارهایی را آغاز کردیم که هنوز هم ادامه دارد. مثل مبلغی که به عنوان
هدیه مقام معظم رهبری برای دانش آموزان بی بضاعت فرستاده میشود. یا مثلاً
از یک زمانی به بعد ساخت مراکز آموزشی در مراکز محروم را آغاز کردیم. الان
بخش عمدهای از درآمد بنیاد برای محرومیتزدایی، کمک به دانشجویان مناطق
محروم، کمک به مادران باردار در نقاط محروم و بد تغذیه و... هزینه می شود.
به گزارش تسنیم محسن رفیقدوست در ادامه
برنامه در پاسخ به این سوال که چرا با توجه به تجربه چند سالهای که دارد
در جنگ اقتصادی که به وجود آمده، به سراغ او نیامدهاند، اظهار داشت: چند
علت دارد. افتخار میکنم که وقتی که در سپاه بودم، پایه خودکفایی کشور را
بنا کردم. وقتی من از سپاه بیرون آمدم، کشور از نظر دفاعی خودکفا نشده بود
اما هیچ زمینهای از دفاع وجود نداشت که ما زیربنای آن را تشکیل نداده
باشیم. من آن روزها به بچه ها میگفتم تا انقلاب اسلامی پابرجاست، کشور ما
تحریم خواهد بود پس باید در زمینه دفاعی خودکفا باشیم. به لطف خدا فکر
میکنم چه در سپاه و چه در بنیاد کارنامه موفقی از خودم به جا گذاشتهام.
تعداد زیادی کارخانه مدرن در وزارت سپاه ساختم که هنوز هم به عنوان بنیه
اصلی دفاعی کشور محسوب می شود. وقتی هم که وارد بنیاد مستضعفان شدم،
کارخانه های متعددی ساختم.
اولین وزیر سپاه در بخش دیگری از مصاحبه
تلویزیونی خود در مورد ارتباطی که پیش از انقلاب با سازمان مجاهدین خلق
داشته است، گفت: بین سال 48 تا 53 با این سازمان در ارتباط بودم و به آن ها
کمک میکردم. سعید محسن و محمد حنیفنژاد از کسانی بود که در مسجد هدایت
پای درس آقای طالقانی حضور داشتند. من هم از علاقمندان به آیت الله طالقانی
بودم و به مسجد هدایت رفت و آمد زیادی داشتم. آنجا با این دو نفر آشنا
شدم. سعید محسن با من تماس گرفت و پیشنهاد همکاری داد.
"من گفتم چون مقلد آیت الله خمینی هستم و
عضو شاخه نظامی موتلفه هم هستم، نمیتوانم به عضویت تشکیلات دیگری در
بیایم اما کمکتان میکنم. این کمک ها از سمت من تا زمانی که موضوع تغییر
ایدئولوژی پیش آمد وجود داشت. سال 50 یکی از دوستان به نجف رفت و از امام
در مورد پیوستن به مجاهدین سوال کرده بودند که امام مخالفت فرموده بودند.
مخالفت امام به ما نرسید و به ما گفته نشد. ما اگر میدانستیم امام با این
نوع مبارزه مخالف است، همکاری خودمان را زودتر با این سازمان قطع میکردیم.
بعد از اینکه متوجه موضع امام شدیم هم توبه کردیم."
وی ادامه داد: همه کسانی که بعداً از
سازمان مجاهدین جدا شدند کسانی بودند که از ابتدا نسبت به مواضع سازمان
مشکل داشتند. من 12 ساله بودم که به عضویت فداییان اسلام درآمدم. 15-16
ساله بودم که به جبهه ملی پیوستم. سال 32 که نهضت آزادی تشکیل شد وارد نهضت
آزادی شدم. سال 40 که امام را شناختم، گمشده خودم را در امام پیدا کردم.
در زندان متوجه شدیم که هم جبهه ملی، هم نهضت آزادی و هم منافقین همگی از
قبل با اسلام و مرجعیت افتراغ داشتند. اسلام برای منافقین از اول پوشش بود.
در واقع خواستگاه منافقین، چریک فدائیان و هم خیلی از گروه های سیاسی که
بعد از سال 42 تشکیل شدند، در قیام مردمی 15 خرداد بود. آن ها به این تحلیل
رسیده بودند که این پتانسیل در ملت ایران موجود است باید آن را رهبری کرد.
رفیقدوست افزود: وقتی در بند 3 زندان
اوین در بند بودم، پیرترین زندانی بودم و بقیه همه دانشجو و جوان بودند. یک
چریک فدایی شمالی هم بند ما بود. او در زندان به من گفت طی مطالعه میدانی
که داشتهام به این نتیجه رسیدهام ما از ابتدا اشتباه کردهایم و ایران
کمونیست نمیشود. این ها فکر میکردند می توانند با پوشش اسلام مردم را
آماده کنند تا از آن ها حمایت کنند، در صورتی که اشتباه میکردند. من یک
مخفیگاه نزدیک کرج داشتم که عدهای از این ها در این مخفیگاه سکونت داشتند.
به محض این که تغییر مواضع اعلام شد، با باغبان آنجا تماس گرفتم و گفتم
دقت داشته باش که این افراد نماز می خوانند یا نه!؟ در نهایت من متوجه شدم
که این افراد نماز نمیخوانند. به باغبان زنگ زدم و گفتم به همراه دوستانت
برو و به آن ها بگو یا خودتان از اینجا بروید، یا شما را با بیل بیرون
میکنیم...
محسن رفیقدوست در مورد تشکیل وزارت سپاه
هم یادآور شد: وقتی داشتند قانون اساسی را مینوشتند، بزرگان مجلس خبرگان
قانون اساسی با ما تماس گرفتند و ما هم به این دوستان توضیح دادیم که سپاه
بنا نیست جایگزین ارتش شود و سپاه فلسفه وجودی دیگری دارد. ارتشیها برای
دفاع از سرزمینها تشکیل میشوند. اما انقلاب ما سرزمین نیست و با توجه به
ویژگی خاصی که دارد نیاز به یک نگهبان دارد.
"لذا در اصل 150 قانون اساسی اول اینطور
نوشته شد که حدود مسولیت سپاه را قانون معین میکند. بعد از چند سال در
کمیسیون دفاع این موضوع مطرح شد که نیروهای مسلح زیر نظر رهبری هستند. ارتش
با داشتن وزارت دفاع، هم با دولت در ارتباط بود و هم با مجلس! لذا تصمیم
بر این شد که برای سپاه هم وزارتخانه ای ایجاد شود تا ارتباط بین دولت و
مجلس با سپاه هم به شکل خوبی برقرار شود."
وی ادامه داد: من یک روز خودم به
کمیسیون دفاع رفتم و گفتم این کت و شلواری که درحال دوخت آن هستید، فقط به
قامت من میآید و سپاه برای وزارت، به جز من کاندیدی نخواهد داشت. لذا
نظرات خودم را در مورد ساختار وزارت سپاه بیان کردم که خیلی از موارد مورد
موافقت کمیسیون دفاع قرار گرفت.
رفیقدوست با بیان اینکه قرار بود نخست
وزیر، وزیر سپاه را معرفی کند و آیت الله خامنهای (رئیس جمهور وقت) او را
تاکید کند، افزود: از تایید آقا مطمئن بودم اما در مورد موسوی اطمینان
نداشتم. وقتی تشکیل وزارت سپاه در مجلس به تصویب رسید و قرار شد نخست وزیر،
وزیر مربوطه را معرفی کند، آقای موسوی به هر دلیلی گفتند هر کسی بیاید به
جز رفیقدوست! ایشان خیلیها را معرفی کرد اما کاندیدای سپاه بنده بودم.
اولین وزیر سپاه ایران در ادامه این
برنامه گفت: یک دسته از وزرای دولت آقای موسوی مثل آقای بهزاد نبوی، مخالف
جنگ بودند و آقای نخست وزیر خیلی تحت تاثیر این افراد بود. بعد از این که
سپاه تازه در حال جان گرفتن بود، اولین وسیله نقلیه آن ماشینهای تویوتا
بود. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم ماشینهای تازه ای وارد سپاه کنیم. با
صحبتهایی که داشتیم تصمیم گرفتیم بنز 511 را وارد سیستم سپاه کنیم و قرار
شد من 5000 دستگاه از این اتومبیل را وارد جبههها کنم. خاور پولی که از ما
برای جابه جایی ماشینها میخواست حدود 67 هزار مارک بود.
"من رفتم و از طریق یک کارخانه واسطه با
حدود 49 هزار مارک این موضوع را حل کردم. اما قانون کشور اینطور حکم می
کرد که اگر می خواستیم این ماشین ها را وارد کنیم، باید مهر عدم ساخت وزارت
صنایع سنگین روی آن بخورد. من نامه ای به نخست وزیر نوشتم و شرایط را برای
او شرح دادم و از ایشان درخواست کردم که موافقت کنند تا ما این ماشین ها
را بدون مهر وزارت صنایع سنگین وارد کشور کنیم. ایشان نامه را به مشاور
نظامی شان یعنی سرهنگ شیرازیون دادند و ایشان زیر نامه بنده تایید کردند که
این کار توسط وزارت سپاه انجام شود، اما با وجود این بازهم آقای نخست وزیر
گفتند که این کار باید توسط وزارت صنایع سنگین انجام شود."
محسن رفیقدوست در بخش دیگری از مصاحبه
خود با برنامه شناسنامه اظهار داشت: قبل از عملیات کربلای 4، مهماتی که از
ما میخواستند چیزی نزدیک به 3 میلیارد دلار هزینه در پی داشت. این در
شرایطی بود که ما در شرایط خوبی نبودیم و برای این کار چیزی حدود 400
میلیون دلار بودجه در اختیار داشتیم. در نهایت تصمیم گرفتیم همان حجم مهمات
را با بودجهای که در اختیار داشتیم در داخل کشور بسازیم. من این موضوع را
در دولت مطرح کردم که میخواهم با همان 400 میلیون دلار بودجهای که در
اختیار داریم، با استفاده از امکانات کشور، 12 میلیون گلوله خمپاره و توپی
که مورد نیاز عملیات کربلای 4 هست را بسازیم. بعد از این بود که آقای بهزاد
نبوی نوشتند خدایا در هیات دولت شعور را جایگزین شعار بفرما! آمین."
وی ادامه داد: دسته دیگری هم از وزرا در
دولت آقای موسوی بودند که میخواستند به جنگ کمک کنند اما نمیتوانستند و
دسته سوم هم وزرایی بودند که تا حد ممکن کمک میکردند. یکی از افرادی که
وزیر بود و امروز هم جزو کاندیداهای ریاست جمهوری است، همکاری بسیار خوبی
در مورد مسائل جنگ داشت و هر وقت که از او کمک میخواستیم، به جبهه میآمد و
به ما کمک می کرد. من وقتی که در مجلس رای نیاوردم و جلسه خداحافظی گذاشته
بودم، به وزرا گفتم من به خاطر جنگ همه شما را اذیت کردم. واقعیتش هم همین
بود که از هرکدام از دوستان که چیزی برای جنگ میخواستم، میرفتم و به زور
هم که شده از او کمک میگرفتم و پاسخ منفی از هیچ وزیری پذیرفته نبود.
رفیقدوست در مورد پایان جنگ و اینکه آیا
عدهای نظر امام را تغییر دادند، اظهار داشت: یکی از کسانی که طرفدار
ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر بود، من بودم. دلیلم هم این بود که درست است
یک قطعه اسم و رسم دار از کشور را آزاد کرده ایم، اما اتفاق خاصی نیفتاده.
اگر آن روز آتش بس را قبول میکردیم، دشمن با توجه به شناختی که از نقاط
ضعف و قدرت ما پیدا کرده بود، شش ماه دیگر دوباره به ما حمله میکرد. اما
در مقابل اکثر وزرایی که در کابینه بودند به این موضوع اعتقاد داشتند که ما
باید بعد از آزادسازی خرمشهر، آتش بس را قبول می کردیم.
وی ادامه داد: یک روز فرمانده جنگ من
را خواست و گفت دولت شعار جنگ میدهد اما درگیر جنگ نمیشود. در نهایت ستاد
جدید تشکیل شد و آقای نخستوزیر رئیس این ستاد شدند و آقای بهزاد نبوی به
عنوان مسول لجستیک و آقای خاتمی به عنوان مسول تبلیغات ستاد مشغول فعالیت
شدند. این ستاد از مسئولین جنگ سوال میکند که چه چیزی احتیاج دارید؟
فرمانده سپاه وقت، به رئیس ستاد فرماندهی کل قوا نامهای مینویسد و در آن
احتیاجات جنگ را مینویسد. آقایان این نامه را خدمت امام می برند و عرض می
کنند ما این اقلام را نمی توانیم تهیه کنیم. امام هم مجبور شدند قبول کنند و
آتش بس را بپذیرند.
رفیقدوست افزود: ما وقتی خرمشهر را
گرفتیم، هیچ چیز از خودمان نداشتیم اما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم، همه چیز
داشتیم. اما بعد از آزادی خرمشهر شعارشان را از جنگ، جنگ تا پیروزی به جنگ،
جنگ تا رفع فتنه تغییر دادند. فتنه به نظر من این بود که کشورهای بزرگ به
دلیل ماهیت انقلاب حس می کردند که مرتب باید به ما حمله کنند اما ما با شش
سال جنگ بعد از آزادی خرمشهر، فتنه را خاموش کردیم به طوری که دیگر هیچ کس
هوس حمله به کشور ما به سرش راه نمیدهد.
اولین وزیر سپاه با بیان اینکه هنوز هم
مسائل نظامی را دنبال میکنم اما در این امور دخالتی ندارم، اظهار داشت:
امروز کشور ما به جایی رسیده که میتوانیم بگوییم از نظر نظامی و دفاعی اگر
قوی تر از کشورهای قدرتمند دنیا مثل آمریکا نباشیم، ضعیف تر نیستیم. حتی
بعضی از پهپادها که در وزارت دفاع ساخته میشود از نمونههای خارجی آن
پیشرفته تر است. امروز موشکهایی که در داخل ایران ساخته میشود و باعث
وحشت دیگران میشود، قابل قیاس با امکانات نظامی زمان جنگ نیست. این که
مقام معظم رهبری فرمودند که با اولین خطای اسرائیل، اسرائیل از نقش جغرافیا
حذف میشود، واقعیت دارد. آنقدر مجهز هستیم که نابودی اسرائیل یک ساعت هم
طول نمی کشد.
رفیق دوست افزود: سال 59 به همراه 10-15
دکتر و فوق لیسانس دانشگاهی خدمت امام رسیدم و گفتم اگر مغزهای آلوده به
الکل اروپایی میتوانند یکسری کارها را انجام دهند، این نماز شب خوانهای
ما میتوانند به مراتب کارهای بزرگتری انجام دهند. امام فرمودند حرفت برای
من مطبوع است، اگر بخواهید می توانید. آن اوایل هر کاری که میخواستیم
انجام دهیم به ما می گفتند مشاور خارجی ات چه کسی است؟ حتی زمانی که در
بنیاد مستضعفان هم بودم این مسائل وجود داشت. مثلاً برج های آتی ساز از
ریشه توسط فرانسوی ها در هجده طبقه ساخته شده بود.
"من به همراه دوستانم در بنیاد تصمیم
گرفتیم ساختمان هایی به همین شکل اما 20 طبقه بسازیم. وقتی موضوع را با
مرحوم کازرونی موضوع را مطرح کردم ایشان به من گفتند اول بگو مشاور خارجی
ات چه کسی است؟ من پاسخ دادم تصمیمی برای استفاده از مشاور خارجی ندارم.
ایشان گفتند من هم مجوز نمیدهم. من هم پاسخ دادم مشکلی نیست، من هم بدون
مجوز میسازم! بعد که ساختمانها را ساختیم، یکی از کارشناسان فرانسوی آمد و
نظر داد که ساختمانهای ما نسبت به ساختمانهایی که توسط مهندسین فرانسوی
ساخته شده، بهتر است."
محسن رفیقدوست در بخش دیگری از مصاحبه
خود با محمد حسین رنجبران گفت: تحزب به نظر من چیز خوبی است اما باید اول
تکلیف آن را با تقلید مشخص کنیم. جایی که فرمان حزب با فرمان مرجع تقلید
تعارض پیدا می کند، تکلیف چیست؟ حزب در کشور ما نباید در هیچ موردی با
مرجعیت و رهبری تعارض داشته باشد.
وی ادامه داد: زمانی که هسته اول حزب
مشارکت 100 نفر بودند، 15 نفر در وزارت سپاه همکار من بودند. زمانی که دولت
اصلاحات سرکار بود، بعضی از این بچه ها پیش من آمدند و به من گفتند تکلیف
ما و شما چیست؟ من پاسخ دادم اگر اصلاح طلب هستید، باشید. اگر این را می
پذیرید که در مملکت ولایت فقیه زندگی میکنید و روبه روی ولی فقیه
نمیایستید، ما مشکلی نداریم، شما حکومت کنید.
رفیقدوست در پاسخ به این سوال که از وی
خواست تحلیل خود را از آرایش سیاسی امروز کشور بیان کند، گفت: دو چیز در
کشور ما باعث بقای شیعه و انقلاب شد. اولی عاشورا و دیگری روحانیت؛ فتنه 88
ماموریت از بین بردن عاشورا را داشت که به محض درافتادن با عاشورا، جمع
شد. انحراف هم ماموریت داشت که بین مردم و روحانیت فاصله و افتراق ایجاد
کند که خوشبختانه موفق نشد.
وزیر سپاه دولت وقت افزود: تاوقتی که
نظام ما مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه است، میشود اصلاح طلب بود لذا آنهایی
که دیگر نمیتوانند با ما کار کنند، از سابق ردپای آنها را در طرحهای
براندازی دیده بودیم و مدارکش هم موجود است. منظورم همین افرادی است که به
عنوان سران فتنه مطرحند. البته من هم مثل عسگراولادی، کروبی و آقای موسوی
را جزو سران فتنه نمیدانم که از قبل به فکر براندازی نظام بودهاند اما
این افراد خودشان را در مرحلهای قرار دادند که در نهایت به اینجا رسیدند.
این افراد میتوانستند در نیمه های راه بازگردند اما خودشان نخواستند.
وی ادامه داد: وقتی آقای تاجزاده در
زندان میگوید من به عنوان کسی که انتخابات را برگزار کرده، میدانم که
امکان تقلب در انتخابات وجود ندارد، این آقایان باید حرف خودشان را
برمیگردانند که اگر این کار را میکردند خیلی از مسائل حل می شد.
مجری برنامه از رفیقدوست پرسید، آیا تا
امروز شده مردم یا رسانهها در مورد اختلاس 123 میلیاردی که برادر شما
انجام داد، بپرسند؛ که رفیقدوست پاسخ داد: بله، بارها این سوال از من
پرسیده شده است؛ من هیچ وقت از او دفاع نکردم اما همیشه از یک خلط مبحثی که
در این مورد اتفاق میافتاد گله داشتم. کاری که آن روز انجام میشد، امروز
قانونی شده است و قبل از انقلاب هم قانونی بود. زمانی که دادگاه من را
خواست گفتم که من هیچ دفاعی از ایشان نمیکنم و چون برادر من است باید
بیشتر تنبیه شود. اما زمانی که برادرم محاکمه میشد، ایشان بدهکاری نداشت و
حتی بهره بانک را هم پرداخت کرده بود. حتی گردش حساب برادر من کمتر از سه
میلیارد تومان بود، اما چرا به حساب من گذاشتند؟!
وی ادامه داد: همان زمان یک آقای دیگری
بود که شش و نیم میلیارد تومان از بانک ملی وام گرفته بود و می خواست از
ایران فرار کند. بنده خودم با مدیرعامل بانک ملی تماس گرفتم و موضوع را با
او در میان گذاشتم و اجازه انجام اختلاس داده نشد. اینکه میگویند اگر
برادر من نبود این اختلاس انجام نمیشد، حرف درستی نیست.
رفیقدوست در پایان برنامه اظهار داشت:
سوال من این است که منظور از رجال سیاسی- مذهبی چیست؟ وقتی قرآن میخواهد
یک صفت بیشتر از ذکور بودن را به کار ببرد از کلمه رجال استفاده میکند.
رجال یعنی جوانمرد یا مرد ویژه؛ این مرد ویژه باید از میان سیاسی- مذهبیها
انتخاب شود. اگر میخواهیم کشور روی آسایش ببیند و به سمت پیشرفت حرکت
کند، رجل سیاسی و مذهبی باید در مسیر رهبری حرکت کند.