به گزارش598، به نقل از خبرنگار دفتر منطقهای فارس در دوشنبه، یک پایگاه تحلیلی روس با نام «مرکز مطالعات بحران» با انتشار مطلبی به بررسی اهداف حضور نظامی آمریکا در منطقه و آینده افغانستان پرداخت و تأکید کرد: هدف اصلی واشنگتن از تداوم حضور در منطقه بهدست آوردن موقعیت استراتژیک برای کنترل ذخایر هیدروکربن آسیای مرکزی و حوزه خزر میباشد.
«وارلی سامونین» کارشناس مسائل سیاسی و نویسنده این مطلب با اشاره به بحث خروج نیروهای آمریکا و ناتو از افغانستان احتمال ایجاد پایگاهها و مراکز پشتیبانی غربی در برخی از کشورهای منطقه را بعید ندانست.
در این مطلب همچنین آمده است در مورد آینده افغانستان در میان کارشناسان آگاه تقریبا دیدگاههای خوشبینانهای به نظر نمیرسد زیرا خوشبینانهترین دیدگاهها به احتمال کنار آمدن رژیم فعلی افغانستان با طالبان برای مدیریت این کشور برمیگردند.
اما بیشتر تحلیلگران در اختیار قرار گرفتن قدرت توسط طالبان در بیشتر مناطق و بخصوص مناطق جنوبی و شرقی افغانستان پس از سال 2014 را بعید نمیدانند.
آنان همچنین بر این باورند که چنانچه نیروهای مسلح افغانستان همکاری با طالبان را شروع کنند، بیشتر قلمرو این کشور تحت کنترل این گروه قرار خواهد گرفت.
در ادامه این مطلب آمده است: ایجاد گروه بزرگ مسلح (حدود 1000 نفر) در ماههای ژانویه سال گذشته تا فوریه سال جاری میلادی در «بدخشان» نشان داد که در صورت لزوم، طالبان میتوانند به طور سریع اقدام به سازماندهی گروههای بزرگ کنند.
هر چند به صورت عمده بدخشان افغانستان منطقه پشتوننشین نمیباشد ولی باز هم در ترکیب این گروه طالبان نه تنها پشتونها (افغانها) و پاکستانیها بلکه نمایندگان اقوام ساکن مناطق شمالی افغانستان نیز (ازبکها، تاجیکها، ترکمنها، بداخشیها و غیره) حضور دارند.
بدون شک در صورت خروج کامل نیروهای بینالمللی، تعداد گروههای مشابه «وردوج» در «نورستان» و همچنین مناطق جنوبی افغانستان نظیر هلمند، قندهار، زابل، ننگرهار و غیره چندین برابر افزایش یافته و در نهایت با هم متحد شده و اقدام به اشغال کابل خواهند کرد.
در این مطلب خاطر نشان شده است: البته باید در نظر گرفت که طالبان فعلی با طالبان اوایل دهه 90 قرن گذشته متفاوت میباشند و رهبری طالبان نه تنها تجربه قابلتوجهی در زمینه مبارزه علیه نیروهای ائتلاف خارجی اندوخته و در مناطق تحت کنترل خود دارای نفوذ میباشد بلکه پشتیبانی برخی از سلاطین خلیج فارس (بویژه قطر و عربستان سعودی که از طالبان همواره حمایتهای مالی به عمل میآورند) و دولت پاکستان از طریق «آیاسآی» را با خود دارد.
در هر صورت با خروج ائتلاف بینالمللی، طالبان خود را به گونهای پیروز این جنگ برخواهند شمرد زیرا این ایساف است که میرود و طالبانند که میمانند.
این در حالی است که کارشناسان تردید دارند که حضور گروه مشاورین و تعداد نه چندان بالای نیروهای ویژه و هواپیماهای موجود در پایگاههای آمریکا قادر به متوقف کردن طالبان بوده چرا که امید بستن آنها به نیروهای مسلح افغانستان تا حدودی غیرواقعی به نظر میرسد.
این کارشناس برجسته روس نوشته است: غصب قدرت توسط طالبان به معنای پوچ شدن همه تلاشهای ائتلاف بینالمللی در 12 سال اخیر در افغانستان و انجام هزینههای بزرگ مالی و مادی برای تقویت رژیم موجود خواهد بود.
همانگونه که تاریخ نشان میدهد در افغانستان در چنین مراحلی بلافاصله رویارویی گروهها با هدف از بین بردن کامل طرف ضعیف اتفاق میافتد.
به احتمال زیاد، طرف برنده طالبان خواهند بود که در نتیجه بسیاری از مقامات فاسد دولت «کرزی» به تدریج به آمریکا، اروپا، ترکیه، کشورهای خلیج فارس و یا حتی پاکستان پناه خواهند برد و قربانی آنهایی خواهند بود که در افغانستان میمانند.
نکته بعدی اینکه اولویتهای سیاست خارجی افغانستان میتواند دستخوش تغییر شده و طالبان با کشورهای که با آنها میجنگیدند، به نوعی روابط دوستانه برقرار کنند.
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: طالبان به دلایل اقتصادی با تعدادی از کشورها مناسبات بیطرفانه و مثبت ایجاد خواهند کرد و پاکستان، ایران، چین، کشورهای آسیای مرکزی و احتمالا روسیه از جمله این کشورها خواهند بود.
البته تماس طالبان با این کشورها محتاطانه و دارای سقفی مشخص خواهد بود.
به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به طور قابلملاحظهای جانبداران خود در پاکستان را تقویت خواهد کرد.
در ادامه این مطلب به بحث تقسیم مجدد داراییهای افغانستان از سوی طالبان، نگاه تیره به موضوع مواد مخدر و آینده حضور سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه پرداخته شده است.
نویسنده مطلب معتقد است که افغانستان از نظر ژئوپلیتیکی و استراتژیکی برای قدرتهای جهانی و منطقهای از اهمیت بالایی برخوردار بوده و آمریکا دقیقا نه به منظور مبارزه با «اسامه بن لادن» (نیمهاسطوره پناه برده در مناطق تحت کنترل طالبان) بلکه به خاطر تأمین حضور نظامی خود در منطقه وارد افغانستان شده بود.
هدف اصلی واشنگتن به دست آوردن موقعیت استراتژیک برای کنترل ذخایر هیدروکربن حوزه خزر و خلیج فارس میباشد.
به این دلیل است که خروج کامل و همزمان نظامیان آمریکا از افغانستان غیرقابلقبول دانسته میشود.
در ادامه آمده است: امروزه در افغانستان شبکه گسترده پایگاههای آمریکا ایجاد شده و برخی از کارشناسان بر استقرار سیستمهای دفاع ضدموشکی در این پایگاهها به منظور اهداف نه تنها منطقهای بلکه استراتژیک (بخصوص در رابطه با روسیه و چین) اشاره میکنند.
تصمیم نهایی در مورد همکاریهای نظامی آمریکا با افغانستان و تعداد نیروهای آمریکایی در این کشور از راه انعقاد توافقنامه تکمیلی گرفته خواهد شد که برای ماه نوامبر سال 2013 در نظر گرفته شده است.
این پایگاه تحلیلی نوشته است: در رسانههای غربی دیگر نه در خصوص خروج نیروهای نظامی از افغانستان بلکه در مورد جابجایی آنها سخن گفته میشود.
در روند این جابجایی احتمال ایجاد پایگاهها و مراکز پشتیبانی در تاجیکستان و ازبکستان و تمدید حضور پایگاه هوایی «ماناس» آمریکا در قرقیزستان بعید دانسته نمیشود.
در صورت بروز تهدید جدی از سوی طالبان علیه منافع واشنگتن، افزایش تعداد نظامیان آمریکایی در افغانستان به هر میزانی که «کاخ سفید» بخواهد، بعید نخواهد بود.
نویسنده این مطلب با توجه به حضور نظامی بیش از یک دهه آمریکا در منطقه اینگونه نتیجهگیری کرده است: با این حال، وضع کشورهای آسیای مرکزی نه تنها تثبیت نشده است بلکه در مسیری قرار گرفته است که وخیمتر از گذشته خواهد شد چرا که بازیگران اصلی منطقه در آینده نزدیک منافع کاملا مخالف هم را دنبال میکنند که در این راستا شعار مبارزه با تروریسم تنها پوششی است.