کد خبر: ۱۳۲۵۵
زمان انتشار: ۱۳:۰۷     ۰۷ خرداد ۱۳۹۰
نقد جریان موسوم به جریان انحرافی سکه رایج بازار سیاست امروز ایران شده است از فضای مجازی و رسانه های مکتوب گرفته تا جلسات وعظ و مداحی همه جا سخن از نقد جریانی است که احساس می شود تهدیدی برای انقلاب اسلامی و حتی اسلام شده است.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ وبلاگ نواب ناب نوشت: اما به نظرمي‌رسد در این اتفاق دچار کاستی ها و آسیب هایی گشته ایم. البته از آنجا که در جامعه ما هنوز فرهنگ نقد جانیفتاده است بنده هم خوب می دانم با این نقد متهم به جانب داری از جریان انحرافی خواهم شد. 

هرچند می دانم گریزی از این اتهام هم نیست زيرا خیلی ها کافی است قضاوت شان در مورد کسی شکل بگیردبعد از آن آسمان به زمین بیاید  از حرف شان کوتاه نمی آیند. ولی از آنجا که مومن نباید خود را در موضع اتهام قرار دهد،از باب روشنگری تنها نکته ای را يادآوري می کنم و آن اینکه آن خدای بزرگ که عالم به اسرار درونی ماست خود گواه است که گزندگی حرف ها و دیدگاه های آقای مشایی برای بنده بیشتر از سید محمد خاتمی نباشد،کمتر از آن هم نیست این حرف بنده را کسانی که از نوع نفرتم نسبت به خاتمی مطلع اند بیشتر می توانند درک کنند. ديدگاه بنده در مورد قهر احمدي نژاد و عدم التزام وی به حكم ولي همان چيزي است كه قبلا در اين وبلاگ با عنوان بپذيريم همه ما مقصريم، نوشته ام.

اما یک  نگاه محققانه و البته بدون جهت گیری ارزشی به تاریخ معاصر ایران نشان می دهد ملت ایران  دست آوردهای سیاسی  را سخت به دست می آورند  ولی راحت از دست می دهند. در جریان انقلاب مشروطه این اتفاق رخ داد ملت ايران با رهبري علماي بزرگ شيعي این همه هزینه داد اما وقتی انقلاب به نتیجه رسید انقلابیون دچار انشقاق شدند و دشمن هم اعم از داخلی و خارجی از این اختلاف بهره جست و از دل انقلاب استبداد زاییده شد.(البته در مورد دیدگاه های مختلف در مورد اصل انقلاب مشروطه فعلا بحث نداریم ).در ملی شدن صنعت نفت هم همین اتفاق افتاد در فرایند نهضت همه با هم بودند ولی وقتی خواستند ثمره را بچینند،دچار اختلاف شدند(باز کاری ندارم که کدام جریان محقق بود هرچند بنده هم  جریان خاصی را محقق‌تر بدانم).در جریان انقلاب اسلامی هم همین اتفاق افتاد وقتی انقلاب به نتیجه رسید به هنگام چیدن میوه این درخت پر ثمر اختلاف ها شروع شد . هرچند مدیریت الهی امام و بعد مقام معظم رهبری اجازه نداد انقلاب از مسیر اصلی منحرف بشود ولی  انقلاب به خاطر این اتفاق فرصت های زیادی را از دست داد.

اين اتفاق در مورد جريان اصلاح طلب هم رخ داد طيف معروف به اصلاح طلبان در دوم خرداد 76دست‌آورد بزرگي را (البته از منظر خودشان و با توجه به مطالبات خودشان) به دست آوردند ولي 4،5سال نگذشته بود دچار اختلاف شدند و در انتخابات شوراي دوم شهر و روستا با آن افتضاح شكست خوردند.

اکنون هم این اتفاق در مورد جریان های ارزشی و اصولگرا  و حزب اللهی در حال اتفاق افتادن است. این جريان‌ها ۸سال، به عبارت دیگر۱۶سال و به عبارت دقیق تر ۲۷سال  خون دل می خوردند از عدم تحقق کامل آرمان های انقلاب و دغدغه های ولایت و رهبری رنج می بردند، وقتی بعد از تلاش های بسیار و جریان سازی که در راس آن شخص مقام معظم رهبری بودند، یک دولت اصولگرا را روی کار آوردند چندان زمانی نگذشته بود که بذر اختلاف درون جریان های ارزشی افتاد و اکنون این دشمنان هستند که میوه اختلاف را می چینند.

اینجاست که این نگاه منفی و مشکوک شکل می گیرد که اصلا نکند جریان فتنه چیزی است که دشمنان انقلاب اعم از استكبار جهاني و ضد انقلاب داخلي و خارج نشينان در دامن اصول گرایان انداخته اند تا آنها را به جان هم بیندازند و متاسفانه این جریان هم غیر هوشمندانه با این تحفه ناخواسته برخورد می کند.

با در نظر گرفتن اين نكته مي توان گفت امروز جریان های ارزشی  در نقد جریان انحرافی به چند دلیل دچار اشتباه تاکتیکی و گاه حتی استراتژیکی شده اند:

۱- همسویی ناخواسته با ضد انقلاب. یکی از هشدارهای بجای امام راحل این بود که هر وقت با دشمن هم صدا شدید به مسیر خود تردید کنید. امروز ما همان نسبت هایی را به دولت و جریان انجرافی می زنیم که دوسال است که اهالی فتنه سبز و ضد انقلاب آن را تکرار می کنند مانند قانون گریزی، رمالی،فسادمالی،دیکتاتوری منشي و...

۲-هزینه رهبری. ما از يك سو معتقدیم دولت  خيلي جاها از رهبری هزینه می کند و همواره می گفتیم در دعواهای سیاسی نباید رهبری هزینه شود اما اکنون خودمان هم داریم همان کار را می کنیم. مدام تکرار می کنیم این جریان ولایت پذیر نیست، این جریان  می خواهد رهبری را حذف کند و...

به راستي با چه منطقی و حتی با چه مجوز اعتقادی رهبری را در حد دعواهای سیاسی و یا حتی فکری و جریانی پایین آورده ایم؟ البته اینجا هم باز با دشمن همنوا شده ایم ؛ ما هم می گوییم اختلاف رهبری و دولت ، دشمن هم همان حرف را می زند.منتها ما می گوییم اینها ولایت پذیر نیستند ولی دشمن می گوید رهبری چنان و چنین است.

۳- عدم تبعیت از رهبری. یکی از اتفاق های ثابت تاریخ انقلاب تفسیر فرامین رهبری است متاسفانه خیلی از افراد و جريان‌ها وقتی می بینند فرمان رهبری با مواضع آنها نمی سازد دست به تفسیر و تاويل می‌زنند . در حوادث اخیر هم این اتفاق را شاهدیم چون بیان صریحی از مقام معظم رهبری در نفی این جریان نداریم بنابراين اصطلاح خلق می کنیم.چون ایشان فرموده اند در این مورد اصل را فراموش کرده به فرع نچسبیم،توجیه می آوریم که جریان انحرافی «اصلی ترین فرعی» است، «مهم بودن اصل به معنای مهم نبودن فرع نیست» و...

۴-توسل به وسیله های نامشروع. گویا در ادبیات برخی برای رفع تهدید جریان انحرافی می توان به هر وسیله ای حتی توهین و تمسخر و تخریب توسل جست و ای کاش فقط خود جریان انحرافی را با اين وسیله ها می راندیم، حتی اگر کسی نقد ما به جریان انحرافی را نقد کند او را  هم به باد توهین و تمسخر می گیریم! در حالی که در مکتب الهی شیعه هدف وسیله را توجیه نمی کند و ما برای رسیدن به هدف متعالی مانند رفع تهدید یک جریان منحرف ، حق نداریم به توهین و تحقیر و ....متوسل بشویم. آيازمانی  که نیت های مبارزه الهی  نباشد پیروزی دشوار نمي‌شود؟

در اصل اين امر كه  خطر جريان انحرافي براي اسلام و انقلاب خطر بزرگي است ترديدي نيست و هشدار بزرگان ديني اندك ترديد را هم از بين مي برد و اما يك سوال آيا اگر روزي فرارسد كه مدافعان انقلاب و اسلام براي دفاع از آرمانها و اعتقادشان توسل به هر وسيله‌اي را مجاز بدانند، نبايد براي اسلام وانقلاب احساس خطر كرد؟ و اين خطر كمتر از خطر امريكا،جريان فتنه ، انحراف و...است؟
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها