جام دینی:
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از افکار، خداوند متعال هنگامی که به بندگان
صالح خود اجازه شفاعت می دهد، اصل شفاعت از آنِ اوست و تنها به آنها اجازه
داده تا شفاعت کنند. پس شفیع حقیقی در این هنگام جز خدا نباشد.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
۱. «ام اتّخذوا من دون الله شفعاء قل اولو کانوا لا یملکون شیئاً و لا یعقلون. قل لله الشفاعة جمیعا له ملک السموات و الأرض ثمّ الیه ترجعون؛ آیا غیر از خدا شفیعانی گرفته اند؟ بگو: آیا اگر چه مالک چیزی نباشند و درک و شعوری نداشته باشند. [باز هم از آنها شفاعت می خواهید]؟! بگو: شفاعت همه اش از آنِ خداست که حاکمیت آسمانها و زمین از آنِ اوست و همه شما به سوی او بازگردانده می شوید!»
۲. «ما لکم من دونه من ولیّ و لاشفیع افلا تتذکرون؛ هیچ ولی و شفیعی جز او برای شما نیست. آیا متذکر نمی شوید؟»
۳. «لیس لهم من دونه ولیّ و لاشفیع؛ برای آنها جز او ولی و شفیعی نیست.»
۴. «و ذکّر به ان تبسل بما کسبت لیس لها من دون الله ولی و لاشفیع؛ و به آنها تذکر بده تا کسی گرفتار دست آورد خود نشود، که جز خدا نه ولییّ است و نه شفیعی.»
آیات مذکور نیز با آیاتی که در زیر می آید هیچ گونه منافاتی ندارد. زیرا خداوند متعال هنگامی که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت می دهد، اصل شفاعت از آنِ اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند. پس شفیع حقیقی در این هنگام جز خدا نباشد.
۵. «ما من شفیع الّا باذنه؛ هیچ شفیعی نیست مگر به اذن او.»
۶. «من ذا الذی یشفع عنده الّا باذنه؛ کیست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند؟»
۷. «یومئذ لا تنفع الشفاعة الّا من اذن له الرحمان و رضی له قولاً؛ در آن روز، شفاعت سودی نبخشد مگر کسی که خداوند رحمان به اجازه داده و گفتارش را بپذیرد.»
۸. «و لا تنفع الشفاعة الّا لمن اذن له؛ و شفاعت سودی نبخشد مگر از کسی که خدا به او اجازه داده است.»
۹. «لا یملکون الشفاعة الّا من اتخذ عند الرحمان عهدا؛ مالک شفاعت نیستند، مگر کسانی که نزد خدای رحمان عهد و پیمانی دارند.»
۱۰. «و لا یشفعون الّا لمن ارتضی؛ و شفاعت نمی کنند مگر برای آن کس که خدا راضی باشد.»118
منبع:
۱. سوره زمر، آیه ۲۳ و ۴۴.
۲. سوره سجده، آیه ۴.
۳. سوره انعام، آیه ۵۱.
۴. سوره انعام، آیه ۷۰.
۵. سوره یونس، آیه ۳.
۶. سوره بقره، آیه ۲۵۵.
۷. سوره طه، آیه ۱۰۹.
۸. سوره سبا، آیه ۲۳.
۹. سوره مریم، آیه ۸۷.
۱۰. سوره انبیا، آ۲۸.
۱۱. بازشناسی دو مکتب، ترجمه معالم المدرستین، ج۱، ص۹۸-۹۹-۱۰۰.