...
شب 4 خرداد ۱۳۵۸ دو نفر به درب خانه هاشمي مراجعه و اعلام مي كنند كه حامل
پيام مهمي از سوي ناطق نوري براي وي هستند كه تنها محافظ موجود به آنها
اجازه ورود میدهد.
خبرگزاري دانشجو؛ كشور
ايران طي سال هاي گذشته همواره يكي از قربانيان ترور و تروريسم بوده است و
سازمان منافقین خلق ایران در طول 32 سال گذشته با توجه به جنایاتی که در
حق ملت ايران انجام داده، در نزد آنها از منفورترین گروه های تروریستی در
جهان معاصر شناخته شده است.
جنایات بی شمار و ترورهای کور و
جنایتکارانه در حق مسئولان و مردم حزب اللهی و عادی ایران تنها بخشي از
جنايات اين گروه تروريستي است كه در اين ميان برخي از اين ترورهاي كور به
نتيجه نرسيد؛ از آن جمله مي توان به ترور ناموفق آيت الله علي اكبر هاشمي
رفسنجاني، واقعه اي كه در شب 4 خرداد 1358و تنها 22 روز بعد از ترور و
شهادت شهيد مطهري رخ داد، اشاره كرد.
وقتی منافقان، دكتر مطهری را شهید
كردند، امام (ره) گفتند كه برای آقاي هاشمي محافظ بگذارند؛ البته وقتی آقای
هاشمی به خانه میآمد، محافظان را مرخص میكرد و آنها میرفتند.
4 خرداد ۱۳۵۸ كه جمعه شب بود، دو نفر به
درب خانه هاشمي مراجعه كرده و اعلام مي كنند حامل پيام مهمي از سوي ناطق
نوري براي وي هستند كه تنها محافظ موجود به آنهااجازه ورود میدهد.
واقعه اين ترور از زبان بسياري از افراد
خانواده هاشمي نقل شده است كه سخنان مرعشي، همسر رئيس مجمع تشخيص مصلحت
نظام به عنوان شاهد عيني اين حادثه موثق تر است.
وي در تشريح اين واقعه مي گويد: «آن
زمان خانه ما خیلی جمع و جور بود. رفتم چادر نمازم را بردارم و نماز
بخوانم. از مقابل اتاق كه رد شدم، دیدم انگار دو سه نفر دارند كشتی
میگیرند! تعجب كردم چون آقای هاشمی داخل آن اتاق بودند. در را باز كردم
دیدم كه ایشان با یك نفر گلاویز شدهاند. پاسدار ما نیز در حیاط کنار حوض
بود. غروب بود و هوا تاریک شده بود. پاسدار از پشت شیشه میبیند که آقای
هاشمی با یک نفر دیگر گلاویز شدهاند. من در را که باز کردم و این صحنه را
دیدم، رفتم داخل. آن مرد چند بار به صورت آقای هاشمی زده بود و صورت او
سیاه شده بود. بعد نفر دوم منافقین با اسلحه وارد اتاق شد. اول فکر کردم که
یکی از پاسدارها برای کمک آمده. اما دیدم نه، این آدم غریبه است. پریدم
جلو. آقای هاشمی را پرت کردم روی زمین. یادم آمد که منافقین به سر آقای
مطهری شلیک کرده بودند. خودم را انداختم روی آقای هاشمی و دستهایم را دور
سر او گرفتم. این پدرسوخته نیز هیچ ابا نکرد. دستش را زیر دست من آورد و دو
تا تیر پشت سر هم خالی کرد. یک تیر هم زد به دیوار اتاق و از در رفت.
احتمال داد که آقای هاشمی کشته شده است. او که رفت، من بلند شدم. دیدم خون
از شکم آقای هاشمی بیرون زده. چادری را که برای نماز برداشته بودم، دور بدن
آقای هاشمی بستم.»
اکبر هاشمی رفسنجانی در ساعت 20:45 به
بیمارستان شهدا منتقل شد. او از ناحیه شکم قسمت بالا و راست مورد اصابت
قرار گرفته بود، جراحی تا آخر شب طول کشید، تیر به کبد ایشان خورده و پرده
دیافراگم نیز پاره شده بود.
در بخش ديگري از خاطرات مرعشي در خصوص
ارادت مردم به هاشمي در سال 58 آمده است: «دكترها ميگفتند كه آقاي هاشمي
خون احتياج دارد. بايد به او خون بدهيد. وقتي من رفتم خون بدهم، ديدم صف
طولاني تشكيل شده و مردم آمده بودند خون بدهند. من وقتي مردم را ديدم،
گريهام گرفت كه چقدر اين مردم وفادار هستند.»
هاشمی رفسنجاني 15 روز بعد از بيمارستان مرخص شد؛ این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت و بعدها تروریستهای فرقان دستگیر شدند.
امسال و در سالروز سوء قصد به جان ايشان
و در حالي كه وي و خانواده اش روزهای پرهجمه ای را به دليل اتخاذ مواضع و
رفتارها و اظهارنظرهاي پرابهام و گاها پرحاشيه پس از انتخابات ریاست جمهوی
88 پشت سر گذاشته اند، اين سوال را در اذهان برخي دلسوزان انقلاب مطرح مي
كند كه شخصيتي كه روزي مردم براي اهداي خون به تن زخمي اش صف طولاني تشكيل
مي دهند، امروز با گذشت 32 سال از انقلاب و بخصوص بعد از حوادث انتخابات،
چرا خانواده و بخصوص فرزندانش در بين افكار عمومي از مقبوليت خوبي برخوردار
نيستند؟