به گزارش 598 به نقل از مشرق؛
پس از اشغال افغاستان و با گذشت زمان خارجی ها دریافتند که مقاومت اسلامی
افغان ها، سرکوب شدنی نیست، برای همین آنها میدان نبرد خود از جنگ با اسلام
گرایان را به جنگ با اسلام تغییر دادند. آنها در این جنگ جدید، با سلاح
تهاجم فرهنگی به نبرد پرداختند، تهاجمی که هدف اصلی آن ایجاد نوعی "تحمیل
فرهنگی" به ملت افغانستان بود. اشغالگران در این نبرد با ترویج مکاتب
الحادی خود به دنبال ترویج اسلام هراسی و غرب گرایی در افغانستان هستند. از
این رو ترویج و بسط تفکرات غربی بالاخص تفکر فمینسیتی در افغانستان مشهود
است، تفکری که در آغاز در قالب قانون"منع خشونت علیه زنان"به صحنه آمد و
حال با اعمالی همچون "آگاه سازی نسل جدید افغان ها" رو به گسترش است.
در حقیقت از آنجا که غرب از ایجاد نوع انقلاب ضد ارزشی در بین نسل بزرگ سال
و جا افتاده افغان در سطوح حداکثری ناامید شده است، بدنبال شستشوی مغزی
نسل جدید و کودکان و نوجوانان افغان است.
ابزارهای غرباشغالگران
در راستای پروژه شستشوی مغزی و القای فرهنگی، به واسطه حضور گسترده خود در
افغانستان از ابزارها و اهرم های متنوعی بهره می برند. ابزارهایی که دارای
ابعاد درون مرزی و فرامرزی است و گاه به شکل رسمی ظاهر و گاه در قالب "کمک
های بشردوستانه" وارد معرکه می شود. از این رو سعی می شود به پاره ای از
ابزارهای اشغالگران اشاره شود:
1-قانون سازیاشغالگران
و متحدان افغان آن از طریق قوانین همچون "قانون منع خشونت علیه زنان" سعی
می کنند نوعی مشروعیت ملی برای بسط تفکرات الحادی مورد نظر خود بدست آورند،
تا از طریق آن از یک سو با ادله قانونی تفکرات مقابل را به زنجیر بکشند و
از سوی دیگر برای تبلیغ فرهنگ مطلوب خود، فضای عمل ایجاد کنند.
2-مطرح کردن چهره های غرب گرا در افغانستانغرب
بدنبال این است که با توسل به شانتاژ مطبوعاتی و رسانه ای خود چهره های
غرب گرا را در جامعه افغانستان مطرح کند و از طریق جلب توجه به سوی آنان
"هژمونی فرهنگی" خود را پیش ببرد. برنامه ای که شاهد حی آن افرادی همچون
عمر اکرم، محمد تقی خان بختیاری هستند.
3-ایجاد حرکت اجتماعی در افغانستاناز
آنجا که اشغالگران، بالاخص انگلستان دارای بازوهای مطبوعاتی قدرتمندی در
افغانستان هستند، آنها با سوء استفاده از جامعه افغانستان که جامعه نابالغی
است که با یک کنش- واکنش های اجتماعی می توان آن را به تحرک درآورد، امیال
خود را بر فضای رسانه ای افغانستان حاکم می کنند. برای مثال می توان به
بازتاب "روز جهانی قیام یک میلیار نفر علیه خشونت علیه زنان" اشاره کرد که
با استفاده از شور ناشی از تحرک آن به مانور تبلیغاتی پرداختند.
4-تعلیم مستقیم افغانستانیکی
از اهرم های جنگ فرهنگی اشغالگران علیه ملت مسلمان افغانستان، تعلیم و
ترویج فرهنگ ضد ارزشی خود به طور مستقیم توسط عمّالشان است.
در
حقیقت آنان سعی می کنند به عمّال تهاجم فرهنگی خود در قالب یک برنامه از
پیش تعیین شده، نوعی مشروعیت بین المللی و بشر دوستانه دهند، در واقع سعی
می کنند با دادن جوایزی همچون "نوبل"یا اعطای القابی همچون "سفیر صلح"برای
ایادی خود توجه و مشروعیت لازم برای انجام ماموریتشان را تامین نمایند، می
توان اوج این برنامه ریزی را در ساخت مدرسه توسط آنجلینا جولی دید.
ناتوی
فرهنگی برای مشروعیت بخشی به جولی، در سال 2001 او را به عنوان سفیر حسن
نیت و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهدگان انتخاب کرد. در
ادامه نیز جایزه اسکاری هم به او دادند تا هم شهرت حرفه ای برایش پدید آید و
هم طعم بین المللی شدن را بچشد.
جولی اولین عملیات فرهنگی خود در
جهان اسلام را در سال 1390با حضور در کمپ متواریان سوری در شهر آلتین ترکیه
انجام داد. او مسئولیت جدی خود در عرصه فرهنگ سازی را در فرودین 1392با
ساخت یک مدرسه دخترانه در افغانستان آغاز کرد.
ساخت مدرسه آنجلینا
جولی در راستای ماموریت خود یک مدرسه غیر دولتی دخترانه را در افغانستان
تاسیس کرد، مدرسه ای که محور آموزشی خود را تعلیمات فمینیستی قرار داده است
و در آن به دانش آموزان تعلیم داده می شود تا از سنین پائین تربیت
خانوادگی و اصیل و قومیت خود را فراموش کرده و آموزش فمنیستی این مرکز را
سرلوحه زندگی هایشان قرار دهند.
این
مرکز با موسسه فمنیست راشایل آمریکا ارتباط مستقیم دارد و رسماٌ ارتباط
هایی را برای همکاری با یکدیگر از آغاز شروع به کارش داشته و دارند.
آنجلینا
جولی هدف از راه اندازی این مرکز به اصطلاح آموزشی را خدمت به زنان و
دختران جنگ زده عنوان کرده و اعلام کرده که قصد دارد در آینده ای نزدیک
فعالیت های خود را گسترش دهد و با حمایت سازمان های حقوق بشری مدارس و
مراکز آموزشی بیشتری را در کشور جنگ زده افغانستان تاسیس کند.
ساخت
این مدرسه بخشی از پروژه شبیخون فرهنگی در افغانستان است، زیرا تنها چند
روز پس از تأسیس این مدرسه، از جولی خواسته شد که در برابر رهبران 8 کشور
صنعتی در مورد وضعیت زنان افغانستان صحبت کند. او در به اصطلاح گزارش های
خود تهدیدات علیه زنان را به بافت قومی، مذهبی و حتی پاره ای از مدیران
سیاسی افغانستان نسبت می دهد، ادعا هایی که از برنامه بلند مدت غرب برای
استفاده از جولی در نبرد فرهنگی افغانستان حکایت می کند.
ساخت
مدرسه فمینیستی به معنای عزم غرب برای پرورش نسلی فمینیست و ضد اسلامی در
افغانستان است، از سوی دیگر تاکید این مدرسه بر فراموش کردن هویت های قومی،
خانوادگی و ... در کنار اتهامات جولی در مورد اقوام و فرهنگ افغان ها
حکایت از وجود مجموعه ای از اهداف در استراتژی ناتوی فرهنگی برای غلبه بر
فرهنگ اسلامی افغانستان دارد، که سعی می شود به بخشی از آن اشاره شود:
1-تضعیف پایگاه مذهب در افغانستانمدرسه
جولی و نقش آفرینی جدید این زن در نهادی بین دولتی، تمرکز خود را بر روی
ضربه زدن به باورهای مذهبی قرار داده است. در حقیقت همان طور که در مانیفست
این نهاد گفته شده، هدف این مدرسه تعلیم دختران بر پایه تعالیم فمینیستی و
اجتناب از ارزش های سنتی است، از این رو محتمل است که تاسیس این مدرسه
آغازی برای تشکیل شبکه های مختلف جهت القای تعالیم فمینیستی به دختران
افغان باشد تا بدین وسیله ارزش های اسلامی در افغانستان تضعیف شوند.
2-برهم زدن بافت قومی افغانستان تحمیل
باورهای غربی، جامعه افغانستان را از حالت سنتی و فرهنگ بومی خود در می
آورد، به دنبال این تحول سنت های قومی و قوم گرایی در افغانستان تضعیف می
شود. این مسئله به طور مشخص در مدرسه جنسی جولی نمایان است، یکی از اصول
این مدرسه القای عدم تاثیر پذیری از قومیت است. هدف اشغالگران این است که
با تضعیف قوم گرایی در جامعه افغانستان، به تدریج نوعی در آمیختگی قومی در
این کشور ایجاد خواهد شد که این مسئله از نفوذ ذاتی ایران و پاکستان در
منطقه می کاهد.
راه
اندازی و گسترش چنین مدارسی که تاکید دارند دختران نباید از مسائل قومی
تاثیر بگیرند باعث می شود که ازدواج ها از حالت سنتی و قومی خود خارج شوند.
در واقع در بیشتر مناطق افغانستان دختر با دستور و خواست پدر به خانه بخت
می رود، از آنجا که در افغانستان نظام قبیله ای و قومی حاکم است تا کنون
والدین یک دختر اجازه ازدواج یک دختر را با پسری از قومی دیگری نمی دادند
اما با گسترش تفکرات فمینیستی این امر موجب تمرد دختران از کانون خانواده و
در نتیجه در هم آمیختگی قومی می شود. این رویداد نیز باعث تقلیل تدریجی
جمعیت شیعیان افغانستان می شود، زیرا که شیعیان افغانستان در اقلیت بوده و
محدود به قوم هزاره این کشور می شوند اما با وصلت دختران هزاره با پسران
اکثریت سنی این کشور بتدریج جمعیت شیعیان افغانستان کم خواهد شده و پسران
اقلیت شیعه هم با وصلت خود با دختران سنی ، فقط از سرعت این تقلیل کم
خواهند کرد.
3-تلقین توهم "رویای آمریکایی"ذهن
دختران افغان که بخاطر مجموعی از عوامل همچون اشغال، جنگ داخلی، بی ثباتی
سیاسی و ... دچار نوعی خود کم بینی شده اند، هنگام روبرو شدن با هنرپیشه ای
همچون آنجلینا جولی که برای چنین دخترانی به نوعی"بت " محسوب می شود، باعث
بروز نوعی از خود گریزی در بین دختران افغان و پذیرش توهم "رویای
آمریکایی"میان آنان می شود که این مسئله رشد نفوذ فرهنگی آمریکا در
افغانستان را تشدید خواهد کرد.
4-موازی سازی با فرهنگ ایرانیجامعه
افغانستان به واسطه کثرت فارسی زبانانش، به طور ذاتی گرایش به فرهنگ و
زبان و رسوم ایرانی دارد، این عامل از مجموع ظرفیت های ذاتی اعمال نفوذ
ایران در افغانستان است اما در صورت قدرت یافتن این چنین مدارسی، به تدریج
نفوذ ذاتی ایران در بخشی از نواحی افغانستان به حاشیه می رود.
در
مجموع باید متذکر شد که عملیات های فرهنگی اشغالگران در راستای هراس غرب
از افزایش نفوذ ایران و طالبان در پی تخلیه افغانستان در سال 2014 است. غرب
بدنبال این است که با لطمه زدن به تفکرات مذهبی و فرهنگ بومی- قومی
افغانستان از نفوذ ذاتی ایران و سایر نیروهای تاثیر گذار در آن منطقه
بکاهد. غرب می خواهد با تحمیل فرهنگ خود، ارزش های اسلامی و بومی(که رنگ و
بوی ایرانی نیز دارند) را تضعیف کند.
البته باید متذکر شد که تلاش
های غرب برای جلوگیری از توسعه نفوذ ایران در افغانستان پس از 2014 میلادی
فقط محدود به اعمال فرهنگی نمی شود. زیرا که اشغالگران در این اواخر با
امتیازدهی گسترده به طالبان همچون باز کردن دفتر سیاسی طالبان در قطر،
گفتگو کرزی با آنان و صحبت از اینکه طالبان هم می توان عضوی از جامعه
افغانستان باشد و ... سعی می کنند زمینه سازی لازم برای اشغال فرهنگی
افغانستان 2014 میلادی به بعد را تکمیل کنند، چرا که برای جلوگیری از نفوذ
اسلام حقیقی در افغانستان باید اسلام سلفی طالبانی را در آن بسط و گسترش
داد.