کد خبر: ۱۲۹۶۸۷
زمان انتشار: ۱۰:۴۳     ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
یکی از علل شکست بهائی‌ها تناقض عملکرد آن‌هاست، مثلاً شعار تساوی زن و مرد می‌دهند، بعد در شورای 9 نفره رهبری -که در بیت‌ العدل قرار دارد- از حدود 100 سال قبل به این طرف، حتی یک زن هم عضو شورای رهبری نبوده است. آن‌ها تساوی رجال و نساء را مطرح می‌کنند، ولی در شورای رهبری هیچ زنی حضور ندارد، پس این تناقص در عملکرد بهائی‌ها مشهود است.
به گزارش 598 به نقل از مشرق، رئیس پژوهشکده علوم اسلامی پژوهشگاه المصطفی(ص) گفت: خداپرستی در رأس همه ادیان آسمانی قرار دارد، ولی در بهائیت «بهاءپرستی» مطرح است، بدین معنا که قبر بهاءالله در فلسطین اشغالی، قبله بهائی‌هاست و زیارت قبر او، حج آن‌ها!

 
در طول دو قرن گذشته شاهد بوده‌ایم که استعمارگران برای پیشبرد اهداف ظالمانه‌ در مستعمره‌های تحت نفوذ خود با شیوه تفرقه‌افکنی در جوامع حکومت کردند و گاه با ساخت فرقه‌های انحرافی از مذاهب رسمی هر جامعه بهره‌ می‌بردند، شیوه‌ای که در ایران هم عملیاتی شد و با حمایت روسیه و انگلیس پایه‌های یک مسلک انحرافی به نام «بهائیت» در دوره قاجار و به تبع آن در دوره پهلوی شکل گرفت.

 
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت دینی در این کشور آن هم در قرن بیستم، دشمنان این مرز و بوم که نتوانستند این تحول بزرگ را برتابند، با استفاده از این فرقه انحرافی برای ضربه زدن بهره جستند، اکنون «بهائیت» بیش از اینکه یک فرقه انحرافی دینی باشد،‌ یک فرقه سیاسی است که با حمایت همه‌ جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی همچنان درصدد ضربه زدن به ایران اسلامی است.

 
با توجه به اینکه به زعم بهائی‌ها در ایام عید رضوان قرار داریم، با حجت‌الاسلام عزالدین رضانژاد رئیس پژوهشکده علوم اسلامی پژوهشگاه المصطفی(ص) گفت‌وگو کردیم تا هر چه بیشتر با مختصات این نحله ساختگی و انحرافی آشنا شویم.

 
- بهائیت به عنوان یک مسلک ساختگی و دست پرورده قدرت‌های بزرگ مطرح است که در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی از آن استفاده می‌کنند، بعضی تصور می‌کنند که بهائیت یک جریان مردمی است، اما در واقع یک جریان تشکیلاتی و یک مجموعه فرماسونری است و براساس تشکیلات فعالیت می‌کنند، منتها نوع فعالیت بهائیت براساس تصمیم‌گیری رهبران سازمانی‌ شکل می‌گیرد که در کشورهای مختلف متفاوت است، به طور مثال در منطقه مسیحی‌نشین نوع فعالیت بهائیت با مناطق مسلمان‌نشین متفاوت است.

 
بهائی‌ها با سازماندهی فعالیت خود در کشورهای مختلف سعی می‌کنند که این فعالیت‌ها را گسترده جلوه دهند، با این وجود بنده یک تحلیل اعتقادی روی این مسئله دارم، البته در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی وارد نمی‌شوم،‌ از دریچه مسایل اعتقادی و کلامی؛ باید توجه داشت که در نیم قرن گذشته اسلام به عنوان دین مطرح در دنیا خودش را نشان داده است، به گونه‌ای که با وقوع انقلاب اسلامی ایران مشخص شد، دین می‌تواند در این زمان حکومت کند و در پرتو این حکومت زندگی مردم و جامعه را اداره کند که در آن زمان امر جدیدی بوده است.

 
یعنی اگر به 50 سال قبل برگردید، می‌بینید که در کل جهان تغییراتی بر اساس مرام کمونیستی به وجود آمد، سوسیالیست‌ها در روسیه تزار پیروز شدند و آن انقلاب بلشویکی‌ها صورت گرفت، کمونیست‌ها در چین روی کار آمدند، به طوری که یک شعار همیشه روی تابلوهای آن‌ها دیده می‌شد که «دین افیون جامعه است»، بنابراین سعی کردند با دین و قوانین دینی مخالفت کنند، برای همین هزاران مسجد و کلیسا را در این کشورها تخریب کردند تا بگویند زمان دین گذشته است.

 
از طرف دیگر بعد از رنسانسی که در اروپا به وجود آمد و اروپایی‌ها کلیسا را کنار زدند و بعد با اهتمام به مسائل علمی، بیان کردند که علم باید حاکم باشد نه کلیسا و دین! در غرب هم بی‌اعتنایی به دین رقم خورد و ابزارهای ورود دین در عرصه سیاسی، اقتصادی و حکومتی از بین رفت.

 
از آنجایی که انقلاب اسلامی ایران با نام دین کار خود را آغاز کرد، این در حقیقت یک شوک فرهنگی در عرصه جهانی ایجاد ‌کرد، به طوری که این سؤال در اذهان ایجاد شد که آیا در قرن 20 و 21 می‌شود انسان سراغ دین برود؟!

 
با اینکه در غرب کلیساها کنار زده شده بودند و بعد از رنسانس صنعتی و علمی که صورت گرفت و در شرق هم سوسیالیست جایگزین شد، بنابراین نظریه‌ای مطرح شده بود که دیگر خبری از سلطه دین در سیاست نخواهد بود که با وقوع انقلاب اسلامی این نظریه ناکام ماند.

 
بنابراین تحقق انقلاب اسلامی ایران در این عرصه، بیداری را به معنای اعم برای همه دینداران ایجاد کرد و خود را یک امر خوشایند و کارساز نشان داد، به گونه‌ای که حتی کشیش‌های مسیحی گفتند بعد از انقلاب ایران جان تازه‌ای گرفتیم، نه به عنوان اینکه انقلاب اسلامی ایران برخاسته از مکتب اسلام است، بلکه چون نشان داد که دین می‌تواند در این زمان حکومت‌ساز باشد.

 
در این شرایط وقتی اسلام فراگیر شد و در عرصه رقابت دینی باز میان ادیان آسمانی، اسلام حرف اول را زد، مخالفان سعی کردند به نوعی جلوی این گسترش اسلام را بگیرند، بنابراین برای تحقق این امر، رقبایی برای اسلام تراشیدند و فرقه‌هایی که ادعای دین جدید، شریعت جدید و ادعای پیغمبری جدید را می‌کردند، مورد حمایت خود قرار دادند، مخصوصاً اگر این مدعیان نبوت جدید از دل مسلمانان جهان بیرون آمده باشد.

 
مانند جریانی که در هندوستان قبل از آزاد شدن هندوستان از مستعمره انگلستان به وجود آمد، انگلیسی‌ها در هند حمایت خود را از مدعی نبوت «میرزا غلام احمد قادیانی» اعلام کردند، همین جریان هم در ایران برای یک رویداد دیگر اتفاق افتاد که این روند اکنون نیز ادامه دارد، به طوری که مجموعه مخالفان اسلام از این جریان‌هایی که در داخل کشورهای اسلامی به وجود آمدند یا آن‌ها به وجود آوردند، علیه اسلام استفاده می‌کنند.

 
یکی از این جریان‌ها که علیه اسلام فعالیت می‌کند، بهائیت هست، زیرا بهائی‌ها می‌گویند قبلاً مسلمان بودیم و بعد بهایی شدیم، پس انگلیس از این تئوری علیه اسلام بسیار استفاده کرد و فعالیت بهائیان مورد حمایت مخالفان اسلام قرار گرفت، حال مخالفان اسلام چه مخالفان دینی باشند مانند یهودی‌ها و مسیحی‌ها یا ادیان دیگر و چه مخالفان غیر دینی باشد، به خاطر اینکه بهائیت یک جریانی است که به زعم و گمان آن‌ها می‌تواند سدی در برابر پیشرفت اسلام باشد، سعی می‌کنند از بهائیت حمایت کنند، چون بهایی‌ها اصالتاً‌ ایرانی و پیدایش این فرقه از ایران بوده است.

 
اکنون پس از گذشت سی و اندی سال از انقلاب اسلامی ایران، یک سؤال مهم میان مردم جهان به وجود آمد که کدام اسلام توانایی اداره جامعه را دارد؟! آیا اسلام الازهر مصر، آیا اسلام سعودی، آیا اسلام عثمانی؟ کدام اسلام؟!

 
این سه اسلامی که گفته شد، با توجه به عملکردشان خیلی مورد توجه جهانیان قرار نگرفتند، آماری که در سال 2010 از سوی کمیته مربوط به آمار مسیحیان ارائه شد، بیان داشت که بیشترین گرایش دینی در جهان به سمت اسلام بوده است، حال با توجه به این مسئله مردم جهان سراغ کدام اسلام می‌روند؟ اسلام سعودی که القاعده و طالبان را در خودش پرورش داد، اسلام الازهری که نتوانسته است در مقابل حکومت‌های جائز قد علم کند یا اسلام ترکیه‌ای که سر از لائیک در آورد، کدام اسلام؟!

 
بنابراین اسلامی که اکنون مورد توجه بشریت است، اسلامی است که با تفسیر و توضیح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) باشد، به عبارت دیگر اسلام شیعه اثنی عشری در جهان مورد توجه قرار گرفته است، بنابراین دشمنان برای اینکه در مقابل این اسلام بایستند، جریان‌هایی که به نوعی مرتبط با شیعه بودند، آن جریان را بزرگ می‌کنند که از جمله آن‌ها جریان بهائیت است.

 
به ویژه این نکته را تأکید می‌کنم، بعد از آنکه رژیم صهیونیستی در منطقه فلسطین روی کار آمد، فعالیت بهایی‌ها سازماندهی و شورای رهبری آن‌ها در حیفا مستقر شد. توجه به این موضوع لازم است از آنجایی که از میان مسلمانان، شیعیان بیشتر در برابر رژیم صهیونیستی ایستادند، به خاطر همین اسرائیل از بهائیت برای پیشبرد اهداف خویش بهره می‌گیرد.

 
‌این حمایت دوسویه بهائیت و رژیم صهیونیستی برای از هم پاشیدن مسلمانان و از طرف دیگر برای عدم گرایش و توجه مردم به اسلام با قرائت اهل بیت(ع) در حالی صورت می‌گیرد تا بتوانند به گمان خودشان در مقابل خیزش اسلامی و رویکردی بایستند که مردم جهان به سمت اسلام با قرائت اهل بیت(ع) دارند، به همین جهت از این گروه حمایت می‌کنند.

 
از نکات جالب توجه اینکه بهائی‌‌ها برای فعالیت در کشورهای مختلف با هیچ مشکلی مواجه نیست، - چه کشورهای مسلمان و  غیر مسلمان- جز در 3 کشور اسلامی که حساسیتی نسبت به فعالیت آن‌ها وجود دارد، در بقیه کشورها آزادانه فعالیت می‌کنند و مورد حمایت حکومت‌های مختلف هم هستند.

 
به نظر بنده  گسترش فعالیت بهائیت در حال حاضر به خاطر این است که جلوی رشد اسلام را بگیرند. چرا که الحمدلله به لطف الهی با گرایش و فعالیت بیشتر مسلمان‌ها و عمل به اسلام در سطح جهان ما هر روز شاهد گسترش بیشتر اسلام در سطح جهان هستیم که خود این نیاز به ادله دیگری دارد که در این فرصت به آن نپرداختم، فقط به آماری که در سال 2010 از سوی مسیحی‌ها ارائه و در داخل دائرة‌المعارف مسیحیت منتشر شد، ارجاع می‌دهم که چگونه اسلام در حال گسترش در جهان است و همه مخالفان اسلام سعی کردند، برای جلوگیری از گسترش اسلام در سطح جهان متحد شوند، البته بیشتر این گسترش اسلام با قرائت اهل بیت(ع) است.

 
* اشاره داشتید که بهائیت یک مسلک یا تشکیلاتی سیاسی است که همواره در صدد مبارزه با تشیع است، با این وجود نقاط ضعف بهائیت را چگونه می‌بینید؟

 
-بهائیت مدعی است که من یک دین هستم، ولی نتوانسته اثبات کند که یک دین آسمانی است، زیرا هم در تئوری‌پردازی مشکل دارد و هم آنچه که به عنوان ارمغانی برای به اصطلاح بشر نسل امروزی آورده موفق نبوده است. به عنوان مثال و نمونه عرض می‌کنم.

 
همه ادیان آسمانی خداپرستی را در رأس امورشان قرار دادند، ولی در بهائیت «بهاءپرستی» مطرح هست، نه خدا پرستی! پس اگر از بهائی‌ها سؤال کنید که شما از چه سمتی خدا را عبادت می‌کنید و جهت‌گیری شما کجاست، همه بهائی‌ها می‌گویند به سمت قبر میرزا حسینعلی نوری که در عکا (واقع در اراضی فلسطین اشغالی) هست! در واقع قبر بهاءالله در شهر عکا به نام «روضه مبارکه» قبله بهائیان است. جالب اینکه آن‌ها بیان می‌کنند که مانند مسلمانان حج دارند و حج آنان زیارت قبر حسینعلی نوری در عکاست!

 
در مباحث انسان‌‌شناسی، بهائی‌ها نیز مبانی مطلوبی ارائه ندادند و حتی شعارهایی که مطرح می‌کنند، پوچ است. به عنوان مثال دو نکته ملموس را عرض کنم، یکی از علل شکست بهائی‌ها تناقض عملکرد آن‌هاست، مثلاً شعار تساوی زن و مرد می‌دهند، بعد در شورای 9 نفره رهبری -که در بیت‌ العدل قرار دارد- از حدود 100 سال قبل به این طرف، حتی یک زن هم عضو شورای رهبری نبوده است. آن‌ها تساوی رجال و نساء را مطرح می‌کنند، ولی در شورای رهبری هیچ زنی حضور ندارد، پس این تناقص در عملکرد بهائی‌ها مشهود است.

 
یا از جمله شعارهای تساوی زن و مرد که عملاً مورد نقد قرار گرفته است، مسئله تعیین مهریه زنان است! به گونه‌ای که مطرح می‌کنند اگر داماد روستایی است مهریه 9 مثقال نقره تا 95 مثقال نقره باشد، ولی اگر داماد شهری است مهریه 9 مثقال طلا تا 95 مثقال طلا باشد، بهائیت نتوانسته است بین شهری و روستایی تساوی برقرار کند، حالا اگر یک خانم شهری باسواد پیشرفته با مردی روستای بخواهد ازدواج کند که او هم باسواد و دارای تخصص باشد یا یک زن شهری بی‌سواد یا کم سواد یا زن روستایی بی‌سواد شوهرش شخص شهری باشد، ولو اینکه بی‌سواد یا کم سواد باشد، آن یکی باید مهریه نقره بدهد، این یکی طلا باید بدهد، ببینید تفاوت‌ها تا کجاست! این مسلک نتوانسته است که برای آموزه‌های بسیار ساده طرحی را متناسب با شئون، عقل و نیاز جامعه بشری ارائه دهد.

 
بنابراین این نقاط ضعف باعث می‌شود، اگر افرادی ناخودآگاه یا افرادی کم توجه، به سمت این مسلک رفتند، وقتی روشنگری برای آن‌ها انجام شود که در حیطه مباحث فرهنگی و دینی بهائیت چقدر ضعف دارند، به تدریج دست از این فرقه می‌کشند.

  
*با این توضیحات بهترین دلیل متقن برای شکست خوردن طرح‌های بهائیت را چه می‌دانید؟

 
- دلایل شکست بهائیت متعدد است، همین که اسلام در حال پیشرفت است و مسلمانان و مخصوصاً طرفداران مکتب اهل بیت(ع) با طرح الگوهای انسان‌های کامل و ارائه راه حل‌ها برای زندگی در این عصر در حال روزافزونی است، مخصوصاً با توجه به اینکه ما اسلام همراه با اجتهاد را داریم که می‌تواند پاسخگوی نیازهای جامعه در شرایط مختلف باشد، نیازی دیگر به این مسلک‌ها نخواهد بود.

 
*در سخنان خود اشاره‌ای به حمایت بی‌چون و چرای رژیم صهیونیستی از بهائیت  داشتید، در واقع می‌خواهید مطرح کنید که حمایت از بهائیت صرفاً فقط برای تقابل با اسلام است؟

 
ـ رژیم صهیونیستی از بهائیت استفاده ابزاری می‌کند تا در مقابل مسلمانان بایستد و هم بتواند تأییدی برای خودش باشد، حتماً استحضار دارید اولین به اصطلاح فرقه‌ ی مذهبی که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، بهائی‌ها بودند و اولین جایی (فلسطین اشغالی) که به اصطلاح بهائیت را به عنوان یک دین شناخت، رژیم صهیونیستی بوده است، این ملاحظه طرفینی باعث حمایت این گروه شده و هنوز هم بهائیت مورد حمایت آنهاست.

 
* شاید این سؤال در ذهن متبادر شود که چرا در همان ابتدا بهائیت اسرائیل را به رسمیت شناخت؟

 
ـ چون بهائیت از ابتدا در آن مکان و منطقه حضور داشته، همچنین بهائیت یک مسلک استعماری است و در آن زمان مورد حمایت استعمار انگلیس قرار داشت، بعد از جنگ جهانی دوم که انگلیس وارد منطقه شد، بهائیان اولین گروهی بودند که از حضور انگلیس در منطقه شامات حمایت کردند و به تبع آن انگلیسی‌ها از بهائی‌ها حمایت کردند، هنگامی که انگلیسی‌ها اعلامیه بالفور را اعلام کردند، بهائی‌ها از رژیم صهیونیستی حمایت کردند تا کشور جدیدی شکل بگیرد و خود بهائی‌ها نیز بتوانند در آن مستقر شوند که این اتفاق هم افتاد!

 
*یکی از موضوعاتی که در حال حاضر مطرح می‌شود این است که برخی نمادهای بهائیت در ساختمان‌هایی از تهران با طرح نیلوفر آبی «لوتوس» شباهت دارد. به نظر شما ترویج و تبلیغ این نمادها چه پیام‌هایی دارد؟

 
- نه تنها بهائیت، بلکه تمام دین‌های ساختگی سعی کردند همانند ادیان آسمانی، برای خودشان مظاهری داشته باشند تا حکایتی از آن مسلک کنند، همانند آنچه که در فرقه‌های انحرافی مختلف، در عرفان‌های کاذب و حتی شیطان‌پرستی، بت‌پرستی و مانند آن‌ها شاهد بودیم.

 
بهائیت سعی کرد که مرکز عبادتی خودشان را در جاهای مختلف به تناسب فرهنگ بومی آن منطقه درست کنند، عبادتگاه‌هایی که به نام مشرق‌الاذکار در نقاط مختلف دنیا تأسیس شده است. به عنوان نمونه، در کشور هند و در شهر دهلی‌نو یک مشرق‌الاذکاری با نام «لوتوس» (نیلوفر آبی) ساخته‌اند، بعد بهائی‌ها از توریست‌ها دعوت کردند که برای بازدید از آنجا بیایند، در واقع خواستند نیلوفر آبی نمادی برای آن‌ها باشد.

 
البته در سایر کشورها مشرق الاذکاری دیگر ساختند که نوع آن با این مشرق الاذکار هند متفاوت است که متناسب با سایر معماری‌ آن کشورها ساخته شده است که تا کنون 7 تا مشرق الاذکار ساخته و از آن بهره‌برداری کرده‌اند.

 
نکته دوم اینکه برخی از این نمادها منحصر به بهائیت نیست، مثلاً گل نیلوفر که منحصر به اینها نیست و می‌توان از این نماد در جاهای دیگر و شبیه آن در مکان‌های دیگر استفاده کرد، این نکته در نظر داشته باشیم که اگر کسی از نمادهای آن‌ها استفاده کرد، بگوییم لزوماً‌ عضو آن فرقه است، این یک اشتباه است، به عبارتی دیگر هر ساختمانی که شبیه آن ساختمان باشد، نمی‌توانیم بگوییم برای بهائی‌هاست.

 
* منظور شما این است که نماد مشابه را نمی‌توان مختص به یک فرقه خاص دانست؟

 
-بله، البته آن‌ها به عنوان جریان‌سازی از این نمادها استفاده می‌کنند تا تبلیغات کنند، همچنین فرقه‌هایی که می‌خواهند خودشان را مطرح کنند با هماهنگی‌ مراکز طراحی، آن نماد خودشان را به عنوان یک طرح ارائه می‌دهند، در بعضی مواقع دیده شده است که طراحان بدون توجه به انگیزه استعماری و ضد دینی روی یک نمادی تأکید می‌کنند.

 
البته اگر هم یک طراحی شبیه آن نماد را درست کرد، عمدتاً دیدگاه فرقه‌ای، دینی و مذهب ساختگی را ندارد، این را باید توجه داشت که همه را متهم نکنیم، اما در عین حال آن‌ها فعال هستند و سعی می کنند از این نمادها در جاهای مختلف استفاده کنند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها