به گزارش سرویس نقد رسانه 598،
همين تكثر آرا و وجود سلائق گوناگون باعث شده تا در مورد صداوسيما نظريه و
تئوري قطعي در بين منتقدان وجود نداشته باشد و مديران نيز در اين ميان بين
اين سلائق متفاوت و گاهاً متضاد بلاتكليف بمانند. از همين رو، در رجانيوز
برآن شديم تا طي سلسله مطالبي، در فاصلهي يك سال مانده به انتخاب رئيس
جديد سازمان صداوسيما، گزيدهاي از نظرات كمتر خوانده شدهي مقام معظم
رهبري و حضرت امام خميني (ره) را پيرامون برخي از چالشيترين مباحث پيش روي
صداوسيما منتشر كنيم؛ باشد كه مورد توجه قرار گيرد:
در شمارهي نخست از اين سلسله مطالب،
تصميم گرفتيم تا با طرح چند سوال، به سراغ يكي از چالشيترين مباحث
پيراموني برنامهسازان رسانهي ملي برويم: آيا جذب روشنفكراني كه معمولا
ديدگاه متفاوتي از منويات شرع و عرف حكومت اسلامي دارند، بايد در
اولويتهاي رسانهي ملي قرار گيرد؟ آيا رسانهي ملي بايد براي طرح
آرمانهاي انقلاب، به فكر پذيرش اين آرمانها نزد همهي سلائق حتي
روشنفكران هم باشد؟ آيا لازم است از طرح برخي مباحث به دليل احتمال دفع
برخي اقشار خوددداري شود؟ آيا اين مسئله كه امروزه مخاطب در صورت ناخشنودي
از رسانهي ملي، فوراً به سراغ رسانههاي ديگر از جمله ماهوارهها خواهد
رفت، ميتواند توجيهي براي پرداختن به برخي مباحث نزديك به خط قرمزها باشد؟
آيا پرداختن كنترل شده به برخي مباحث مسئلهدار در تلويزيون، بهتر از جذب
مخاطبين به ماهوارهها نيست؟
اگر فكر ميكنيد كه اين چند سوال،
سوالهاي مهمي است؛ شما را دعوت ميكنيم به مطالعهي متن ذيل كه از بيانات
معظم له در ديدار سال 70 ايشان با مديران شبكهي دوم سيما برگرفته شده است و
پاسخي است صريح از سوي ايشان به اين سوالات:
«من با آن كسى كه با تفكر اسلامى
ميانهيى ندارد، هيچ رودربايستى ندارم. شماها را نمىگويم؛ شما
بچهمسلمانهاى خودمان هستيد و داريد مثل من تلاش مىكنيد؛ ليكن آن
مخاطبى كه فرضاً باور اسلامى در قلب او نيست و او اين را نمىخواهد و اين
نوع عمل ما و تصرف ما و فعاليت ما را دوست نمىدارد، ما با او هيچ
رودربايستى نداريم؛ نمىپسندد، نپسندد؛ خوشحال نمىشود، نشود؛ تلويزيون را
مىبندد، در نهايت ببندد. البته بايد تلاش بكنيم كه تلويزيون را نبندد و
گوش كند و ببيند؛ اما اگر فرض كرديم كار به آنجا رسيد كه يا ما بايد هدف
خودمان را دنبال نكنيم، تا او تلويزيون را نبندد؛ و يا اينكه هدف خودمان
را دنبال كنيم، كه طبيعتاً او تلويزيون را خواهد بست؛ در اينجا ما دومى را
ترجيح مىدهيم؛ او تلويزيون را ببندد؛ زيرا بسيارند كسانى كه تلويزيون را نمىبندند و همين را كه من مىگويم، مىخواهند...
بىشك در درون كشور ما كسانى هستند كه
همان انگيزههاى ضديت با اين گرايشِ به اصطلاح «بنيادگرايى» را دارند؛ شما
از آنها اصلاً رودربايستى نكنيد. در
تنظيم برنامهى ادب و هنر، يا تنظيم برنامهى كودكان، يا فيلم و سريال،
هيچوقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك
تيپ روشنفكرى كه مثلاً خوانندگان فلان مجلهى هفتگى هستند، خوششان نيايد؛
بهدَرَك، خوششان نيايد! شما اصلاً كارى را بكنيد كه آنها خوششان نمىآيد؛
هيچ ملاحظهى اين چيزها را نكنيد؛ نگوييد ما اين شخصيت را بايد
تجليل كنيم، شايد آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببينيد آيا در تجليل اين شخصيت،
نقطهى منفىيى وجود ندارد؟ نگوييد ما بايد با اين آقا مصاحبه كنيم، يا
سخنرانى اين آقا را در فلان سمينار يا در فلان مجموعه پخش كنيم، براى
اينكه آن جناح هم به اين كانال علاقهمند بشوند؛ نه، شما نگاه كنيد ببينيد
آيا اين حركت شما براى آن هدفگيرى اصلى - كه گفته شد - ضررى دارد يا
ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نكنيد كه فلان كسان ممكن است با اين كار
جذب بشوند؛ نه، بگذاريد جذب نشوند؛ كاملاً صريح عمل كنيد.
من يك آدم بستهى بىاعتناى به
خواستها و هدفهاى - به اصطلاح امروز - دگرانديشان يا دگرانديشانه نيستم؛
نه، اسلام اين مقدار سعهى صدر دارد كه همهى حرفها را گوش كند؛ ليكن
اينجا اصلاً مسألهى اين نيست؛ در
اينجا مسأله، مسألهى يك شخص در مقابل يك شخص نيست؛ اينجا مسألهى يگانه
ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعهى توطئههايى است كه دارد انجام
مىگيرد. بنده بيايم از همين يك ريالى كه دارم، در مقابل ميليونها تومانى
كه ديگران دارند، بد استفاده كنم؛ براى اينكه مبادا آن ديگران بدشان
بيايد، يا خوششان نيايد؟! اين بههيچوجه عاقلانه نيست.
امروز در عالم فرهنگ و هنر، شبكهى
نامرئىِ در سايهيى در داخل كشور فعال است، كه هركس اين شبكه را نبيند، به
نظر من بايد در بينايى خودش شك كند. اين شبكه در همه جا هم نفوذ دارد - يك
جاهايى بيشتر، يك جاهايى كمتر - و تصميمش بر اين است كه به ارزشهاى اسلام و
انقلاب هجوم بياورد. اين شبكه در جهت همان سياستهايى كه اشاره كردم در سطح
جهان فعال است، در داخل كشور دارد كار مىكند؛ انصافاً كار سازماندهى شده و
خوب و دقيقى هم مىكند. آنها الان
بر روى ضايع كردن، يا لااقل مسكوت گذاشتن چهرههاى خوب ما در شعر و در
ادبيات و در هنر و در علم متمركز شدهاند؛ اما شما اينها را پيدا كنيد و
مطرحشان نماييد. من هيچ وجهى براى زنده كردن شخصيتى نمىيابم، جز اينكه
گفته مىشود مىخواهيم دل عدهيى را به دست بياوريم! چرا بايد اين كار را
بكنيم؟! چهرههاى خودى را بياوريد، مطرح كنيد. (۱۳۷۰/۱۱/۰۷ بيانات در ديدار مديران شبكهى دوم سيما)
جالب آن است كه حضرت امام خميني (ره)
نيز در نظراتي قريب به همين مضمون، تخفيف در محدوديتهاي رسانه با اين
توجيه كه ممكن است مخاطبان به سبب این محدوديتها جذب رسانههاي ديگر شوند
را كاملاً رد ميكنند. به ويژه آنجا كه در مورد موسيقي ميفرمايند: «میگویند
اگر چنانچه موسیقی در رادیو نباشد، آنها میروند از جای دیگر میگیرند
موسیقی را، بگذار بگیرند از جای دیگر. شما عجالتاً آلوده نباشید؛ آنها هم
کم کم برمیگردند به اینجا. این عذر نیست که اگر موسیقی در راديو نباشد،
آنها میروند از جای دیگر موسیقی میگیرند. حالا اگر از جای دیگر میگیرند،
آیا ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟! ما باید خیانت کنیم! اين خيانت است به
يك مملكتي، خيانت است به جوانهاي ما... اينكه میبینید كه جوانها اگر
اين نبود میروند سراغ موسیقی ديگر، برای این که اینها عادت کردهاند...» (صحیفه نور جلد 9 صفحه 205)
حالا بيآنكه قضاوتي كرده باشيم از شما
ميپرسيم: آيا اين توصيهها مبني بر بيتوجهي رسانهي ملي به برخي از
اقشاري كه ممكن است علائقي متفاوت از سليقهي اسلامي انقلابي جامعهي ما
داشته باشند، در مرحلهي عمل به اجرا درآمده است؟ منتظر پاسخ شما هستيم.
منبع: رجانیوز