با
نزدیک شدن به فضای انتخابات ریاست جمهوری در كنار فعاليتهاي سياسي داخل
كشور، جستجو در اخبار، مواضع و جهت گیری های عناصر و رسانه های ضد انقلاب
مطالب جالب توجه و بعضا مهمي را از طراحي دشمن براي انتخابات پيش رو در
اختيار قرار مي ده.
از
آنجائیکه عملکرد و مواضع عناصر و رسانه های ضد انقلاب و معاند بازتاب نیات
و طراحی دشمنان جمهوری اسلامی بوده و در تشخیص روش مطلوب سياسي موثر به
نظر ميرسد،
به همین جهت پایگاه خبری و تحلیلی رجانیوز تلاش می کند با انتشار بسته
ویژه اخبار ضد انقلاب در فواصل معین در این راه گام بردارد.
*شباهت مواضع هاشمی با حسنک وزیر معروف
مواضع
سياسي اين روزهاي هاشمي رفسنجاني موجب شده است تا رسانه هاي ضد انقلاب
حساب ويژه اي براي اقدامات و مواضع رئيس 78 ساله مجمع تشخيص مصلحت نظام باز
كنند.
به
گزارش رجانيوز،سایت روز آنلاین که همکاری نزدیکی با سرویس اطلاعاتی
فرانسه هاشمی را دانای نظام عنوان می کند از اینکه وی هیچگاه كنش هاي سياسي
اش را به سرانجام نرسانده انتقاد کرده است.
در
بخشی از یادداشت منتشر شده در این سایت ضد انقلاب مخالفت های نیمه تمام
هاشمی را با نظام به یک حکایت تاریخی تشبیه کرده و نوشته است: در
حکایت حسنک وزیر جمله ای وجود دارد که آدمی را بی اختیار بیاد اعمال و
رفتارهاشمی رفسنجانی می اندازد.در فرازی از این حکایت آمده است روزی مجلسی
ترتیب دادند تا حسنک وزیر رابیاورند و او همه ی دارایی هایش را به نام
سلطان قباله بنویسد. هنگامی که حسنک به مجلس وارد شد همه بر پا خاستند الی
بوسهل سوزنی که بر خشم خود طاقت نداشت، برخاست، اما نه تمام. وخواجه احمد
او را گفت: "در همه ی کارها ناتمامی.
این
جمله خواجه به درستی مصداق کار های هاشمی رفسنجانی است که در همه کار هایش
ناتمام بود؛مردی که آرزوی امیر کبیر بودن داشت و نشد، در سال های پایانی
عمر آیت الله خمینی داعیه ی رهبری در سر می پروراند،اما به هنگام عمل،
جایگاه ولایت و فقاهت به ديگري سپرده شد.بعدها خواست تا سردار سازندگی
باشد، اما بازهم مرد تمام کردن نبود. و سرانجام اینکه در آخرین خطبه ی نماز
جمعه خود که شاید آخرین فرصت بود تا حرف های ناتمام را بگوید سخن نیمه
تمام گذاشت و راه بر خطا کاران باز. او اما حالا گویا قصد تمام کردن تمام
کارهای نیمه تمام خود را دارد، می خواهد آب رفته را به جوی بازگرداند."
*مشایی که آمده دیگه نیازی نیست خاتمی بیاد!
در
حالیکه طی روزهای اخیر در رسانه های ضد انقلاب از رقابت خاتمی و مشایی
برای جذب آرای مخالفین و نارضیان انقلاب اخبار و گزارش های تحلیلی منتشر
کرده اند سایت ایران امروز وابسته به سازمان منفور منافقین نیز با انتشار
یادداشتی به همین موضوع اشاره کرده است.
این سایت نزدیک به منافقین با انتشار تحلیلی از پیامدهای حضور خاتمی در انتخابات می نویسد: مسئله
حیاتی امروز آمدن یا نیامدن خاتمی نیست. یعنی به فرض این که آیت الله
خامنهای اجازه دهد خاتمی از صافی شورای نگهبان بگذرد و انتخابات هم به ضرر
خاتمی مهندسی نشود تازه چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اگر اصلاحطلبان به
آرای جامعه ناراضیان و معترضان به نظام دل بستهاند (مانند سال ۷۶) چه
تضمینی هست که تمامی آن آرا مجددا به نفع خاتمی به صندوق ریخته شود؟ اگر
خاتمی در برابر کسی مانند مشایی قرار گیرد بدون
تردید بخشی از آرای سال ۷۶ او (که به فرض در انتخابات آتی شرکت کنند) به
مشایی تعلق خواهند گرفت. برای بسیاری از معترضان که در سال ۷۶ به خاتمی رأی دادند و سپس او را در برابر
آیت الله خامنهای ضعیف و بیاراده یافتند، مواضع صریح احمدینژاد و رحیم
مشایی در برابر آیت الله خامنهای و روحانیت حاکم جذبه بیشتری داشته و
میتواند آرای آنان را به طرف اینان بکشاند. ۱۳۹۲ -۱۳۷۸ نیست!
این
یادداشت در ادامه نیز می افزاید: حتا با فرض خوشخیالانه جواز حضور و
پیروزی خاتمی در انتخابات، آیا اصلاحطلبان میاندیشند که در شرایط
بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بینالمللی بی سابقه امروز ایران،
در برابر ولی فقیه، چه کاری از دست او بر خواهد آمد؟
*الکی خوشبین نباشیم مردم امیدی به اصلاحات ندارند
در حالیکه رسانه های ضد انقلاب طی روزهای اخیر پر از یادداشت های است که از بازگشت اصلاح طلبان و علیالخصوص شخص سید محمد خاتمی ابراز خوشحالی می کنند ولی سایت اخبار روز این موضوع را از زاویه دید متفاوتی مورد بررسی قرار داده است.
این
سایت ضد انقلاب می نویسد: متاسفانه در زمینه انتخابات پیشِ رو اکثر بحثها و
تلاشها بر کاندیداتوری اصلاح طلبان و یا جناح های مخالف آن متمرکز است و
جو سیاسی و به اصطلاح عملگرایی و واقعگرایی در سیاست (رئال پلیتیک) آنقدر
جدی شده و بالا گرفته است که کمتر گوش شنوایی برای این سوال که تجربه هشت
ساله دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی چه بوده و چه دست آوردهایی داشته است؟
باقی مانده است. آیا
این درست و منطقی است که ما امید و آرزوهای مردم برای یک زندگی بهتر و با
ثبات و رفاه بیشتر را با امید به انتخاب و بازگشت مجدد آقای خاتمی به کاخ
ریاست جمهوری، که در کادر رئال پلیتیکِ خود به آن رسیده ایم، پیوند بزنیم و
آنرا تقویت کنیم؟
سایت
اخبار روز ادامه میدهد: مگر یاس و ناامیدی مردم از عملکرد آقای خاتمی در
دوران اول و دوم ریاست جمهوری اش نبود که میدان را برای جریانهای پوپولیست
به کوتادی انتخابی احمدی نژاد باز کرد. جریانی که آگاهانه بر احساس یاس
مردم از دولت قبلی و امید و آرزوی آنان برای عدالت و رفاه بیشتر سوار شد و
قدرت را به دست گرفت. پس چرا بدون نقد جدی و برخورد بدبینانه با تجربه های
دوران قبل فقط بر عنصر امید مردم به وضعیت بهتر از دوران کنونی و رئال
پلیتیک خود و آرزوها و خوشبینی ها خود تکیه می کنیم و آنرا در فضای سیاسی
ایرانِ امروز منتشر می کنیم. آیا این برخورد نیز بنوعی برخورد پوپولیستی
نیست؟
در
ادامه این یادداشت تصریحمی شود: بنظر می رسد که رئال پلیتیک آنقدر ما را
بخود مشغول داشته است که بصیرت نقد گذشته و برخورد بدبینانه را، که تعادل
بخش درسیاست و سیاست ورزی است و مانع از ساخته شدن کاخ آرزوها بر آب می
شود، از ما گرفته است.
در
این یادداشت تاکید شده است: مسلما با انتخاب مجدد آقای خاتمی ایران گلستان
نخواهد شد و در چهارچوب نظام ولایت فقیه اوضاع بر همان پاشنه جمهوری
اسلامی خواهد چرخید. بنابراین علی رغم حضور فعال در عرصه انتخابات و حتی
حمایت از آقای خاتمی نباید امید های کاذب و خوشبینی های افراطی به مردم
انتقال داده شود.
یکی
دیگر از فعالین فضای مجازی اپوزسیون نیز می نویسد: مردم – بخوانید اقلیت
اپوزسیون- درعین قائل بودن تفاوت میان آقای خاتمی و دیگر زمام داران جمهوری
اسلامی خاطره چندان درخشانی ازعملکردایشان در گذشته بیاد ندارند!
حسین اسدی می
افزاید: شما با چه برنامه ای و با چه ابزاری قصد دارید این بارآنچه را که
دردوبار قبل موفق بانجامش نگردید را، آنهم درشرایطی بسی سختر ازآن دوران
بسر انجامی رسانید؟. آنان حق دارند ازکسی که مدعی "مرم سالاری" است بخواهند
که او در جهت تحقق بر نامه هایش چه تدبیری اندیشیده است
*دلیل نزدیکی اصولگرایان تکنوکرات با اصلاح طلبان چیست؟
سایت
گویا نیوز که هیچگاه وابستگی خود را به سازمان جاسوسی امریکا منکر نیست طی
یادداشتی به علت نزدیکی اصولگرایان تکنوکرات به اصلاح طلبان اشاره می کند.
در
این یادداشت اصولگرایان را به سه دسته سنتی، تکنوکرات و افراطی و اصلاح
طلبان را نیز به سه دسته، سنتی، تکنوکرات و رادیکال تقسیم می کند.
از
منظر گویا نیوز افرادی مانند هاشمی، ناطق نوری، حسن روحانی، لاریجانی،
محسن رضایی و... جزیی از اصولگرایان تکنوکرات محسوب می شوند و گروه های
همانند جبهه پایداری نیز جزیی از اصولگرایان افراطی قرار گرفته است!
این
یادداشت، اصلاح طلبان تکنوکرات گروه هایي همانند دولت خاتمی و بخشهايی
از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، حزب مشارکت اسلامی؛ حزب همبستگی، حزب
اعتدال و توسعه و بخشهايی از حزب کارگزاران سازندگی عنوان می کند و
اصلاح طلبان رادیکال را گروه های همچون حزب مشارکت و بخشهايی از سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامی، بخشهايی از نيروهای ملی و مذهبی و شخصيتهای سياسی
اپوزسیون خار ج از کشور معرفی می کند.
این
یادداشت در ادامه به نکته جالبی اشاره می کند و می نویسد در حال حاضر
اصلاح طلبان سنتی شامل مجمع روحانيون مبارز، مجمع مدرسين حوزه عليمه قم و
بخشهايی از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران اینک به اصلاح طلبان
رادیکال پیوسته اند.
احمد
فعال نویسنده این یادداشت درباره اینکه چرا برای اصولگرایان از کلمه
افراطی استفاده کرده ولی برای اصلاح طلبان از کلمه رادیکال توضیح میدهد که
کلمه اصولگرای افراطی – همانند جبهه پایداری – هیچگاه سر سازش با دشمنان
ندارند ولی اصلاح طلب رادیکال هاینگونه نیست و سر سازش دارند!
فعال در ادامه می نویسد:"نوعی استعداد آشتیپذيری و سازش در تمام جريانهای اصلاحات وجود دارد. راديکالها نيز از اين حيث
راديکال ناميده شدهاند، که هيچ دلبستگی فکری به بنيادهای نظام جمهوری
اسلامی ندارند. اما راه حلی نيز جز مناقشات قانون برانگيز نمیشناسند. ميل
به سازش و همکاری با نظم موجود در اغلب همين افراد و گروههای راديکال
وجود دارد."
این
یادداشت می افزاید: صرفنظر از دولت موقت و دولت مرحو م رجايی، از چهار
دولتی که بعد از انقلاب عمرهای طولانی داشتند، دو دولت موسوی و خاتمی
ائتلافی از اصلاحطلبان سنتی و اصلاحطلبان تکنوکراتيک بودند. دولت
هاشمی رفسنجانی ائتلافی از اصولگرايان سنتی و اصولگرايان تکنوکراتيک بود.
تنها دولت آقای احمدی نژاد بود که در ائتلاف اصولگرايان افراطی و
اصولگرايان سنتی تشکيل شد.
این
یادداشت تصریح می کند:" بنابه اينکه طبيعت تکنوکراسی دامن زدن به اقتصاد
بازار آزاد است (خواه اصولگرا و يا اصلاحطلب)، هر دولتی که با سازش و
ائتلاف تکنوکراتها تشکيل شود، تمايلی به حذف نيروهايی که در نظم موجود
(توجه داشته باشيد که اشاره اينجانب تنها به نظم موجود است) ماهيت ديگرگونه
دارند، ندارد. با اين توضيح، دولتهايی که مرکب از اصولگرايان
تکنوکراتيک و سنتی و يا مرکب از اصلاحطلبان تکنوکراتيک و سنتی تشکيل شدند،
هرگز اقدام به حذف و يا مبارزه آشتیناپذير با طرفهای مقابل نکردند. اما
از زمانی که دولت از دست تکنوکراتها خارج شد، بنا به ماهيت آشتیناپذيری
افراط گرايی، جريان اصلاحات به ويژه اصلاحطلبان سنتی و تکنوکراتيک، تا
حتی اصولگرايان تکنوکراتيک يکپارچه حذف شدند."
این یاداشت در ادامه می افزاید:
اکنون با اين توضيح روشن میشود که:
۱- چرا دولت هاشمی نه تنها اصلاحطلبان را حذف نکرد، بلکه دارای اين استعداد بود که بخشهايی از اصلاحطلبان سنتی را نيز بکار بگيرد؟
۲- همچنان،
چرا دولت خاتمی نه تنها اصولگرايان را حذف نکرد، بلکه دارای اين استعداد
بود که بخشهايی از اصولگرايان سنتی را نيز بکار بگيرد؟
۳- چرا به رغم حذف کامل اصلاحات از عرصه سياست موجود، باز پارهای از اصلاحطلبان در عرصه فعاليت سياسی وجود و حضور دارند؟
تمام
اين پاسخها به ماهيت تکنوکراسی باز میگردد. ايدئولوژی و خدای تکنوکراسی
اقتصاد بازار است. در اين اقتصاد نمیتوان و نبايد به قلع و قمع و حذف تمام
عيار در نظم موجود پرداخت. حذفها به گونهای صورت میگيرد که شما خود به
خود نتوانيد و توان وارد شدن در بازار اقتصاد آزاد را در خود نيابيد. از
اين نظر، اين همه ژست و افاده دولت آقای هاشمی در استفاده از بخشی از
اصلاحطلبان بیوجه است. همين استفاده را دولت خاتمی در استفاده از
اصولگرايان سنتی بینصيب نگذاشت.
و
اينکه چرا پارهای از اصلاحطلبان باز در عرصه فعاليتهای سياسی حضور و
وجود دارند، از اين نظر روشن است. زيرا، خدای اقتصاد بازار و پيوندهای
ارگانيک منافع در اقتصاد بازار، وجود و حضور اين بخش از اصلاحطلبان را
ضروری میسازد. از اين نظر، هر دو طرفِ اصولگرايی تکنوکرات و
اصلاحطلبان تکنوکرات، دارای منافع و پيوندهای ارگانيک با يکديگر هستند.