کد خبر: ۱۲۷۸۲
زمان انتشار: ۰۲:۵۵     ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰
عدالت و گفتمان نخبگانی جامعه
یكی از محور های مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در دومین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع عدالت تبدیل این مفهوم به یك گفتمان نخبگانی در جامعه بود یعنی اینكه بایستی این بحث مهم مورد مناقشه و چالش نخبگان قرار بگیرد. نخبگان فكری و اندیشه‌ای ما به مفهوم عدالت كه مقوله‌ایست كه با زندگی روزانه هركسی سر و كار دارد یك نسبت قابل قبول و موجهی برقرار كنند و در خصوص سوال‌ها و چالش‌های نظری كه مطرح شده و یا می‌تواند مطرح شود و نسبتش را با جامعه و انقلاب اسلامی و واقعیتی به نام جمهوری اسلامی و سیاست‌ها و رفتارهای حاكم مشخص كنند.

این مستلزم آن هم هست كه یك مقدار مسائل پیرامون‌شان را جدی بگیرند و صرفاً شكل‌گرایانه، فرمالیستی و برج عاج نشینانه به نخبگی خودشان توجه نكنند. نخبگان در صورتی می‌توانند این مسئله را جدی بگیرند كه یك مقدار با واقعیت مفهومی روشنفكری ـ بحث من در اینجا واقعیت تاریخی نیست ـ میانه خوبی برقرار كنند. چرا كه در مفهوم روشنفكری این نكته مورد تاكید است كه روشنفكر بیگانه با مسائل و نیازهای اجتماعی و سیاسی اطرافش نیست؛ بنابراین اگر كسی در جامعه ایران زندگی می‌كند و نفهمد كه یكی از نیازها و مطالبات اصلی عدالت است به عقیده من یك نخبه دردمند و جامع نیست و كسی است كه بیشتر مشغول گذران زندگی‌ شخصی‌اش هست و بیش از آنكه دغدغه جامعه‌اش را داشته باشد دغدغه حرفه و مسائل شخصی‌ و معیشتی‌اش را دارد.

طبیعتاً كسی هم كه ملتزم به لوازم عملی نخبگی‌اش نباشد، یك نخبه تلقی نمی‌شود. به همین خاطر هم ما یك شكاف در كشور مشاهده می‌كنیم و آن اینكه آن‌هایی كه ظاهراً نخبه تلقی می‌شوند بیگانه با جامعه هستند و آن‌هایی كه مرتبط با جامعه هستند بعضاً چندان نخبه نیستند.

لوازم گفتمان نخبگانی
اما لوازم تحقق این مطالبه چیست؟
اولاً همانطور كه پیشتر گفته شد نخبگان با ماهیت و مفهوم روشنفكری رابطه خوبی برقرار بكند
ثانیاً دیدگاه‌ها و اندیشه‌های چالشی نخبگان جدی گرفته شود. یعنی اینگونه نشود كه یك خودی و غیرخودی بسیار موسعی را تعریف و به جامعه القاء كنیم و روز به روز دایره خودی‌ها را تنگ‌تر و جناحی‌تر كنیم. به این ترتیب خیلی از دغدغه‌مندان این حوزه نیز مجال بروز نظرات‌شان را پیدا نمی‌كنند.

در واقع اگر می‌خواهیم عدالت به یك چالش نخبگانی تبدیل شود، علاوه بر اینكه یكسری ویژگی‌هایی را در درون نخبگان بایستی شاهد باشیم بایستی شرایط ساختاری مستعدی را برای این ظهور و بروز اندیشه‌های عدالت‌خواهانه نخبگان فراهم كنیم. در همین راستا یكی از گام‌های اساسی این است كه ما متوجه شویم كه یك عده‌ی معدود نمی‌توانند امور مرتبط را سامان دهند؛ خصوصاً سامان تئوریك، تصمیم سازی و برنامه ریزی؛ حالا شاید در حوزه اجراء بگوییم همه كه نمی‌توانند در اجرا دستی داشته باشند ولی در خود اجرا هم باید همیشه توجه به سیالیت و انبساط سیاست‌هایی كه می‌خواهیم آن را اجرا كنیم، داشته باشیم.

یك نكته‌ای كه در بیانات رهبر معظم انقلاب بود و من واقعاً از آن لذت بردم همین بود كه حتی اگر همه ظرفیت‌ها هم جمع شوند و به یك توافق هم برسند، هیچ ایرادی ندارد كه در شرایط دیگری همین امر مورد توافق هم تغییر پیدا كند. یعنی ایشان به ضرورتی به نام مكان و زمان توجه ویژه‌ای دارند و از یك نگاه فرآیندی برخوردارند. این نگاه فرآیندی یك واقعیت هستی شناختی است كه ما كمتر به آن توجه می‌كنیم. تصور می‌كنیم یك بار و برای همیشه حتی اگر تمام ظرفیت‌های مدنی و غیرمدنی‌مان را روی هم گذاشتیم و به نتیجه‌ای رسیدیم این جواب الی‌الابد است و این حاكی از آن است، كه ما هنوز مفهوم زمان و مكان را خوب درك نكردیم. اگر كسی مفهوم زمان و حتی مكان را به لحاظ فلسفی خوب درك بكند با زمان به مثابه یك امر و مقوله ایستا برخورد نمی‌كند و باب مقتضیات زمانی و مكانی برایش باز می‌ماند و متوجه این معنا می‌شود كه هم باید نگاه فرآیندی به یك مقوله كرد و هم جاذب همه ظرفیت‌ها باشد.

متاسفانه ما در این زمینه مشكل داریم. علاوه‌ بر این یك نكته مهمی دیگری كه رهبری در بیانات‌شان به آن اشاره كردند این بود كه ما از تجارب غرب هم باید استفاده كنیم. مدتی است در كشور ما یك تصوری با عنوان تصور صفر و یكی ایجاد شده است یعنی غرب یك كلیت در هم تنیده و متصل است و شرق هم یك كلیت در هم تنیده متصل و این دو هیچ ارتباطی نمی‌توانند با هم داشته باشند. خب هر دو تصور غلط است. بلاخره هر دو گروه انسان‌هایی هستند كه تجاربی داشتند و ما می‌توانیم از تجارب یكدیگر استفاده كنیم.

ما می‌توانیم بسیاری از راه‌های خطای غربی‌ها را نرویم و این در صورتی است كه با غرب گفتگو و تعامل داشته باشیم. یعنی از برخی تجارب مثبت‌شان استفاده كنیم و دچار برخی از تنگناهای آن نشویم. وقتی قائل به این گفت و گو نباشیم اتفاقی رخ می‌دهد كه در حال حاضر در كشور ما افتاده است. آن هم اینكه در نظر غرب را رد می‌كنید ولی در عمل كاملاً غربی هستید. این واقعیتی است كه وقتی وارد فضای گفت و گو نشویم دچار افراط و تفریط می‌شویم؛ یا غرب ستایی به اوج خودش می‌رسد یا غرب ستیزی. نتیجه هردو هم یك بام و دو هوا شدن است.  حالا در چه صورتی می‌توان وارد گفت و گو و تعامل با غرب شد؟ اینكه هم غرب‌شناس خوبی باشید و هم خودتان را به بهترین نحو بشناسید.

صاحبان قدرت و فرصت‌سازی‌ها
پس نگاه فرآیندی و استفاده صحیح از تجارب غربی‌ها دورنمایی است كه باید بر اساس آن فرصت‌های‌مان را آماده و زمینه‌سازی‌هایمان را صورت دهیم. خب چه كسانی باید زمینه سازی كنند؟ علاوه بر نخبگان كه در مورد آنها صحبت كردیم باید در مورد صاحبان قدرت هم نكاتی را متذكر شویم. منظور آنهایی است كه امكانات، فرصت‌ها و قدرت تصمیم‌گیری و تصمیم سازی در اختیارشان است. در واقع در این روند فقط نخبگان مدنظر نیستند؛ چرا كه یكی از فلسفه‌های تشكیل نظام جمهوری اسلامی، عدالت‌گستری جدی در میان آحاد كشور بود و یكی از وجوه این عدالت گستری هم این است كه فرصت را فراهم كنیم تا هركسی كه صاحب اندیشه است بتواند حرف‌هایش را بزند و گوش شنوایی برای شنیدن این حرف‌ها وجود داشته باشد.

همین كاری كه شخص رهبر معظم انقلاب در مورد الگوی سلامی ایرانی پیشرفت صورت دادند؛ یعنی به عنوان عالی‌ترین مقام آمدند و به خاطر فرصت‌ها و منابع و اختیاراتی كه داشتند، این زمینه را فراهم كردند. این باید درسی برای بقیه هم باشد. ایشان كه نمی‌توانند با توجه به گرفتاری‌ها و مسئولیت‌ها، مدام در حال رصدكردن و تحقق این امر مهم باشند و وقتی خودشان وارد می‌شوند یعنی ای بقیه صاحبان قدرت؛ قوه‌ی قضاییه، قوه‌ی مجریه، قوه‌ی مقننه، مجمع تشخیص مصلحت، سایر مراكز علمی! متوجه این معنا بشوید كه این یك ضرورت است و تا كنون متاسفانه مغفول واقع شده است.

بنده یكی از ملزومات این قضایا را این میدانم كه دولت‌ها بیایند و فرصت‌ها را فراهم بكنند: فرصت برای سوال و چالش نظری. نگاه مجموعه‌ای و نگاه فرآیندی، یكی از لوازمش، توجه به مقوله‌ی دیالكتیك است. یعنی اینكه به استقبال چالش، برخورد و به ظرفیت‌هایی كه عیان نشده هم برویم. این حداقل كاری است كه باید انجام شود. البته شخصاً معتقدم كه اگر دولتها فرصت‌سازی هم بكنند باید كارهای دیگری نیز انجام شود. خود این فرصت‌سازی‌ها نمی‌تواند صرفاً متمركز باشد. ما باید به سمتی برویم كه این فرصت سازی ما از یك توزیع فضایی به اصطلاح مناسبی هم برخوردار باشد و این توزیع فضایی مناسب هم لوازمی دارد كه متاسفانه ما متوجه آن نمی‌شویم. یعنی با ظرف مركز پیرامونی، نمیتوانیم تحقق بخش این فرصت سازی های فضایی و محیطی باشیم. ما در هر جا كه بتوانیم متمركز عمل بكنیم، در خصوص اندیشه نباید متمركز عمل بكنیم. واقعاً وضع اداره دانشگاه‌های ما مطلوب نیست. ما باید به سمتی برویم كه دانشگاههای ما مستقل شده و قدرت رقابت داشته باشند. ما نگاه‌مان به فضای دانشگاه‌ها، به مثابه یك فضای سیاسی است.

فی‌الواقع با مقوله اندیشه‌ای كه می خواهد به سیاست خط و ربط داده شود، نباید مانند یك حزب، وزارتخانه یا پادگان نظامی نگاه كرد. اندیشه قرار است به سیاست خط بدهد نه بالعكس؛ خوب تولید این اندیشه آزادی، خلاقیت و محتوایی‌گرایی می خواهد. اندیشه در واقع قالب‌سوزی می‌خواهد و من از ته قلبم این را می‌گویم اگر میخواهیم كه حداقل این مفهوم عدالت در ابعاد مختلفش، به طور جدی در دستور كار نخبگان قرار بگیرد باید به این سمت حركت بكنیم. تعریفی كه من از عدالت دادم و در آن مقاله هم چاپ شده است، تعریفی است كه با حقوق شهروندی پیوند می خورد. یعنی ما یك نگاه عامی به عدالت می‌كنیم، كه عدالت در برگیرنده آزادی هم هست، دربرگیرنده وجوه و حقوق فرهنگی و وظایف فرهنگی هم هست. ما نباید عدالت را فقط در چارچوب اقتصادی تعریف كنیم والا دچار مشكل می‌شویم. اگر می خواهیم این تحقق پیدا بكند و قصد داریم این كار را در مرحله اول در ساحت اندیشه سامان بدیم، اندیشه ظرف می‌خواهد و من احساس می‌كنم ما ظرفیت لازم را نداریم. یا آن آزادی بیان وجود ندارد یا فرصت برای تجمیع نخبگان برای طرح چالش‌هایشان نیست و یا ظرف مستعدی وجود ندارد.

توجه به عرصه روشنفكری عمومی
یك نكته دیگر هم باید در عرصه عمومی ما شكل بگیرد كه قابلیتش بالقوه هست اما هنوز به فعلیت نرسیده. شخصاً معتقدم صرفاً نبایستی اندیشه و اندیشه‌ورزان را در قالب نهاد‌های رسمی تعریف كرد. ما باید توجه به عرصه عمومی هم داشته باشیم، یعنی عرصه نخبگی ما در دانشگاه‌ها، وقتی شكل می‌گیرد كه ما شاهد یك روشن‌فكری عمومی پر رنگ در ساحت عمومی باشیم. ازعرصه عمومی روشن فكری غافل نشویم و نگاه منفی به آن نداشته باشیم.

متاسفانه واقعیت تاریخی روشنفكری ما در واقع چون كارنامه خوبی از خودش بروز نداده. همه نسبت به روشنفكری عمومی حساس می‌شوند اما در عرصه روشنفكری عمومی است كه سوال ها مطرح می‌شود و انگیزه‌ای می‌شود برای عرصه رسمی اندیشه‌ای ما كه پاسخ بدهد. این یك واقعیت است. وقتی شما به دنیای غرب نگاه می كنید درمی‌یایبد نقطه عطف غرب، قطع نظر از همه جهت‌گیری‌هایش، از محافل علمی شروع نمی‌شود بلكه از محافل عمومی آغاز می‌شود. بسیاری از اندیشمندان تاثیرگذار غرب در سده 17 و 18، هیچ كدام دانشگاهی نبودند، خوب اینها همان روشن‌فكران عرصه عمومی هستند.

به تعبیر استاد مطهری بیشترین تجلیات اسلامی ما در طول تاریخ مربوط به زمانی بوده كه آزادی و فرصت طرح آزادانه پرسش ها مطرح بوده است. وقتی این بسته می‌شود و فضای مصلحتی حاكم می‌شود با هر جهت و نیتی، دیگر ما نباید توقع داشته باشیم این قابلیت‌ها بروز كند.  به هر حال اگر قرار است كه عدالتخواهی ما یك سمت و سوی الهی اسلامی داشته باشد؛ برداشت من این است كه اسلام یك قابلیت است و با سوال و چالش به فعلیت می‌رسد.كسی نمی‌تواند بگوید یك‌بار و برای همیشه من می‌نشینم تمام قابلیت‌های اسلام را به فعلیت می‌رسانم. این امكان ندارد. یك قابلیت گران‌سنگ با سوال به فعلیت می‌رسد. و هرچه سوال دقیق‌تر و قوی تر این فعلیت‌ها شكوفاتر است. بالواقع در سخنرانی كه رهبری در نشست راهبردی ایراد فرمودند، بنده همه این سرنخ‌ها را مشاهده كردم و این سخنان بایستی به طور دقیق تبیین و در عرصه عمل نمایان شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۳۰ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰
۰
۰
تولید اندیشه ساختار سوزی، سپس ساختار سازی می خواهد.
به این سادگی ها نیست که آقای افروغ می فرمایند..!
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها