شهدا شعار نيستند، سيرهيشان نيز نبايد در راستاي اعمال ِ شعاري ِ ما قرار
بگيرد. گاهي گفتنها و نوشتنها تبديل ميشود به يك روزمرهاي كه نه پيامي
برايمان دارد نه عبرت و نه انگيزهاي! كه تنها از سر تكرار تن به عادتش
ميدهيم. بايد با بصيرت ِ غير شعاري به ادامهي اين مسير بپردازيم تا پيام
حقيقي ِ شهدا را دريابيم. شهدايي كه در رسانههاي ما، به وفور نامشان برده
نميشود و تنها هفتهي دفاع مقدس به گذري لحظهاي اكتفا ميشود، همين بس
براي نشان دادن غربت ِ روز افزون كساني كه خونشان را براي استواري اين
انقلاب دادهاند و به كرات فراموششان كردهايم.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ولادت
شهید مهـدی نوری
با تقویـم ۳۰ شهریور ۱۳۶۳، سال پرتو افشانی انقلاب اسلامی، سال ارزش های
سنگر نشینی با نوای قناسه و چلچله و خاکریز و نوای یا زهرا و یا
حسین، گره خورده است.
در آن سال بدان هنگام که جبهه ها از خون جوانانی به زلالی آفتاب رنگین
بود، مهدی در خانواده ای مذهبی و مؤمن به انقلاب و عاشق عاشورا در دار
الولایه سیستــان، آئینه چشم ها را منظرگاه اقیانوس جاری زندگی کرد. شاید
در همان لحظه ای که در دامان پرمهر مادر ولادت یافت و گریستن آغازید، مهدی
دیگری در کربلاهای جنوب یا در میان تکبیرهای کاروان شهیدان غرب میهن پرپر
شده بود. پدرش، از خادمین ابا عبدالله الحسین (ع) و اصحاب عاشورا به شمار
می رفت و کوله بار عشق وی به ائمه اطهار پر از زاد راه خیر و برکت برای
مردم و کانون گرم خانواده اش بود. به همین نیت نیز نام مولود را مهدی گذارد
تا در پرتو این نام آسمانی بنشیند و فرزند را با لالایی تقوا و عفاف و
آرزوهای پدرانه بپروراند.
تحصیلات
مهدی همه نوجوانی اش را به آموزه های دینی و فرهنگ اسلامی و عضویت بسیج در
مدرسه راهنمایی شهید مطهری و دبیرستان شهید حسینی طباطبایی زابل ودانشگاه
اصفهان رشته زبان و ادبیات فارسی گذراند.
عشق به اهل بیت(علیه السلام)
مهدی، نشاط و طراوت جوانی را با سیمای زیبا و سیرت زیباتر در آمیخته داشت و
عشق به اهل بیت و شهیدان کربلا را همچون خون در رگ های عقیده و ایمان می
پروراند. آن گاه که پرچم السلام علیک یا ثارالله بر گلدسته های مساجد شهر و
حسینیه ها به اهتزاز در می آمد و پیام فرارسیدن ماه محرم را به گوش جان
عاشورائیان زمزمه می کرد، مهــدی با همه معرفت قلبی اش پیراهن سیاه به تن
می کرد و در دسته های سینه زنی و هیأت های عاشورایی به عزاداری می پرداخت و
کمر به خدمت عاشورائیان می بست.
اخلاق نیکو
نوا و نگاه و خنده و نشاط و ادب مهدی بوی محبت می داد و روح مهربانی و
الفت را در فضای کوچه و بازار و فروشگاه جواهری اش می پراکند. به سبب همین
ویژگی ها زبان زد خانواده و دوستانش بود.
شهادت به دست تروریستها
سرانجام در شامگاهی به سرخی شامگاه کربلا و در ایام اربعین امام و مرادش
آقا اباعبدالله الحسین(ع) و در حالی که انگشتری نامزدی اش را به انگشت آرزو
داشت و دلش را به شوق ازدواج در هفته ای دیگر چراغان کرده بود غریبانه و
مظلومانه در جاده زابل – زاهدان به دست گروه ترورریستی عبدالمالک ریگی (جند
شیطان )به خیل کاروان شهیدان خداجو پیوست و در حسرت حنابندان دامادی اش از
خون رخسار، حنای دامادی به دست و پا بست و در حجله گاه ابدیت آرمید.