کد خبر: ۱۲۷۴۲۱
زمان انتشار: ۱۰:۱۶     ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۲
مصاحبه منتشر نشده از آیت الله سیدمجتبی موسوی لاری:
همانطوری که فرمودید واقعیت این است امروز انقلاب و تشیع قابل انفکاک نیست ولی باید کاری کرد که حساسیت ایجاد نشود و چنانچه فرهنگ شیعه را درست برای نسل کنونی جا بیندازیم سیاست نیز به دنبال آن خواهد آمد. پس ابتدا باید فرهنگ شیعه را برای آنان روشن نمود و دینداری را در آنها ایجاد کرد زیرا کسی که پای بند مذهب شد مطمئنا ولایت را هم خواهد پذیرفت. نباید اختلاف سلیقه ها به خارج راه پیداکند و دشمن احساس کندکه شیعه در داخل هم دچار تشتت و اختلاف است از شیوه های ائمه(ع) برای تبلیغ مذهب می توان کمک گرفت.
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، همزمان با فرارسیدن اربعین درگذشت آیت الله موسوی لاری نماینده ولی فقیه در لارستان مصاحبه ای منتشر نشده از ایشان که توسط دبیرخانه همایش تجلیل از مقام این استاد بزرگوار تهیه و تنظیم شده است منتشر می گردد.

وقتی نام شما بر زبان می آید ناخودآگاه یاد آیت الله حاج سید عبدالحسین لاری پیشوای لارستان در ذهن تداعی می شود که در حساسترین برهه تاریخ این سرزمین حافظ دین و تمامیت ارضی این دیار به شمار می آید،در مدخل ورودی بحث به ذکر ویژگیهای اخلاقی این بزرگمرد که پدر بزرگ حضرتعالی هستند بپردازید ؟

بنده خاطره ای از ایشان بیاد ندارم خوب در آن زمان هم نبوده ام ولی آنچه که نقل شده است می توان به آن اشاره کرد. بارزترین ویژگی اخلاقی ایشان تقوی، تعبد و شهامت و شجاعت ایشان است.البته این مرد بزرگ به خاطر همان روحیه خاص و زندگی در منطقه کوچک، ناشناخته ماندند بی شک اگر در شهرهای بزرگ آن روز زندگی می کردند بیش از آنچه که امروز از ایشان یاد می شود. ابعادوجودی اش شناخته می شد.



در باره ایشان نقل می کنند، هنگامی که در شاهچراغ در محاصره نیروهای حکومتی قرار گرفتند ذوالریاستین، از شخصیتهای بانفوذ شیراز سعی نمود که بین ایشان و حاکم فارس قوام الملک آشتی ایجاد کند به همین منظور بسیار اصرار نمود تا قوام را به خدمت این بزرگوار بیاورد. ولی ایشان امتناع می ورزید تا در اثراصرار زیاد ذوالریاستین مرحوم لاری به او جوابی نمی دهد و او هم تصور می کند که سکوت ایشان نشان رضاست به همین خاطر قوام رابه نزد این عالم متعهد می آورد ولی او حتی از نگاه کردن به وی خودداری می کند و باد بزنی را که در دست داشته است جلو صورتش می گیرد و تاوقتی که قوام آنجا حضور دارد به او نگاه نمی کند ذوالریاستین از این شیوه برخورد ناراحت می شود حضرت ایشان درجواب می فرماید: من نمی توانم باظالمان کنار بیایم. منظور اینکه شجاعت و شهامت از ویژگی های بارز این مرد بزرگ بوده است.

دو سال پیش با جمعی از دوستان پژوهشکده و نویسندگان مجموعه ابرار خدمت حضرت عالی رسیدیم... امروز صبح هم که خدمت رسیدیم ماتغییری در کادر و کار اداری شما مشاهده نکردیم هنوزبدور از هر هیاهو همان صمیمیت بر فضای محل کار شما حاکم است. سؤال ما از خدمت حضرتعالی این است که چگونه می توان بدور ازهیاهو و با کمترین امکانات، بیشترین کار را ارائه داد؟ وچگونه می توان این روحیه پرهیز از تجمل و روآوری به کیفیت کاررا به نسل جوان خصوصا مبلغان و مدیران جوان حوزه ها منتقل ساخت؟

(در اینجا حضرت آیه الله موسوی لاری از زندگی و کارهای خود فاصله گرفتند و به مقایسه زندگی پدر بزرگوارشان با زندگی کنونی طلاب پرداختند تا پرهیز از تجملات و دوری از هیاهوی تبلیغاتی رااساس توفیق یک مبلغ اسلام در اسطوره ای چون اولین استاد خود به تصویر کشند. )

آیه الله سید علی اصغر لاری پدر بزرگوار من بود که در منطقه کوچکی زیست و عمرش را در آنجا به پایان رساند و چهل و چهارسال قبل درگذشت. «مصاحبه در سال 76 انجام گرفته است.» پدرم ویژگیهای ممتازی داشتند، در برابر ظلم و حق کشی به شدت عکس العمل نشان می دادند، لباس اعضاء خانواده ما با خدمتکاران یکسان بود، و خود لباس ساده تر و خشن تر از خدمتکاران می پوشید.

نسبت به ایتام بسیار حساسیت به خرج می داد، منزلی مجاور منزل خودمان را برای ایتام اختصاص داده بود و گروهی از یتیمان درآنجا نگهداری می شدند، اگر می دید موی سرآنها بلند شده آن را باماشین اصلاح می کرد، و صورتشان را تمیز می نمود، بیماران مستمندو فقیر را عیادت می کرد، و بادست خود به آنان غذا و دوا می داد.

مبارزات او بر ضد عوامل ظلم و فساد بحث دیگری است که در این مقال نمی گنجد، بالاخره در مجموع داستان زندگی او و حتی نفوذکلامش در مردم حیرت انگیز بود. یکی از چهره های بزرگ علمی کشوردر جمله ای کوتاه ایشان را این گونه توصیف کرده است: «اوشخصیتی بود ملا، شجاع، و لطیف در حد مجردات.» مادرم درباره اونقل می کند که ایشان می گفت: من شبی که پول درخانه داشته باشم آن شب خواب ندارم و قبل از خواب بایستی حتما آن را به اهلش برسانم.
تمام پولهایی که به دست او می رسید سریعا به مصرف اهلش می رساندو تقسیم می کرد و چیزی در خانه نمی گذاشت به طوری که گاهی به خاطر رفع نیاز از خدمتکاران منزل قرض می گرفت و این در حالی بودکه گاهی مادرم بقچه اسکناس را به زحمت گره می زد.

ولی پدرم حتی از ساختن راه پله ای گلی برای پشت بام منزل خودامتناع می ورزید. نردبان چوبی داشتیم که همان را می گذاشت پدرم بالا می رفت من هم که بچه بودم مجبور بودم برای خوابیدن ازنردبان بالا بروم.

سایر اعضای خانواده از منزل دیگر به پشت بام می رفتند.

خاطره ای که از ایشان بیاد دارم، هر روز صبح در محضرش تجویدقرآن فرا می گرفتم در اتاق پذیرائی که می نشست و به من تعلیم می داد فرش هایی بود یک روز وقتی که رفتم دیدم به جای آن فرش هاحصیر پهن شده است. من از ایشان پرسیدم ولی در پاسخ به من گفت:

فضولی نکن. ازمادرم دلیل آن را جویا شدم گفتند: طلبه ای عروسی کرده است و چیزی نداشته، پدرم به او گفته که بیا و قالی های منزل ما را ببر و او هم آمده و تمام قالیها را برده است.

می خواهم عرض کنم او اینگونه بود در پشت پازدن به دنیا.

به محدود بدون شعاع شهرت مرحوم پدرتان اشاره فرمودید و اینکه ایشان بااینکه در محیط کوچکی بسر می بردند روح بلندی داشتند واهل جهان بینی بودند آیا همین جهان بینی و روح بلند ایشان انگیزه ورود حضرتعالی به این کار بزرگ و اولین جرقه در ذهن واندیشه شما برای در پیش گرفتن این مسیر مقدس به شمار نمی رود؟

البته در خصوص اندیشه بلند مرحوم پدرم عرض کنم که ایشان به اتحاد کشورهای اسلامی برای مقابله باکفر و الحاد و لزوم خودکفائی همه جانبه مسلمین اعتقاد داشت. به فدائیان اسلام کمک فکری و مالی می کرد، در آن موقع من نوجوان بودم و نخستین سالی بود که برای تحصیل به قم آمده بودم، شبی به اتفاق یکی ازدوستان رفتیم به دیدار شهید نواب صفوی که برای ایراد یک سخنرانی از تهران آمده بودند، شهید نواب صفوی در جمع حضار به من گفت:

هرگاه آقای ابوی محترمتان بخواهند تهران بیایند به من اطلاع دهید تا فدائیان اسلام را برای استقبال از ایشان بسیج کنم.

بعد از شهریور بیست که مطبوعات دینی ظهور کرده بودند ایشان مقالاتی به مجله «نور دانش » می دادند ولی بدون نام با مجله «آئین اسلام » همچنین همکاری داشتند.

مقالاتی را هم که عرضه می کردند بنام یکی از محققین لار ارائه می دادند. چند تاکتاب هم نوشتند ولی در هیچیک نام ایشان برده نشد پرهیز داشتند از اینکه نامی از ایشان برده شود.

اما اینکه اشاره فرمودید، این روحیه پدر تاثیر داشته است باید عرض کنم البته، و از همان ایام جوانی چنین آرزویی داشتم که در خدمت نشر اسلام و مکتب اهل بیت(ع) باشم. اولین قدم دراین راه مقاله هایی بود که در مجله «مکتب اسلام » تحت عنوان «درسهائی از اخلاق » نوشتم که جمع آوری شد و سپس به چاپ رسید.

15 خرداد و روزهای اوج نهضت برای معالجه به آلمان رفته بودم پس از دو سه ماهی که معالجه بنده تمام شد و به ایران برگشتم،مقالاتی از مشاهدات خودم را تحت عنوان «سفری به آلمان » نوشتم و در مجله مکتب اسلام چاپ شد این را عرض کنم قبل از من دو نفراز روحانیون و اهل علم به آلمان رفته بودند «آقای سید موسی صدر» و مرحوم آقای محققی (در هامبورگ). پس از انتشار این سلسله مقالات به فکر افتادم که این مجموعه را تکمیل کنم و به صورت کتابی متشر سازم، لذا کتابی تحت عنوان «اسلام و سیمای تمدن غرب » که عهده دار تجزیه و تحلیل پیرامون ابعاد تمدن غرب و اسلام بود آماده شد و به چاپ رسید که تاکنون شاید ده بارتجدید چاپ شده است.

پس از مدتی یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت: آن کتاب رابرای مستشرق انگلیسی بنام پروفسور«گلدین » فرستاده ام و ایشان تحت تاثیر آن قرار گرفته است و گفته است: اگر مولف اجازه بدهد حاضرم بدون اینکه حق الترجمه ای ازمولف بگیرم آن را به زبان انگلیسی ترجمه نمایم. پس از ترجمه، اول در ایران چاپ شدکه چاپش خوب نبود و سپس در انگلستان باکاغذ و جلد بهتری به چاپ رسید و چند بار چاپ آن تجدید شد.

این کتاب درانگلیس مورد توجه مطبوعات قرار گرفت و در خصوص آن مقالاتی نوشته شد. بعضی هم نسبت به آن انتقاد کرده بودند که چرا تمدن غرب به نقد کشیده شده است. بعضی هم واقعیات فرهنگ خود را قبول کردند و با مقالاتی مثبت در معرفی کتاب در مطبوعات انگلستان انعکاس یافت.

در آمریکا هم بدون اجازه ما در «هستون » و «نیویورک » تجدیدچاپ شد. طولی نکشید که پروفسور «گلدین » تماس گرفتند که یکی از دوستان او دکتر«سینگلر» از آلمان از ماخواستند که آن راترجمه کند حق الترجمه هم نمی خواهد. بالاخره در آلمان توسط ایشان ترجمه و به چاپ رسید و در آنجا هم با استقبال رو بروشد. آقای «روشن علی » در هندوستان آن را به اردو ترجمه کردند.

در ژاپن «خالد کیبا» نیز به زبان ژاپنی ترجمه کردند. خلاصه این کتاب به برکت اهل بیت(ع) به صورت خود جوش به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شد. بعد از انتشار کتاب مرتب از گوشه وکنار جهان باما مکاتبه می نمودند و به همین خاطر زیر زمین منزل ما هم محل نشر و پخش کتاب شد و خانواده ما بیشتر اوقات شب مشغول بسته بندی کتاب برای ارسال بودند و فرزندم نیز در امورمربوط به مرکز همکاری می کرد. جاتنگ بود ماهم تصمیم گرفتیم جایی را برای ارسال کتاب و مکاتبات خود پیداکنیم.

کم کم منزل مخروبه ای در همسایگی ما بود آن را خریداری کردیم وبه همت دوستان مخلص و نیکوکار ساخته شد. البته ابتدا ما به فکر تاسیس چنین مرکزی نبودیم بلکه تدریجا درست شد و پس ازانقلاب در خواست کتابها بیشتر شد.

این را اضافه کنم که ترجمه قرآن به چند زبان و کتب انتشاراتی این مرکز برای تمام درخواست کنندگان از سراسرجهان اهدائی ورایگان ارسال می شود و هزینه آن از محل کمکهای مردمی تامین می گردد و حتی از وجوهات هم استفاده نمی شود. مسافرتهایی که به خارج داشته ام قبل از انقلاب بوده اند یک سفر آلمان، دوبارانگلیس و یک بار آمریکا، بیشتر برای معالجه می رفتم یکبار هم در زندان آمریکا با مسلمانان زندانی صحبتهایی داشتم و هم اکنون نیز صدها نفر از آنها با مرکز مکاتبه و در خواست کتاب می نمایند و گروه قابل توجهی از غیر مسلمانان زندانی به اسلام گرویده اند.

غنای فرهنگی تشیع به قدری است که از هر زاویه ای که تشیع واردشود و بشریت را مورد خطاب قرار دهد توان رفع تشنگی بشریت راداراست و قدرت آن را دارد. شیعیان از کدام زاویه بهترمی توانند مخاطبین خود را با فرهنگ تشیع آشنا کنند واین گمشده بشریت را ترویج نمایند.

نقطه اصلی کارها برای معرفی مذهب، شناساندن و جاانداختن «بینش توحیدی » است، نخست بایستی مردم بفهمند که این نظام آفرینش به دست کسی اداره می شود و همه چیز در اختیار اوست و آن خدایی است که اسلام می خواهد به آنان شناسانده شود تا به اوایمان بیاورند و اولین گام ایجاد همین بینش وتفکر توحیدی درآنان است زیرا آنها یا موحد نیستند یا بینش توحیدی شان ضعیف است و نیاز به تقویت دارد پس این نقطه شروع و گام آغازین است.

از بیانات شما اینگونه برداشت می شود که تکیه بربینش توحیدی درنوع برخورد مبلغان و مدیران با جوامع غربی و ممالک غیر اسلامی است به مدیران و مبلغانی که در جهان اسلام مشغول به کار هستندچه رهنمودی را ارائه می فرمائید؟

نخست باید مسائل کلی اسلام مطرح شود و نباید در آغاز به اموراختلافی دامن زد، کتابهایی باید درباره سیره و شرح حال ائمه(ع) نگاشته شود... مثلا به آنها معرفی کنیم که امام صادق(ع) چه شخصیتی بوده است و چه شاگردانی تربیت نموده است، اگربتوانیم و از روایت ها و کتب آنان در خصوص ائمه(ع) استفاده کرده و به آنها ارائه دهیم جاذبه بیشتری دارد و بسیار مؤثراست.

آیا درخصوص معرفی اهل بیت (ع) و ائمه اطهار(ع) می توان از قرآن و تفسیرقرآن در برخورد با مذاهب دیگر اسلام استفاده کرد ؟

مشکل این است که آنان تفاسیر ما را قبول ندارند و ما بایدکانال دیگری پیداکنیم و مساله دیگر اینکه نمی توانیم تنها ازروی قرآن در جهت ائمه شناسی کارکنیم و امام را معرفی نمائیم.

بلکه باید ویژگیهای ائمه گفته شود و از طریق روایات آنها رامعرفی و شناساند. اگر ائمه شناخته شدند مکتب تشیع هم شناخته می شود...

مستحضر هستید که انقلاب اسلامی امروز به عنوان یک معادله و یک پدیده نو و در عصر پایان ایسم وایستها حرف نخست را در صحنه فرهنگی جهان می زند و همچنین مستحضر هستید که خیزشگاه وخاستگاه انقلاب، حوزه های علمیه و تشیع ناب است. امروز انقلاب وتشیع چنان ممزوج همدیگر است که قابل تفکیک نیست امروز در جهان وقتی سخن از انقلاب به میان می آید تشیع را نیز در ذهن تداعی می کند وبالعکس. هرکس تبلیغ تشیع می کند به تبلیغ انقلاب متهم می شودمدیران حوزه ها چه شیوه و روشی در پیش بگیرند که این حساسیت درآنان ایجاد نشود و موانعی در تبلیغ فرا روی این عزیزان ایجادنگردد؟

همانطوری که فرمودید واقعیت این است امروز انقلاب و تشیع قابل انفکاک نیست ولی باید کاری کرد که حساسیت ایجاد نشود و چنانچه فرهنگ شیعه را درست برای نسل کنونی جا بیندازیم سیاست نیز به دنبال آن خواهد آمد. پس ابتدا باید فرهنگ شیعه را برای آنان روشن نمود و دینداری را در آنها ایجاد کرد زیرا کسی که پای بند مذهب شد مطمئنا ولایت را هم خواهد پذیرفت.
خوب ظلم ستیزی،ایستادگی درمقابل ظالم و... درخود مکتب نهفته است. اینکه مستقیما مسائل سیاسی را با آنان مطرح نمود نه تنها اثری نداردبلکه اغلب تاثیری منفی دارد و حساسیت برانگیز خواهد بودبنابراین باید در آغاز، اصل مکتب را برای آنان جا انداخت. من اعتقادم این است که غیر مستقیم کتابهایی نوشته بشود در شخصیت ائمه(ع)، اساس دید تشیع به تصویر کشیده شود البته در ابتدای امر نباید مقارنی باشد معرفی خود ائمه(ع) دیدگاههای ائمه(ع)در ابواب مختلف کشش دارد، جاذبه دارد.

در برخورد با رقبای تشیع در خارج از کشور، همچون وهابیون چه باید کرد؟

آنها امکانات مالی فراوانی در اختیار دارند در بسیاری ازشهرهای مسلمان نشین کشورهای غیر اسلامی اقدام به ساختن مسجدمی کنند یا با پرداخت وجوه قابل توجهی به مسئولین مساجد، آنهارا در اختیار می گیرند و پایگاه تبلیغاتی خود قرار می دهند که البته چنین امکاناتی در دسترس مانیست.

ما می توانیم از طریق نشر مجلات و کتبی که فرهنگ شیعه را معرفی می کند با آنها مقابله کنیم و برخی از مساجد موجود را با همان شیوه آنها در اختیار بگیریم و پایگاه تبلیغاتی سازیم، وچه بهتر اگر بتوانیم با عقد قرار داد باکانالهای تلویزیون کشورهاساعاتی از وقت کانال آنها را در اختیار بگیریم وبه معرفی مکتب خود بپرازیم و خطرات وهابیت را به مسلمانان گوشزد نماییم. این مساله بسیار اهمیت دارد.

خوب ما در میان خودمان، (مکتب تشیع) دیدگاههای متفاوتی که امکان دارد در خارج از کشور موجب اصطکاک با همین برادران شیعه خودمان از کشورهایی دیگر شویم در برخورد با این عزیزان چه باید کرد؟

نباید اختلاف سلیقه ها به خارج راه پیداکند و دشمن احساس کندکه شیعه در داخل هم دچار تشتت و اختلاف است از شیوه های ائمه(ع) برای تبلیغ مذهب می توان کمک گرفت.

در نگارش کتاب، مکاتبات و برخوردها به چه مسائلی توجه داشته اید و چه شیوه ای را در پیش گرفته اید؟

من سعی کردم مسائلی را که ایجاد حساسیت می کند مطرح نکنم وبیشتر برجاذبه های شیعه تکیه کنم. این مساله بخودی خود آنهارا تشویق می کند که به طرف ما بیایند و هم فرهنگ تشیع آرام آرام در نهاد آنان رسوخ کند یعنی به طور ضمنی دیدگاههای شیعه را مطرح ساخته ایم و این کار را با گام توحیدی شروع کردیم.

مثلا در مکاتبات با لائیکها از اسلام چیزی برای آنها نمی فرستیم اول (توحید) خدایی هست، هستی خالقی دارد، تفکر خداشناسی اصول «امامت » را برای آخر می گذاریم کم کم و آرام آرام مطالب رابیان می کنیم تا به امامت می رسیم خیلی استفاده کردم از این روش و شیوه....

در جهان کنونی و در تعامل وتضارب حوزه های علمیه با فرق و مذاهب دیگر اسلام و همچنین رشدروز افزون افکار التقاطی ما متحمل ضربه هایی هم شده ایم متاسفانه حتی در نوشته هایی که از سوی طلاب جوان در رشته های مختلف علوم در مجلات حوزوی به وضوح به چشم می خورد به فراموشی سپرده شدن مکتب اهل بیت(ع) و کلام اهل بیت(ع) است به این صورت که کلام اهل بیت(ع) متاسفانه «محوریت » خود را به کلام فلاسفه و دانشمندان غربی داده است. در مقوله ها کلام جدید، جامعه شناسی،روانشناسی و...

به وضوح می بینیم اگر هم از کلام اهل بیت(ع) استفاده می شود برای اثبات نظریه فلان نظریه پرداز غرب به خدمت گرفته می شود به نظرشما چه چیزی می تواند به روند روبه رشداین جریان خطرناک درحوزه خاتمه دهد و چه توصیه ای دارید که در حوزه علمیه هم ائمه (ع) مظلوم واقع نشوند؟

این دردی که شما فرمودید درد من هم هست این را باید بزرگان بنشینند و روی آن بحث کنند و چاره جویی کنند ائمه (ع) هنوز مظلوم هستند باید در دروس حوزه تحولی ایجاد شود و قرآن ازمهجوریت بیرون آید و طلبه هابه تفسیر روی بیاورند به طوری که آیات و روایات پایه همه علوم قرار گیرند و تفاسیری نوشته شودکه دنیا پسند باشد متاسفانه ما تفسیر دنیا پسندی برای جهان امروز کمتر داریم، ائمه (ع) هم هنوز ناشناخته باقی مانده اند.

مصاحبه از : حسن ابراهیم زاده

اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها