«يک رويای خصوصی» : هياهوی بسيار برای .... ؟
این سایت وابسته به اپوزیسیون در نقد ساختار فیلم و سطحی بودن آن نوشت: نويسنده ، کارگردان و بازيگران سعی کرده اند از اين داستان ساده، روايتی دراماتيک و ديدنی ارائه کنند. با وجود شناخت نويسنده و کارگردان از تئاتر، کار اصلی که بعهده او بوده بصورتی مغشوش و گيج و گنگ انجام شده است. نويسنده در خلق يک اثر دراماتيک، سرگردان و ناموفق است. کار او مانند دوختن يک لحاف چهل تکه است که هم تکه تکه هايش را بد رنگ انتخاب و بی منطق جمع آورده و هم اين تکه ها را خيلی بدتر بهم وصل کرده است.
ظاهرا نه تنها بازی ضعیف گلشیفته در این تئاتر و سطح بسیار نازل بازی او زبان منتقد را گشوده بلکه رقاصی ها و آوازه خوانی های گاه و بی گاه او نیز مذاقش را تلخ کرده و می نویسد: در صحنه هايی سارا (گلشیفته فراهای) ترانه هايی می خواند که نمی توان آنها را به نمايش ربط زيادی داد. نهايت اينکه در حدود يک ساعت و نيمی که ما شاهد رفت و آمدها، گفتگوها و کشمکش های بی دليل و با دليل آدم های بازی هستيم از هيچ جا به هيچ جا نمی رسيم.
در ادامه، این نقد به بررسی ضعف های بازی دو بازیگری که نمایش از اسم و رسم آنها بهره می برد نشسته و می افزاید: بهروز وثوقی بار ديگر نشان می دهد در کار صحنه راحت نيست. وثوقی در ارائه نقش جاويد موفق نشده و حتی به سختی و با ارفاق هم قابل باور نيست. خانم گلشيفته فراهانی هم عمدتا با آوازه گری (تبليغ جنجالی – غوغا سالاری) و بار سنگين جنجال خبری که در حاشيه های زندگی اين بازيگر از ايران گريخته! مطرح شده در اين کار عرضه می شود. بازی اين بازيگر در کار به شدت يک بعدی است و در بسياری از صحنه ها بيشتر به نظر می رسد از موقعيتی که بدست آورده و توانسته در کنار بازيگر پر آوازه ای چون بهروز وثوقی به صحنه برود، خوشحال و حسابی ذوق زده است و مشغول شيطنت های خود شده. کار و حضورش اصلا عمقی ندارد. ديالوگ هايی که می گويد مثل حباب نقش بر آب می شوند و هيچ اثری بر تماشاگران بجا نمی گذارند.
نویسنده با انتقاد از دست اندرکاران تئاتر رویای خصوصی و سوء استفاده و عوام فریبی آنها در پایان می آورد: با توجه به سابقه و آشنايی دست اندرکاران اصلی اين نمايش با هنر، در باور نمی گنجد اما اين کار عملا سوء استفاده "تجارتی" به شکل بد آن از هنر تئاتر و علاقه مردم به هنرمندان مشهور است. البته هنرمند بايد ارزش هايش شناخته شود و برای کارش دستمزد خوب بگيرد. اما زمانی بايد از حرفه اش انتظار بهره برداری مالی عادلانه داشته باشد که کارش را بعنوان هنرمند درست انجام بدهد. به عشق و علاقه مردم، آنها که با خريد بليت های گران قيمت چنين نمايش هايی با جان و دل به هنرمندان خود ارج می گذارند. فکر می کنم با آنچه از گوشه و کنار شنيده شده ،می توان به جرئت گفت دست کم همه تماشاگران، از آنچه به آنها عرضه شده خشنود نيستند و بخصوص از قيمت های کلان بليت اجراها شکايت دارند. سخن آخر اينکه بنظر می رسد کسانی که برای اينکارسرمايه گذاری کرده اند به «رويای خصوصی» (!) خود که تجارت به معنای بد آن و پول در آوردن با سوء استفاده از نام ها هنرمندان مشهور است، بخوبی جامعه عمل پوشانده اند...ولی آيا هنرمندان صاحب نامی که اين کار را عرضه کرده اند، موافق با طرح و نقشه سرمايه گذاران بوده اند؟ پرسش اينست!