سرویس بین الملل پایگاه 598، حسین شیخ الاسلامی/ هنگامي كه بيداري اسلامي شروع شد و پايگاه مقاومت قوي شد و در مقابل، پايگاه امريكا و اسراييل ضعيف شد، عليالخصوص بعد از سقوط مبارك، بنعلي و قذافي امريكاييها تلاش كردند تا صحنه را مديريت كنند اما شكست خوردند.
امريكاييها زماني كه نتوانستند حوادث منطقه را مديريت كنند، همه جا را به هم ريختند. مصر، ليبي، تونس، يمن و سوريه از جمله كشورهايي هستند كه امريكا آنها را به هم ريخت و درصدد اين است كه عراق و لبنان را هم به هم بريزد تا اين فرصت را به دست بياورد تا مديريت اين مناطق را به دست بگيرد.
لبنان به عنوان بازوي مقاومت و پايگاه رشد مقاومت است. حزبالله يك مهره اساسي است كه از بدنه لبنان تغذيه ميكند. بنابر اين امريكاييها آنجا را نيز به هم ريختند. در اين وضعيت پرآشوب، دو جناح حامي غرب و متحدان عربي آن شكل گرفته است.
1- جناح سازشكار
2- جناح همكار با اسراييل و امريكا (جناحي كه در مقابل مردم است و مستبد و شاهنشاهي است و حكومتهاي ضد مردمي دارد)
آنها نفوذي هم در داخل لبنان دارند و توسط آنها لبنان را به ناآرامي كشاندند. در مقابل حزبالله و ميشل عون و كساني كه در خط مقاومت هستند، پايداري كردند.
توازن قوا در لبنان طوري نيست كه طرف سازشكار تعيين كننده باشد، بلكه برعكس اگر نگوييم هر كاري كه طرف مقاومت بخواهد انجام نميشود، ميتوان گفت هر كاري كه طرف مقاومت نخواهد، انجام نميشود و ميتواند جلوي آن را بگيرد.
نجيب ميقاتي تحت فشارها و به دليل اين كه نميتوانست كارها را پيش ببرد، استعفا كرد. لبنان به خاطر ساختارش كه طايفهاي و قومي و نژادي است، تلاش كرد كه خودش را از درگيريهاي سوريه جدا نگه دارد. ولي عناصري كه ساقط كردن حكومت سوريه برايشان خيلي مهم بود، فداكردن لبنان را هم مسألهاي نميدانستند. طرفداران خط سازش از اين وضعيت استفاده كردند و در پي تقويت مخالفان مسلح داخل سوريه، باعث تشنجات جدي هم در داخل لبنان شدند.
به اينها بعضي از سلفيهاي متعصب را هم بايد اضافه كرد. كوربيني و تعصب سلفيها وضعيت لبنان را به سمت جنگ داخلي و تقسيم برد و ميقاتي نتوانست كاري انجام دهد و ناچار به استعفا شد. حالا دوباره نيروهاي عاقل لبنان دور هم جمع شدهاند و تلاش ميكنند حكومت موقت را سر كار بياورند. به همه مشكلات لبنان، مشكل انتخابات نيز اضافه شد و طرحهايي مطرح شد مبني بر اينكه انتخابات در يك حوزه باشد يعني همه لبنان يك حوزه انتخاباتي داشته باشد يا چند حوزه و چند حوزه كوچك.
اعضاي حزبالله اعتقاد داشتند كه يك حوزه باشد به دليل اينكه عناصر خارجي كمتر بتوانند دخالت كنند، اما اگر چند حوزه كوچك باشد هم ميتوانند رأيها و هم نمايندهها را خريداري كنند. اين بحث دامنهدار مزيد بر علت شد تا انتخابات در موعد مقرر برگزار نشود و مقدماتش آماده نشد و به ناچار به عقب افتاد. بازنگري قانون انتخابات با همه اين اختلافات سخت است.
سرانجام گروههاي سياسي لبنان به اين نتيجه رسيدند تمام سلام اداره حكومت را بر عهده بگيرد و بايد ديد از عهده اين كار برميآيد يا نه؟ البته بايد تمام گروههاي لبناني صرفنظر از اتفاقاتي كه در منطقه ميگذرد، با وي همكاري كنند.
تمام سلام مورد توافق همه گروهها است و اين بسيار مهم است و ايشان بايد از گرايشات خود فاصله گرفته و شكل مليتر و بيطرفانهتري به خود بگيرد تا بتواند كارهايش را به نحو احسن پيش ببرد. حزبالله نيز با انتخاب تمام سلام موافقت كرد.
امريكا نميتواند لبنان را دچار آشوب كند، آن هم به خاطر حضور اشخاص عاقل و فهميده در داخل لبنان و همچنين حضور قوي حزبالله و درايت سيدحسن نصرالله از اينرو، امريكا نميتواند آنطور كه ميخواهد مثل سوريه و بقيه جاها در لبنان دخالت كند. پتانسيل لبنان به خاطر طوايف و گرايشات مختلف بسيار زياد است.