به گزارش 598 به نقل از فارس، مقام معظم رهبری بهسنت هرساله، امسال نیز در روز اول فروردین در بارگاه مطهر ثامنالحجج علیهالسلام سخنان مهمی را ایراد فرمودند که میتواند رهنمودهای مهمی را برای مردم و مسوولان کشور طی سال جدید دربر داشته باشد.
یکی از اصلیترین مشخصههای سخنرانی امسال رهبر انقلاب، ابعاد گسترده بینالمللی بود. رهبری در حوزههایی که به ایران مربوط است، به تشریح موقعیت کلان کشورمان در نظام بینالمللی پرداختند.
فارس در این گزارش به بررسی ابعاد بینالمللی سخنان رهبر فرزانه انقلاب میپردازد.
* دشمنان ایران در عرصه بینالمللی
یکی از مطالبی که در این سخنرانی مورد تصریح مقام معظم رهبری قرار گرفت، تبیین دیگربار ابعاد دشمنیهای برخی کشورهای غربی با نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
همانطور که انتظار میرفت، رهبری انقلاب اسلامی، رژیم ایالات متحده آمریکا را به عنوان مرکز و محور دشمنیها علیه جمهوری اسلامی ایران شناختند. پس از این کشور، بریتانیا از سوی رهبر انقلاب اسلامی بهعنوان دشمن معرفی شد که البته این امر دارای سابقه طولانی است. به فرانسه نیز هشدار داده شد که با توجه به تاریخ روابط دو کشور، سعی نکند بین خود و ایران دشمنی بهوجود آورد، روندی که از زمان بر سر کار آمدن «نیکلا سارکوزی» دنبال شد و در دوران «فرانسوا اولاند» هم ادامه دارد. در خصوص رژیم صهیونیستی هم تصریح شد که این رژیم حتی کوچکتر از آن است که در ردیف دشمنان ایران قلمداد شود.
در نظام بینالمللی که جایگاه کشورها در آن با مجموعهای از توانمندیها مشخص میشود، روشن است که کانون قدرت بینالمللی که داعیه هژمونی دارد، با هرگونه تجدیدنظرطلبی در سیستم ناعادلانه توزیع قدرت، مقابله میکند. بنابراین، همین کانون قدرت که در شرایط فعلی ایالات متحده است، شدیدترین مخالفتها را با تجدیدنظرطلبی جمهوری اسلامی در نظام بینالمللی دارد.
داعیهدار هژمونی به هر روی برای خود متحدینی دارد. هرچه این اتحاد میان ایالات متحده و متحدینش عمیقتر باشد، طبعا میزان دشمنی آنها با جمهوری اسلامی ایران نیز بیشتر میشود. در خصوص بریتانیا که متحد سنتی آمریکاست، این امر بهخوبی مشخص است. بنابراین هرچه کشورها به مرکز قدرت بینالمللی نزدیکتر میشوند، دشمنی آنها با جمهوری اسلامی ایران افزون میگردد و هرچه از مرکز دور شده و به پیرامون سوق میکنند، سیاستهای دوستانهتری با ایران در پیش میگیرند.
دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را از این منظر میتوان ناشی از توزیع ناعادلانه ثروت و قدرت در میان کشورها دانست که صدالبته ریشه در دوران پس از رنسانس و دو موج بزرگ استعمار بینالمللی دارد. این استعمار بود که کشورهایی را بهشدت از کشورهای دیگر پیش انداخت تا «متروپل نظام بینالمللی» شوند.
* جامعه جهانی
مقام معظم رهبری در سخنانی که در مشهد مقدس ایراد فرمودند، نسبت به تعبیری که کشورهای غربی از «جامعه جهانی» دارند نیز انتقادی جدی داشتند. به فرموده ایشان آنچه غرب از آن بهعنوان جامعه جهانی یاد میکند، چیزی بیشتر از چند کشور بلوک سرمایهداری جهانی نیست که میل و اراده خود را به تمام جهان تسری میبخشند.
در خصوص ماهیت جامعه جهانی در بین متفکرین روابط بینالملل سخن فراوان است. بهباور بسیاری از متفکرین، در دنیای امروز روابط بین کشورها و موجودیتهای فعال در عرصه بینالمللی، ترکیبی از جامعه بینالمللی پساوستفالیایی و جامعه جهانی در شرف تکمیل است. تفاوت جامعه بینالمللی و جهانی در اهمیت مرزهاست. در جامعه جهانی بهجهت گسترش ارتباطات فروملی و فراملی، اهمیت مرزهای جغرافیایی و موجودیت اصلی تشکیلدهنده جامعه بینالمللی یعنی «دولت – ملت» و مقولهای بهنام «حاکمیت»، کاسته میشود.
با این حال، دول غربی سعی دارند همان مناسبات جامعه بینالمللی پساوستفالیایی را که به نوعی تحت سیطره اقطاب سرمایهداری بود، به مناسبات جدید جهانی هم تزریق کنند. بر این مبنا، غرب خواهان آن است که جامعه جهانی نیز به مرکز و پیرامون تقسیم شود و باز هم جریان سرمایه و کار از پیرامون به سوی مرکز ادامه یابد، تا تفوق غرب همچنان برجا باشد.
این برداشت غربگرایانه از جامعه جهانی بلاتردید نمیتواند مورد موافقت جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از اقطاب تجدیدنظرطلبی بر مبنای اسلام در جهان باشد. ایران خواستار نوعی از جامعه جهانی است که عدالت در آن برقرار باشد. جامعه بینالمللی یا جهانی که بر مبنای قانون جنگل اداره شده و قوی در آن ضعیف را ببلعد، با تفکرات انقلاب اسلامی ایران همسازی ندارد. این قانون جنگل در ادبیات متفکرین نورئالیست، بیشتر تحت عنوان آنارشی یعنی سیستم افقی توزیع قدرت یاد میشود.
طبیعی است اگر جامعه جهانی را بر مبنای قانون جنگل تفسیر کنیم، زورمندان بر آن سیطره داشته و چنین جامعهای ایران را برنمیتابد اما اگر تفسیرمان از جامعه جهانی، مجموعه مردم جهان و خواست و اراده آنها باشد، چنین جامعهای هرگز در تعارض ماهوی با جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود.
* روشنترین پاسخ تاریخی ایران به اسرائیل
در سخنان رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی در جمع زوار ثامنالحجج (ع)، به مساله مهم تهدیدات لفظی چند ساله اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران هم اشاره شد. هرچند این تهدیدات تاکنون تنها در حرف به منصه ظهور رسیده و در واقع بعید هم هست که عملی شوند اما پاسخی که این بار از سوی رهبر انقلاب به این تهدیدات داده شد، جنبهای جدید داشت.
رهبری پیشتر هم تاکید کرده بودند که در صورت هرگونه تجاوز نظامی به ایران، جمهوری اسلامی در همان سطح به حملات پاسخ خواهد داد اما این بار قضیه یک تفاوت آشکار داشت: «نام بردن از دو شهر مشخص».
قطعا مقام معظم رهبری بهعنوان فرماندهی کل نیروهای مسلح ایران، این مطلب را بر اساس محاسبات نظامی قوای مسلح ایران بیان فرمودهاند. به عبارت دیگر، مجموعه نیروهای مسلح ایران به این نتیجه رسیده که هم میتواند دو شهر تلآیو و حیفا را نابود کند و هم در صورت هرگونه تجاوز، باید این کار را بکند. این برآورد راهبردی از سوی فرماندهی کل قوا ابراز شده تا سران رژیم صهیونیستی در صورتی که واقعا تصمیم به حمله گرفتند، عواقب دقیق نظامی حماقت خود را بدانند.
به این ترتیب، ایران در یک شفافسازی دقیق و در حالی که باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در سرزمینهای اشغالی فلسطین بهسر میبرد، یک پیام آشکار برای تهدیدکنندگان فرستاده است. اولا، ایران اهداف خود را برای پاسخگویی روشن کرده است، ثانیا، مهمترین شهرهای ساحلی اسرائیل در مدیترانه را برای این پاسخگویی انتخاب کرده است، ثالثا، همان دو شهری را برای با خاک یکسان شدن انتخاب کرده که علاوه بر برد موشکهای ایرانی، به راحتی در برد موشکهای حزبالله لبنان است؛ بنابراین، پاسخدهنده به این حملات ممکن است نهتنها ایران، بلکه محور مقاومت باشد.
پاسخ خاصی از سوی مقامات رژیم صهیونیستی به این هشدارهای جدی رهبر انقلاب اسلامی مشاهده نشد اما رئیسجمهور آمریکا بهعنوان حامی امنیتی اسرائیل، پاسخی بسیار منفعلانه به این هشدار داد. در پاسخ اوباما، هیچ اثری از اعلام آمادگی آمریکا برای نجات تلآویو و حیفا نیست.
نکته مهم دیگر اینکه رهبری انقلاب این بار فرمودهاند که «اگر اسرائیل مرتکب غلطی شود»، دو شهر تلآویو و حیفا با خاک یکسان میشوند. این یعنی هرگونه شیطنت اسرائیل بهمعنای نابودی دو شهر مزبور است حتی اگر حملاتی بسیار محدود مدنظر صهیونیستها باشد.
پاسخ اخیر رهبری به تهدیدات لفظی صهیونیستها، روشنترین پاسخ در تاریخ این تهدیدات است.
* مذاکره با آمریکا و مساله حساس هستهای
یکی از اصلیترین مباحثی که در سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی مطرح شد، بحث مذاکره با آمریکا بود. بدبینی نسبت به تقاضاهای آمریکاییها برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران و لزوم رعایت خطوط قرمز رهبری در هرگونه مذاکره از جمله مواردی بود که رهبر انقلاب اسلامی بدان اشاره کردند.
مقام معظم رهبری تاکید کردند که آمریکاییها نه بهدنبال مذاکره منطقی برای یافتن راه حل در خصوص مساله هستهای ایران بلکه بهدنبال تحمیل نظر خود به ایران هستند. بنابراین مذاکره برای آمریکاییها ابزار جنگ دیپلماتیک است نه گفتگوی سازنده و همکاری دیپلماتیک.
ظاهرا در تعریف دولت اوباما از قدرت، توانایی تغییر رفتار طرف مقابل به هر وسیله ممکن لحاظ شده است. بنابراین اگر اوباما از مذاکره با ایران دم میزند، لاجرم کارکردی که برای آن درنظر میگیرد، همان کارکردی است که از تحریمها مدنظر دارد، یعنی کوتاه آمدن ایران از مواضع هستهای.
روشن است که دولت آمریکا مساله هستهای ایران را نه یک حق ملی ایرانیان بلکه یک معضل برای خود میداند و برای حل این معضل یکسری ابزار پیش روی خود می بیند. تحریم یک ابزار است، مذاکره یک ابزار دیگر و خروجی مورد نظر هم تنها یک چیز است: «صرفنظر کردن ایرانیان از حقوق هستهای خود.»
در عرف روابط بینالملل، مذاکره ابزاری مسالمتآمیز در روابط دیپلماتیک است که کشورها از مسیر آن به تفاهم دست پیدا میکنند و روابط خود را گسترش میدهند. این بدان معناست که دو طرف درموضعی برابر تلاش میکنند برای اختلافات احتمالی فیمابین، راهحل دیپلماتیک بیایند. اما در خصوص روابط ایران و ایالات متحده، بهدلیل وجود رفتارهای خصومتآمیز نظیر تحریم، تکرار عبارت وجود تمام گزینهها بر روی میز که نوعی تهدید نظامی است، مشارکت در حملات سایبری به تاسیسات هستهای ایران، تبلیغ علیه ایران در تمام مجامع بینالمللی و ... فضایی ایجاد شده است که نمیتوان آن را فضایی مناسب برای مذاکره مستقیم دانست.
علاوه بر آن اگر موضوع بهواقع حل مناقشه هستهای با ایران است، ایران عملا با آمریکا در قالب 1+5 مذاکره میکند و اگر واشنگتن ارادهای بر حل این موضوع دارد، در همان مذاکرات میتواند این اراده را بهنمایش بگذارد. بنابراین آمریکاییها به نظر میرسد از طرح پیشنهاد مذاکره مستقیم با ایران دو هدف را دنبال میکنند:
اول، بروز رفتار هژمونیک بینالمللی و دور زدن مجامع بینالمللی نظیر اتحادیه اروپا، شورای امنیت و ... با این رفتار در خصوص یکی از بحثبرانگیزترین مسائل بینالمللی، آمریکاییها میخواهند نشان دهند که این تنها آنها هستند که میتوانند معضلات جهانی را حل کنند، نه نهادهای بینالمللی. بهعبارت دیگر، در صورتی که آمریکا موفق شود از طریق مذاکره مستقیم با ایران مناقشه هستهای را به پایان برد، یکی از بزرگترین اقدامات اقناعی را برای پذیرش هژمونی بینالمللی خود انجام داده است، همانطور که اگر بتواند مناقشه اعراب و اسرائیل را حل کند، نتیجهای مشابه خواهد گرفت؛
دوم، افکار عمومی جهان را قانع میکند که سرسختترین مخالف هژمونی آمریکا در جهان را بر سر میز مذاکره نشانده است. این گامی بلند بهسوی پروسه اقناع هژمونیکی است که متفکران روابط بینالملل از آن سخنهای بسیار گفتهاند.
در راستای اقناع هژمونیک، مسیر اوباما با بوش فرق دارد. بوش میخواست بهزور سرنیزه بهجهان نشان دهد که آمریکا قدرت برتر است و دست از هژمونی خود نمیکشد. به همین خاطر حتی از دور زدن شورای امنیت در حمله به عراق هم خودداری نکرد. اما اوباما میخواهد بهجای اقناع نظامی، افکار عمومی را نسبت به هژمونی اقناع کند؛ روشی زیرکانهتر که برای حصول آن باید دو کار در جهان صورت دهد: اولا مساله هستهای ایران را در راستای منافع غرب حل و فصل کند به طوری که نتیجه نهایی به سوی منافع غرب تمایل داشته باشد، نه منافع ایران هرچند که ممکن است امتیازاتی به ایران هم داده شود؛ ثانیا، مناقشه اعراب و اسرائیل را در راستای منافع اسرائیل حل و فصل کند، طوری که فلسطینیها امتیازاتی بهدست آورند اما در مجموع، برنده بازی اسرائیل بهعنوان متحد راهبردی ایالات متحده باشد.
با این حال اوباما هم با بوش یک مشابهت دارد. بوش برای حمله به عراق شورای امنیت بهمثابه نهاد اراده جهانی را دور زد، اوباما هم میخواهد 1+5 را به مثابه نهادی بینالمللی در مذاکره با ایران دور بزند.
بهواقع، این تحلیل یک نتیجه روشن از پی دارد. در بهترین شرایط میتوان گفت که مشخص نیست نتیجه مذاکرات دوجانبه برای ایران چیست اما به صراحت میتوان گفت شروع مذاکرات – و نه به نتیجه رسیدن آن – برای واشنگتن یک «برد بزرگ بینالمللی» است. پس برنده این مذاکرات از هماکنون مشخص است.
از این رو، مقام معظم رهبری نسبت به مذاکرات مستقیم با ایالات متحده آمریکا ابراز بدبینی کردهاند و تاکید کردند که هیچکس از جانب ایشان با آمریکاییها گفتگو نکرده است تا به شایعاتی که بعضا سایتهای خارجی دامن میزنند، پایان دهند. ایشان همچنین به سایر مسوولین هم توصیه کردهاند که در برخی مذاکرات حاشیهای که ممکن است بهفراخور زمان و نیاز پیش آید، خطوط قرمز رهبری را رعایت کنند.
در حوزه مساله هستهای ایران نیز، رهبری عالیقدر انقلاب اسلامی در سخنرانی مشهد بار دیگر تاکید کردند که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست و تنها میخواهد حقوق هستهای واضحش مورد شناسایی قرار گیرد. از نکات جالب سخنرانی رهبری انقلاب اسلامی، استفاده از تاکتیک «اصل عدم قطعیت»، این بار در پاسخ به طرف آمریکایی بود.
در حالی که ایران همواره بر عدم قصد خود برای تولید سلاح هستهای تاکید کرده است، غربیها میگویند که به این سخن اعتمادی ندارند. در برابر، رهبری نیز تاکید کردند که ایران چگونه میتواند در چنین شرایطی، حسن نیت ایالات متحده را برای مذاکره باور کند؟ این بهواقع استفاده متقابل از اصل عدم قطعیت بود که غربیها این سالها فراوان از آن بهره بردهاند. در ضمن رهبری تاکید فرمودند که در همین مذاکرات در جریان با 1+5 نیز، نقش ایالات متحده نقشی مخرب و در راستای عدم نتیجه مذاکرات است.
اما شاید مهمترین بخش از سخنان رهبری در این بخش را باید معرفی «اصل تغییر دهنده بازی» (Game Changer) در روابط ایران و ایالات متحده دانست. منظور از تغییر دهنده بازی واقعهای است که باید رخ دهد تا روابط بین دو کشور از حالت خصومت به دوستی یا بالعکس تغییر کند.
رهبری عالیقدر انقلاب اسلامی، «ترک دشمنی با ایران از سوی آمریکا» را بهعنوان راه تغییر رویکرد ایرانیان نسبت به ایالات متحده، پیش پای مقامات کاخ سفید و کنگره آمریکا نهادند. این امر میتواند به مرور صورت پذیرد اما اگر صورت پذیرد، یقینا ایرانیان متوجه آن خواهند شد.
دشمنی با انقلاب ملت ایران بیش از 30 سال در آمریکا ریشه دارد و به جزئی از سیاستهای داخلی و خارجی این کشور تبدیل شده است. اساسا در کنگره و کابینه آمریکا، اتخاذ سیاستهایی بر ضد جمهوری اسلامی ایران و مقابله با جمهوری اسلامی، به یک فرهنگ غالب تبدیل شده است که تغییر این فرهنگ و هویت کاذب سیاسی، همان اصل تغییردهنده بازی است.
طبعا انتظار آن نیست که چنین هویتی یکشبه از میان برخیزد اما انتظار آن هست که واشنگتن در مسیر آن گام بردارد. طبعا با برداشتن هرگام، می تواند منافع آن را نیز مشاهده کند. شاید لغو تحریمهای ظالمانه اخیر علیه مردم ایران را بتوان یکی از اولین و ضروریترین گامها دانست.
به هر حال، در این خصوص تصمیم با آمریکاییهاست. ایران بیش از 30 سال است که حتی در شرایطی بدتر از این، دربرابر فشارهای آمریکا مقاومت کرده و هزینه پرداخته است، طبعا باز هم توان این مقاومت در ملتی ریشهدار و متمدن چون ملت ایران وجود دارد. اما اگر آمریکاییها واقعا قصد بهبود روابط با ایران دارند، بهجای پیشنهاد مذاکره در عین تحریم ایران، بهتر است گامهای عملی در راستای ترک دشمنی و تغییر قاعده بازی بردارند.