امیر هاشمی مقدم؛ پدیده خط حمله استقلال در اواخر دهه 60.
بازیکنی سریع و باهوش که به سرعت محبوب هواداران آبی شد. او که سالهاست
برای ادامه تحصیل و گذراندن دوره مربیگری فوتبال به خارج از کشور سفر کرده،
می گوید تیم ملی ایران به تغییر و تحولی اساسی نیاز دارد تا دوباره به
روزهای اوج خود بازگردد: «گاهی می بینیم که میانگین سنی تیم ملی ایران سن
پدربزرگان است و گاهی هم 7، 8 جوان در تیم بازی می کنند. ایده من این است
که اجازه دهیم کروش کار خودش را بکند. او ایده های قشنگی دارد و باید آنها
را اجرایی کند.» هاشمی که زمانی هواداران آبی به او لقب «کاره کا» داده
بودند، پس از 13 سال زندگی در هلند حالا آرزو کار با جوانان ایرانی را در
سر دارد.
*آقای هاشمی مدت زیادی است که از شما خبری نداریم. در چه وضعیتی هستید؟
من 18 سال است که ساکن کشور هلند هستم و در کنار همسر و فرزندانم زندگی می کنم.
*خوتان چه می کنید؟ فعالیت ورزشی دارید؟
در
حال حاضر مشغول مربیگری هستم. اینجا بر دو اساس می توان مربیگری کرد، یا
در باشگاه هایی که آکادمی خوبی دارند و یا تنها در تیم A باشگاه ها فعالیت
کرد. من معمولا هدایت باشگاه هایی را بر عهده می گیرم که آکادمی هم داشته
باشند.
مدرک مربیگری درجه A یوفا را 2 سال گذشته گرفتم و بلافاصله
در رشته مدرسی فیفا مشغول به تحصیل شدم و همچنان آن را ادامه می دهم.
همانطور که می دانید کلاس های مدرسی فیفا از پایه تا درجات بالا . یکی دو
سال کمک مربی یک تیم در لیگ دسته اول هلند بودم و چند ماهی با تیم لیگ
برتری N.E.C کار کردم. در کل به اینکه هدایت تیم های نیمه حرفه ای را بر
عهده بگیرم علاقه بیشتری دارم تا هم سرمربی باشم و هم مسئول آکادمی .
*در حال حاضر در چه باشگاهی فعالیت می کنید؟
من
در حال حاضر هدایت باشگاه «لینترن» را بر عهده دارم که باشگاهی آماتور به
شمار می رود اما آکادمی آن بسیار فعال است و نزدیک به 600 عضو دارد.
بازیکنان باشگاه بسیار با استعداد هستند و علاوه بر این امکانات خوبی هم در
اختیار داریم. البته من به عنوان یکی از نمایندگان باشگاه فاینورد روتردام
هم فعالیت می کنم و از این راه به دنبال حرفه ای کردن این آکادمی هستیم.
*پس در باشگاه مطرحی چون فاینورد روتردام هم حضور دارید؟
باشگاه
فاینورد یکی از بزرگترین آکادمی های اروپا را در اختیار دارد که در سال
های 2010، 2011 و 2012 به عنوان بهترین سیستم آکادمیک هلند انتخاب شده. این
باشگاه در حال حاضر 27 بازیکن در تیم A خود دارد که حدود 17 نفر از آنها
از آکادمی خودش است که رقمی جالب توجه در فوتبال دنیا به شمار می رود. این
باشگاه سه سال گذشته سه برابر قدرت خرید فعلی اش را داشت اما نتیجه نمی
گرفت و حالا قدرت خرید آن سه برابر کاهش یافته اما با این حال نتایج
درخشانی را کسب می کند. در حال حاضر 7 بازیکن از تیم فاینورد روتردام به
تیم ملی هلند دعوت شده اند. علاوه بر این من شرکتی به نام ASSG را اداره می
کنم که فعالیت های فوتبالی دارد و همکاری میان باشگاه ها را ایجاد می کند.
من مسئول بخش خاورمیانه این شرکت هستم. به عنوان مثال مسئولان تیم ملی
آذربایجان از طریق این شرکت تونی آدامز کاپیتان سابق تیم ملی انگستان را به
عنوان مربی آکادمی خود برگزیدند. ما با باشگاه فاینورد قراردادی امضا کردم
که از طریق همکاری با آنها آکادمی تیم ملی آذربایجان را پیشرفته کنیم. این
شرکت همچنین کلاس ها و کنگره های مختلفی را برای باشگاه های سراسر دنیا
برگزار می کند. در نهایت هم هدف ما پیشرفته کردن مربیان و بازیکنان است.
*شنیده ایم که پسر شما هم دروازه بان است، در حال حاضر وضعیت او چگونه است؟
پسر
من 18 ساله است و همچنان می تواند در تیم های رده جوانان بازی کند. تیم
قبلی او در سطح کشوری بود و از مربیان خوبی بهره نمی برد، به همین خاطر به
او پیشنهاد دادم که در صورت علاقه می تواند به تیم جدید من بپیوندد چرا که
این تیم یکی از بهترین مربی دروازه بانان را در اختیار دارد.
البته
این تیم در رده بزرگسالان بازی می کند و پسرم باید با دو سه دروازه بان
دیگر رقابت کند. خوشبختانه این کار انجام شد و در حال حاضر او جز دو دروازه
بان برتر تیم من به شمار می رود. اگر روند او به همین صورت ادامه پیدا
کند، فکر می کنم در آینده نزدیک نام او بیش از این شنیده شود. به هر حال در
کشور هلند دروازه بانان بسیار خوبی متولد می شوند و پسر من هم کار سختی را
پیش رو دارد، مگر اینکه با تیم های حرفه ای قرارداد ببندد. در کل از
پیشرفت او راضی هستم.
*از کشور های دیگر هم پیشنهاد مربیگری داشته اید؟
حدود
8، 9 ماه گذشته از یک تیم دسته اولی سوئد پیشنهاد داشتم که آن را
نپذیرفتم. همچنین از سوی فدراسیون فوتبال عمان هم قراردادی 4 ساله به من
پیشنهاد شد که تمام سیستم آکادمیک آنها را زیر نظر بگیرم که آن را هم قبول
نکردم. برای مربیگری در تیم های آکادمیک باشگاه های اماراتی هم پیشنهاد
داشتم که به آن هم جواد منفی دادم.
به دو دلیل، اول اینکه آن زمان
آمادگی قبول این پیشنهادات را نداشتم و علاوه بر این ترجیح می دهم که به
جای فعالیت در عمان به کشور خودم بروم. همچنین از کشور استرالیا هم پیشنهاد
داشتم که هیچ کدام از آنها برای من جالب توجه نبود. اگر قرار باشد که از
هلند خارج شوم ترجیح می دهم که به کشور خودم بازگردم. به هر حال ایران برای
من در اولویت است.
*جالب اینجاست که کشور عمان چند سالی
است تشکیلات ورزش خود را به مربیان ایرانی می سپارد، نمونه آن حسین توکلی
در وزنه برداری و حالا هم شما...
آنها برای این کار دلایل
خاص خود را دارند. معاون فدراسیون فوتبال لبنان به من می گفت که شما ایرانی
ها هم با فرهنگ ما آشنا هستید و هم تحصیلات اروپایی دارید که این برای ما
ارزش زیادی دارد. علاوه بر این آنها ایرانی ها را مردمی بسیار باهوش می
دانند. به هر حال می بینید که با کم ترین امکانات بسیاری از ورزش های ما در
سطح بالایی قرار دارد.
اگر فوتبال را کنار بگذاریم، سایر ورزش های
ما در سطح جهانی حرف های زیادی برای گفتن دارد. مشکل ما این است که در کشور
خود اهمیت زیادی به ورزشکاران نمی دهیم و به همین خاطر کارهای عمانی ها به
چشم می آید. آذربایجانی ها از حضور تونی آدامز در کشور خود بسیار استقبال
می کنند و به انجام فعالیت های این چنینی اصرار زیادی دارند. زمانی تیم ملی
جوانان ما به راحتی مقابل تیمی مثل تایلند پیروز می شد اما حالا تیم اول
ما هم برای بازی با آنها ترس دارد. این بدان معنا نیست که ما افت کرده ایم،
بلکه کشور های دیگر پیشرفت کرده اند.
*از ایران چطور؟ به شما پیشنهادی شده است؟
من
چند روز گذشته ایران بودم و مذاکراتی با یکی از باشگاه های لیگ برتری برای
توسعه آکادمی آنها داشتم. البته این تنها در سطح مذاکرات اولیه بود. برای
مربیگری هم دو سال گذشته پیشنهادی از یک تیم لیگ برتری و تیم لیگ دسته اولی
داشتم که آن زمان آمادگی لازم را نداشتم.
من 13 سال در اینجا زحمت
کشیدم و می دانستم که باید دانش خود را بالاتر ببرم. من همیشه به دنبال
این هستم که کارهایم را با آمادگی کامل شروع کنم و به همین خاطر آن زمان به
پیشنهادات فکر هم نمی کردم. اما در حال حاضر وضعیت تغییر کرده و احساس می
کنم که زمان آغاز کار من فرا رسیده است. البته تا به حال هیچ پیشنهاد جدی
از ایران نداشتم. فدراسیون فوتبال ایران برای هدایت تیم ملی نوجوانان و
جوانان تا به حال دو مرتبه از من درخواست رزومه کرده اند اما متاسفانه هیچ
اقدام خاصی صورت نگرفته است.
*در حال حاضر وضعیت فوتبال ایران را چطور می بینید؟
ببینید
من از حرفه ای شدن فوتبال ایران خوشحال شدم اما از طرفی تاسف می خورم که
این اتفاق تنها در مورد بحث های مالی عملی شد. در فوتبال حرفه ای باید از
همه لحاظ کامل باشی تا به باشگاهی حرفه ای تبدیل شوی، از بازیکنان و مربی
گرفته تا استادیوم و دیگر امکانات. مربی یک باشگاه حرفه ای باید صددرصد
شرایط مربیگری حرفه ای را داشته باشد. من 13 سال است که در اینجا مشغول به
تحصیل هستم.
دوره اخذ مدرک C مربیگری من چهار سال و نیم به طول
انجامید، در این چهار سال و نیم به معنای واقعی مرا چلاندند! از طرفی می
بینم که در آسیا مدرک B و C مربیگری را دو هفته ای می دهند و مدرک A را می
توان در بیست و پنج روز گرفت. پس مطمئنا تفاوتی میان دو وجود دارد.
متاسفانه فوتبال ایران در این سالها نه تنها پیشرفتی نکرده، بلکه سوار یک
ماشین BMW شده و دنده عقب می رود.
*با توجه به این صحبت ها، سطح مربیان داخلی ما را چطور ارزیابی می کنید؟
من
شناخت شخصی روی هیچ یک از مربیان داخلی ندارم و تنها می توانم براساس
نتایج آنها نظر بدهم. صددرصد مربیان خوبی در داخل کشور فعالیت می کنند. شما
هم اگر بخواهید با چشمان بسته بهترین مربی ایرانی را انتخاب کنید، اولین
اسمی که به ذهن شما می رسد امیر قلعه نویی است، به خاطر اینکه همیشه نتایج
خوبی را کسب کرده. یا حسین فرکی که شخصا به او علاقه زیادی دارم. به هر حال
تمام این انتخاب ها جنبه سلیقه ای دارد. شاید درست نباشد که بدون هیچگونه
شناختی بگویم کدام مربی خوب است و کدام نیست.
*تیم ملی ایران را در چه وضعیتی می بینید؟ همان طور که می دانید راه ما برای صعود به جام جهانی بسیار دشوار شده...
بزرگترین
اشکالی که تیم ملی ایران دارد بلاتکلیفی کارلوس کروش است. کروش با سروصدا
زیادی زیادی به ایران آمد و بدون شک مربی بزرگی است. اما برای کسی مشخص
نیست که به چه دلیلی کروش هدایت تیم ملی ایران را بر عهده گرفت، برای صعود
تیم به جام جهانی آمد یا برای جوانگرایی؟ به عنوان مثال زمانی که لوئیس فن
گال سرمربی تیم ملی هلند شد پس از صحبت با مسئولان فدراسیون فوتبال اعلام
کرد که هدف اصلی اش جوانگرایی است. او با این فلسفه کار خود را آغاز کرد و
نتیجه هم گرفت. گاهی می بینیم که میانگین سنی تیم ملی ایران سن پدربزرگان
است و گاهی هم 7، 8 جوان در تیم بازی می کنند.
ایده من این است که
اجازه دهیم کروش کار خودش را بکند. در ایران مردم، روزنامه ها، رئیس باشگاه
ها و فدراسیون به جای سرمربی خود را در تیم ملی دخیل می کنند. باید سعی
کنیم که کارلوس کروش خودش بماند و ایرانی نشود. او ایده های قشنگی دارد و
باید آنها را اجرایی کند. هر کسی قابلیت سرمربیگری در رئال مادرید یا تیم
ملی پرتغال را ندارد. هر کسی قابلیت این را ندارد که 10، 11 سال دستیار
فرگوسن باشد. در حال حاضر حداقل وظیفه ما پیروزی در دو دیدار پیش رو است و
پس از آن روی دیدار سوم تمرکز کنیم.
*پس شما هم اعتقاد دارید که در حال حاضر فوتبال ایران به یک پرویز دهداری نیاز دارد تا تغییر و تحولی اساسی در آن ایجاد کند...
دقیقا.
انتظار دارم که فدراسیون فوتبال انتظار مردم را پایین بیاورد تا بستر
پیشرفت برای تیم ملی فراهم شود. ما همیشه به دنبال نتایج موقتی هستیم در
صورتی که هیچ پشتوانه ای نداریم. اگر یک مربی عشق به کار داشته باشد بدون
شک از خودش چیزی باقی می گذارد. در فوتبال ایران هم باید چنین حالتی ایجاد
شود. من بعد از 13 سال مربیگری در کشور هلند دو، سه ماه گذشته به ایران
آمدم و حدود یک ساعت تیم نوجوانان راه آهن را تمرین دادم.
شاید
باورتان نشود اما این یک ساعت به اندازه 13 سال فعالیت در هلند به من
چسبید. اگر 2، 3 بازیکن تیم نوجوانان راه آهن دست من باشند کاری می کنم که
سه سال دیگر در آیندهوون هلند بازی کنند، این را روی کاغذ می نویسم و امضا
می کنم. می خواهم بگویم که پتانسیل فوتبال ما بسیار زیاد است اما متاسفانه
بارور نمی شود. هرکسی می تواند این استعداد ها را ببیند اما بارور کردن آن
مهم است. به عقیده من هیچ اشکالی ندارد که تیم ملی به جام جهانی صعود نکند
اما در عوض این تیم ساخته شود. باید به کروش زمان داد تا در آینده با
اختلاف 10 امتیاز نسبت به تیم دوم به جام جهانی صعود کنیم.
*در نهایت شانس صعود تیم ملی ایران به جام جهانی را چقدر می دانید؟
اگر
کارلوس کروش جرات کند و نمایش ما مقابل لبنان در مقدماتی جام ملت های آسیا
در بازی های بعدی هم تکرار شود، مشکلی برای صعود نخواهیم داشت. در حال
حاضر ما چیزی برای از دست دادن نداریم و به این شکل باید به آینده نگاه
کنیم.
*شما پیراهن شماره 8 استقلال را بر تن می کردید و هواداران به شما لقب «هاشمی کاره کا» داده بودند، آن سال ها برای شما چگونه بود؟
هواداران
استقلال به من لطف زیادی داشتند. اگر آن زمان به تو لقبی می دادند با عشق
آن را قبول می کردی چرا که مردم آن را انتخاب کرده بودند. مردم من و امثال
عابدزاده ها و بیانی ها را بزرگ کرده اند. من از این لقب خوشحال بودم و در
هر شرایطی با تمام توانم برای استقلال بازی می کردم. زمانی حقوق ماهیانه ما
10 هزار تومان بود، آن را هم با چک می دادند و چهار ماه عقب می افتاد! اما
شکایتی در میان نبود و در زمین وظیفه خود را انجام می دادم. هیچ چیز
بالاتر از باشگاه نیست، نه مربی و نه بازیکن. اگر هر کسی وظیفه خودش را
بداند به بهترین نحو آن را اجرا می کند. آن زمان همه چیز عالی بود، عشق و
علاقه در فوتبال زیاد بود و همه با قلب خود بازی می کردند. وقتی که به یاد
آن دوران می افتم خاطرات بسیار شیرینی برای من تداعی می شود. امیدوارم که
این عشق دوباره در فوتبال پدید آید.
*شما در نیمه نهایی اولین لیگ پس از انقلاب در فصل 69-68 مقابل ملوان دو گل را به ثمر رساندید، در مورد آن دیدار صحبت می کنید؟
یک
ماه پیش از آن بازی مصدومیتی برای من پیش آمده بود و زحمات زیادی کشیده شد
تا درنهایت برای آن دیدار آماده شوم. قبل از آن دیدار منصور خان به من
گفت: «امیر ببین زیاد تمرین نکرده ای، اما امیدوارم در زمین جواب بدهی!» آن
زمان یک تیم خوب داشتیم و من به اوج آمادگی رسیده بودم. فکر می کنم
استقلال یکی از راحت ترین بازی خای خود را مقابل ملوان ارائه داد و
خوشبختانه پیروز شدیم. اگر اشتباه نکنم عباس سرخاب و شاهرخ بیانی گلزنی
کردند و من هم دو گل دیگر را به ثمر رساندم و در نهایت با چهار گل پیروز
شدیم.
*شما در فینال جام باشگاه های آسیا 1991 مقابل
الهلال عربستان گلزنی کردید اما در نهایت استقلال بازی را واگذار کرد، چه
اتفاقاتی در آن دیدار رخ داد؟
ببینید ما با شرایط سختی به
فینال راه پیدا کردیم. اگر اشتباه نکنم در مرحله گروهی هم مقابل الهلال
شکست خورده بودیم. در دیدار نیمه نهایی برابر الریان دو دقیقه مانده به
پایان گلزنی کردیم و با نتیجه 2 بر 1 پیروز شدیم. بازی بسیار سختی بود و در
پایان درگیری های بسیار شدیدی رخ داد.
قطری ها به رختکن تیم ما
آمدند و حسابی اذیت مان کردند! بعد از آن با بچه ها هم قسم شدیم که به هیچ
عنوان نباید فینال را از دست دهیم. در فینال هم بازی بسیار خوبی از خود
ارائه دادیم، با تک گل من پیش افتادیم و حتی می توانستیم گل دوم را به ثمر
برسانیم که متاسفانه نشد.در ادامه یک گل بد خوردیم و بازی 1-1 شد. در ضربات
پنالتی هم که بهتر بود حضور پیدا نکنیم! سه چهار تا از بچه ها پنالتی را
خراب کردند و در نهایت شکست خوردیم. بسیار تلخ بود و همچنان حسرت آن را می
خورم. قهرمانی حق مسلم ما بود اما به هر حال فوتبال ورزشی است که حق نمی
شناسد.
*بهترین خاطره شما از سال های بازی در ایران چیست؟
بهترین
خاطره من دورانی است که در استقلال مورد احترام بودم. البته این احترام
همچنان هم پابرجاست و به نظر من این ارزش بسیاری دارد. به هر حال برخی
فوتبالیست ها با عشق و قلب خود بازی می کنند و برخی برای پول. من هم همیشه
عاشق کارم هستم.
*قصد بازگشت به ایران و مربیگری در کشور خودتان را ندارید؟
ببینید
زمانی آقای قطبی به فوتبال ایران آمد و تا حدودی هم موفق شد، در صورتی یک
روز هم در داخل کشور بازی نکرده بود.تا دلتان بخواهد مربی سطح پایین
اروپایی در ایران فعالیت می کند، می آیند جیبشان را پر می کنند و می روند.
من خاک و خون فوتبال ایران را خوردم. بردم، باختم، خندیدم، گریه کردم، کتک
خوردم. من تنها با فوتبال زندگی نمی کنم، من فوتبال را نفس می کشم. من در
کشور هلند زحمات زیادی کشیده ام اما از خدایم است که برای جوانان کشورم کار
کنم.
*آقای هاشمی همانطور که می دانید سال نو هم نزدیک است. چه پیغامی برای مردم ایران دارید؟
اول
از شما تشکر می کنم و فرارسیدن سال جدید و عید نوروز را به تمام ایرانی
های عزیز در هر کجای دنیا که هستند تبریک می گویم. امیدوارم همه در سال
جدید دست در دست هم بگذاریم و قلب هایمان را یکی کنیم. در نهایت شادی و
سلامتی را برای همه آرزومندم.