به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، متن سرمقاله دکترمجتبی زارعی که در ویژهنامه انتخاباتی شماره اسفند ماهنامه اصولگرا به چاپ رسیده به شرح زیر است:
این همانی ضد انقلاب و ضد انتخابات
انتخابات و «ضد» انتخابات در ایران همانند انقلاب و «ضد» انقلاب است . انقلاب و انتخابات در زیست بوم ما با یکدیگر پیوندی وثیق دارند و این جزو دیرینة انقلاب ما است. انقلاب ما به هیچ انقلابی شباهت نداشت، کما اینکه انتخابات ما هم به هیچ انتخاباتی شباهت ندارد. همانطور که انقلاب ما نظریات رایج انقلاب پژوهان جهان را از کارآمدی و قدرت تعمیم و شمولیت علمی تهی ساخت، انتخابات ما نیز چنین میکند و هر بار معادلات را دگرگون میکند و محاسبات را به هم میریزد. انقلاب اسلامی در «تئوری» و «عمل» و در «خاستگاه» و نیز در «جهت» با دیگر انقلابات جهان متفاوت بود، همانگونه که از نظر رهبری نیز انقلابی ناهمتراز با دیگر انقلابهاست. نه رهبری «بورژوا» داشت و نه زعیمش «پرولتایاریی» بود و نه آنگونه که برخی مینمایند حکیمش «کاریزماتیک» بود، چه اینکه رهبری انقلاب اسلامی، اعطایی«غیر» نبود، «شورایی» هم نبود، «تفویضی» نبود، زیرا «کودتایی» نبود، «شورشی» نبود، یا «جنبشی» نبود، اعم از اینکه «انقلابی» باشد یا «اصلاحی»، جنبشی در طراز «جنبشهای اجتماعی» باشد یا «نیروی مقاومت»، بلکه «انقلاب جان» بود، یاهمان بود که او میگفت؛ «انفجارنور» بود از این روی نقطة عزیمت انقلاب ما نه «مارکسی» بود نه «وبری» و نه «پارهتویی» و نه تبیین ابتذال یافتة «فرویدیسمی»، وانگهی هیچ سنخیتی هم به مراحل سهگانه آگوست کنتی هم ندارد چه این که وقوعاش در مراتب پیشین مرحلة سوم و آرمانی «کنتی» هم، مهمل بودن نظریه اش را به اثبات رسانید نه مهمل بودن گزارههای دینی را، نه به من خود بنیاد «دکارتی» رسید و نه تن به عرفیگرایی داد و نه در معنای منهای معنای «عرفای لیبرال» و «اخلاقیون سکولار» و دین ستیز زمینگیر شد. نمیتوان تردید کرد که چنین انقلابی به یُمن انتخاباتی هم تبار و هم شجره با اصل خویش، وقت و بی وقت از «قوه» به «فعل» رسید؛ پس اکنون نیز بیراه نیست که اگر «ضد انقلاب» نتوانست از ضدّیت خود با انقلاب طرفی بر بندد به ضد انتخابات روی آورد .به راستی چه اکسیری در انتخابات ایران انقلابی وجود دارد که نه امام خمینی (ره) اجازه داد این فریضه ملّی یک روز پس و پیش شود و نه ضد انتخاباتیها توانستند برای حتی یک ساعت پس و پیش کردن وقت انتخابات از سدّ سدید امام خامنهای بگذرند. گو اینکه در این سامان سیاسی «وقت» انتخابات با «افق» انقلاب اسلامی تنظیم شده است.
انتخابات؛ کرسی آزاد اندیشی ملّی در انقلاب اسلامی
اجمالاً آنچه که به رأیالعین میتوان گفت این است که انتخاباتِ انقلاب اسلامی، کرسی آزاد اندیشی نظام امامت – امت میباشد که قریب به چهل سال بر روی یک نظریة علمی استوار است. بدین گونه که هر انتخاباتی بمثابه یک کارگاه بزرگ علمی – آموزشی تبلور پیدا کرده و ظرفیت های سیاسی و اجتماعی ملّت را و نظام سیاسی و قانون اساسی را به بحث گذارد. کرسیای از آزاد اندیشی که نظریة مردم سالاری دینی را به اقتراح همگانی و ملّی رسانید، در ظرف بزرگ این کرسی ملّی، احدی از مردمان در ابراز نظر و نقّادی و مخالفت و یا حتّی تحریم آن به لکنت زبان نیافتاد، آزاد اندیشیای که در آن جای هیچ فرقهای و قومیتی یا خرده فرهنگی و حتّی جای هیچ اقلیتی مذهبی تنگ نشد و باب دیالوگ در آن مسدود نگردید، اکثریت پیروز هم هرگز قادر نشدند در سیر تطّور و تحّول انتخابات در انقلاب اسلامی به پیریزی «استبداد دموکراتیک» رهنمون شوند، معنا و مفهوم مدعای فوق آن است که امامین شریفین؛ خمینی (ره) و خامنه ای مدظلهالعالی از حیث روشی اوّلاً انقلاب را و انتخابات را در حوزة نظر و عمل متّحد ساختند و هر بار با شجاعت و صلابتی حکیمانه «مشروعیت» نظام سیاسی را از دالان کرسی آزاد اندیشی و صندوق سر به مُهر رأی ملّی به «مقبولیت» دلالت نمودند. ثانیاً کارگاهی آموزشی را در گسترة ملّی دایر کردند که «یاد دادنِ فهم کردنِ» «ذات» و «عوارض» انتخابات، سر فصل درسی آن بود؛ کلاس درسی از انتخابات که نه سیل و زلزله و حوادث طبیعی آن را کم فروغ کرد و نه بمب گذاری های منافقین خلق. از موشک های اسکاد و از پرنده های جنگی سوخوی روسی و میراژ فرانسوی و جنگنده های آمریکایی هم کاری برنیامد، آزاد اندیشیای که صندوق رأی و نظرش حتّی از جنگجویان بسیجی، سپاهی و ارتشی تا خط مقدم نبرد با دشمن هم پرسش میکرد. عجیب اینکه در این آزاد اندیشی، نظریهپردازی و تمرین مردم سالاری، امام خمینی (ره) با اینکه قامتی فقاهتی و ولایتی دارد امّا در این کارگاه ملّی وجهی فیلسوفانه در روح و کالبد ملّت میدمد و خواستار اجتهاد و فهم عقلانی سیاست، انتخابات و صندوق رأی از سوی ملّت میشود؛ ولایت فقیهانهای که دنبال رشادت ملّی است و رشید بودن را فکور بودن، سیاسی بودن و مرد زمان خود بودن تفسیر مینماید .
ضد دموکراسی آتنی- آمریکایی و ولیاللهیِ جمهور در ایران
با این وصف فلسفة این انتخابات با فلسفة انقلاب اسلامی معنا مییابد و در معرفت شناسی همین انقلاب تبیین میشود. همانگونه که انقلاب متعلق به همه بود، انتخابات هم به همه تعلّق دارد و قیمومیت ناپذیر است، انتخابات انقلاب اسلامی نه انتخاباتی همانند «دموکراسی آتنی» زمانة سقراط است که طبقاتی، اشرافی و نژادپرستانه بود که جام زهر را به آن معلّم فضیلت نوشانید و نه همانند «لیبرال دموکراسی» کنونی است که ممکن است به جمهوری دلقکها در ایتالیای پس از برلوسکونی بیانجامد، بلکه به انقلاب خودمان شباهت دارد، انتخاباتی که در ذات خود از نوعی «دیالکتیک» و «حکمت» برخوردار است، ذاتاً رو به جلو «صیرورت» دارد. اگر «بنی صدر» پدید آید، و بخواهد با گارد آهنین و سوفسطاییان مسلّح، خالق الیگارشی لیبرال شود فلسفه انقلاب اسلامی « صیر» می یابد تا به «رجایی» برسد و اگر او بدست آدمکشان ضد دموکراسی کشته شود راه رجاء بسته نمی ماند، دوم خرداد و سوم تیر و بیست و دوی خرداد نیز از همین سنخاند. ما جبری مسلک نیستیم و به اجتهاد سیاسی مردمان می اندیشیم اما در سیاست به نظریۀ «استخلافی قدرت» معتقدیم که ذیل فاعلیت بالتسخیر الهیّه به مهندسی سیاست و انتخابات پرداخته می شود، زیرا همۀ امور بدست خدا تدبیر می شود، پس سکولاریته انتخابات در ایران پسا انقلاب نیز ضد انتخابات است. در این صورت از آریستوکراسی آتنی و کارتل های راهبر لیبرال دموکراسی مورد اعتنای رورتی باکی نیست. کما اینکه از ضد انتخاباتی های وطنی هم هراسی بردل نیست. اگر انقلاب ما، انقلاب جان و بروزش انفجار نور بود، انتخابات ما هم بدلیل سیر در حوزۀ « حق» و « تکلیف» قابل تقلیل به انتخابات مکانیکی و فرمایشی نیست. حق مردم است چون امر سیاست و اجتماع بدون مردم متحقق نمی شود. و به جمهوری آرسیتوکرات ها و تکنوکرات ها منجر نمی شود چون تمام حجّت جمهوریت، شریعت است، چون « اسلامولیّ بالاصالۀ جمهور» است.
جنود ضد انقلاب بمثابه جنود ضد انتخابات
در این صورت همانند شناخت ضدهای انقلاب باید به شناسایی «ضدهای» انتخابات مبادرت کرد. علاوه بر اینکه سکولار کردن انتخابات بزرگترین ضد انتخابات است باید دانست که مهندسی انتخابات از سوی رجال و احزاب از دیگر اضداد انتخابات می باشد وانگهی اگر نبودِ احزاب بومی را بهانه کنیم و قبل از اذن ملّی انتخابات، بخصوص انتخاب رئیس جمهور « اسلامی » را مرهون دانش و تفقّه رجال بنامیم باز در برابر نظریۀ آزمون شدۀ مردم سالاری دینی اجتهادی مقابل نصّ کرده ایم. چه اینکه در تئوری امامت – امّت، اشراف، نخبگان، صاحب منصبان، آقازادگان و ... موجد حق نیستند، حقانیت انتخاب رئیس جمهور نه به ائتلاف احزاب است و نه به ائتلاف رجال، بلکه تنها سنحه انتخابات، انقلاب اسلامی است و او که ولایت دارد فقط اسلام است، اسلام راستین نیز، اسلام اشرافیت، اسلام اباسفیان، اسلام معاویه و اسلام یک طبقه نیست. بلکه اسلام ابوذر، اسلام سلمان، اسلام مقداد و در یک کلام اسلام علی (ع) و رسول خدا (ص) است که فقط یک اسلام است، گو اینکه بنا به قول علّامه شهید مطهری اینها ملاکی نیست که متغیّر و متبدّل شود، زیرا هیچ وقت فلسفۀ تاریخ حکم نخواهد داد که ملاک اباذری و ملاکات سلمانی و سفیانی و اموی جا به جا شده است. پس نمی توان در مدت مانده به روز تعیین سرنوشت از سوی ملّت با ملاک های پوزیتیوسیتی و تجربه گرایی و اعداد ریاضی، انتخابات حق محورانه و مشارکت تکلیف مدارانه را تفسیر به رأی کرد در این صورت کارتل ها و کمپانی ها بر ویژگی های انسان متعالیه شرافت می یابندو اگر چنین شد این سیاست و این سنخ از قدرت، نه سیاست و قدرتی متعالیه و استخلافی بلکه سیاست و قدرتی در تراز دموکراسی آتنی و لیبرال دموکراسی کنونی است. برخی خیال می کنند ائتلافها چون صرفاً در کمند افرادی معدود قرار دارد ضد انتخابات است و اگر حصرها برداشته شود و ریاضیات ائتلافها گسترده تر شود «سنتز انتخابات» مشروعیت خواهد یافت! هرگز چنین نیست، بلکه ائتلاف ها از آن روی ضد انتخابات است که فی حد ذاته سودای فتح صندوق ها را در ذهن می پروراند، در حالی که انقلاب، انفجار نور بود و نور در اینجا ضد ظلمت است ظلمت کده ها و تاریک خانه ها و محفل ها یا خانه های تیمی در نظر سازیها همان ضد انتخابات اند. انتخابات در اینجا باید از دالان آگاهی، دانش، تحلیل، تذکر و سیاست عقلانی عبور کند. ضمناً او که می گوید همه به «ائتلاف» بپیوندند چگونه و از کدامین منبع، حقّانیت ائتلاف ها را فریاد می کند. صد البته انتخابات به ائتلاف ها نیازمند است، امّا ائتلاف احزاب و تشکلهای پنج، ششنفره و تبدیل این حرکت سوداگرانه به گفتمان غالب، فاقد «اعتبار» رایج است. ائتلافها و بیانیهها باید در ظرف جمهور تکوین یابد در غیر این صورت موجد دیکتاتوری افراد، احزاب و تشکلها است و فقط و فقط برای مهندسی «سهم» اعلام موجودیت مینماید. او هم که فریادگر «انتخابات آزاد» است و از پیش در حال جنایت متافیزیکی دیگری در حق سرمایۀ اجتماعی انقلاب اسلامی است نیز از چه روی و با کدامین برهان، تنیدگی و دیرینگی انتخابات و انقلاب ملّت را به تاراج اجنبی می سپرد. یا آنها که از هم اکنون به جای بازگشت به دامان ملّت به طراحی انتشار بیانیه و تحمیل افراد خاص بر نظام روی آورده اند از چه روی به جای جدایی صف خویش از صف دشمنان ملّت فرافکنی می کنند و مجدداً ضد انتخابات عمل می کنند، با اندک دقتی می توان انتخابات و ضد انتخابات را در دیرینه شناسی انقلاب جستجو کرد. بی.بی.سی ضد انقلاب و ضد انتخابات است.VOA ، سی. ان. ان، فاکس نیوز ضد انتخابات اند. مضحک ترین حرف ضد انتخاباتی این است که ملّت اجازه دهد تا در خانۀ انتخاباتی خود از سوی نمایندگان و یا مزدوران آمریکایی و صهیونیستی به چالش کشیده شود پاکدستی نظام به تقلّب و آلودگی متهم گردد. و مضحک تر از آن این است که متهم کنندگان نظام به جنایات تقلب دوباره با سازوکار همان نظام سودای انتخابات بنمایند صد البته این قدرت انتخابات انقلاب اسلامی است که براندازان و کودتاچیان را در خود هضم میکند و آنها را به انتخابات، وزنکشی و رفراندومهای بسیاری میکشاند، امّا بنا به فتوای عقل نمیتوان مجدداً به سران فتنه اعتماد کرد. پس فلسفۀ انتخاباتی ایران آمیخته با «حقّ» و «تکلیف» است. انتخابات ما قیومیت ناپذیر است همانطور که از پیش مکلّف شد فتنه ناپذیر باشد. از این رو رفتارهای قیّم مآبانه و حرف های پارتیزانی، ژست های اپوزسیونی و فتنه انگیزاننده، همه و همه ضد انتخابات اند، پخش پول ضد انتخابات است، میل قوة مجریه به تأسیس حزب برای بسط زمانی خود و مهندسی افکار، ضد انتخابات است همانطور که دخالت دو قوة دیگر در قوای عقلانیت و اجتهاد مردم ضد انتخابات است. تخریب کاندیدای رقیب ضد انتخابات است کما اینکه انقلاب اسلامی معرّف به «غیر» نیست بلکه «اثباتی» است، پس انتخابات انقلاب اسلامی، «اثبات» است. رپرتاژهای یک سویه تلویزیون برای افراد خاص ضد انتخابات است. همانطور که فریب و شارلاتانیزم ضد انتخابات اند. فتنه، انحراف، التقاط و عمران نمایی و ... همه و همه جزو جنود ضد انتخابات اند، ضد انتخابات در همه جا می روید؛ در دانشگاه، در حوزه، در حزب در نهاد انقلابی در دولت، در مجلس، در قضا و در هر جا که فرعون خفتة درون سربرآرد. آن چیزی که قادر است جمع اضداد را از ضدیّت با انقلاب و انتخابات تهی سازد همانا اسلام راستین و اسلام ناب محمدی (ص) و انقلاب اسلامی است، چه اینکه به قول سید شهیدان اهل قلم، انقلاب اسلامی بعثت دگربارۀ انسان است. انقلاب اسلامی اسم رمز انتخابات و کارگاه آموزشی ضد انتخابات است. در فلسفۀ انقلاب اسلامی نمی توان بنا به حکم تکنوکرات ها تهران را بر پیرامون ترجیح داد و بر قدرت بلع و هضم آن افزود و قبیله و طبقة نو کیسه را برای راهاندازی ماشین رأی خود، به راه انداخت. و هم نمی توان بنا به فتوای تمامیت خواهان موسوم به اصلاح طلب بخاطر شکست در کرسی آزاد اندیشی مردم سالاری دینی، رأی تهران را از آرای مردمان ایلام و خراسان و آذربایجان و سیستان و بلوچستان برتری بخشید و یا حتی در تهران آرای برخی بوتیک داران و برج داران و بورژواهای نوکیسه و صاحبان ثروت های باد آوردۀ محلات با اصل و نسب تجریش و فرمانیه ونک را بر آرای غیور مردان و شیرزنان میدان خراسان، میدان شهداء، ری و اسلام شهر و رباط کریم رجحان داد. اینها که بر شمردیم ضد انتخابات است، نامۀ بی سلام به علی زمان همان زیاده خواهی عالیجنابان طلحه و زبیر است. بازی آقازادگی برای بر هم زدن آزاد اندیشی ملّی ضد انتخابات است،
ضدیت «شه نازی» و «شه بانویی» با نظریة مردم سالاری دینی
زیاده گویی های همسران رجال، پای صندوق های رأی نه ضد انتخابات که جنایت انتخاباتی است، مگر فلسفۀ انقلاب اسلامی برهم زننده بازی شه بانوهای سلطنت نشد پس اگر چنین است مگر می توان از موضع شه بانویی کارگزاران دعوت به آشوب کرد. انقلاب کردیم تا «شه بانو» و «اشرف» و «شهناز» بجای کارگران و کشاورزان و مستضعفان حکم نکنند و مانور قدرت سر ندهند، پس شه نازی و شه بانویی در مردم سالاری اسلامی ضد انتخابات اند زیرا باید گفت اساساً نسبیّت و سببیّت در انقلاب اسلامی جایی ندارد. جریان سازی های سه گانۀ زر و زور و تزویر بی کم و کاست جزو جنود ضد انقلاب و از لشگریان ضد انتخابات اند. او که در اوج تجاوز دشمن به میهن و در کشاکش رنج مدافعین وطن و فاتحان فاو، خویش را در قامت «کاندیدای ضد جنگ» انتخابات معرفی مینمود بی شک نه ضد جنگ که ضد انتخابات و از لشگریان دشمن بود کما اینکه کسی که در زمانۀ تحریم دشمن غدّار و هزار نیرنگ ضد مردمی اش دم از مذاکره زند یا آماده نمایاندن خود به عنوان کاندیدای ضد تحریم تنش زدای انتخابات باشد بی شک بویی از فضیلت و انصاف و جوانمردی نبرده و فقط و فقط تزویر آموخته است. یا او که در اوج صیرورت انقلاب اسلامی و عبورش از ارتجاع مدرن، مرتجع میشود و بنام «ثبات» و به اسم «وحدت»، از دولت ائتلافی دم میزند و همه کس و همه جور آدم را در دولت وحدت ملّی فهرست میکند او با امسال 35 سال است که از تحول و تکامل انقلاب عقب مانده است. یا اوکه بی اعتنا به فلسفۀ انقلاب اسلامی حکم حجاب را به مذبح سکولاریسم و هیجان و طمع برخی رأی دهندگان می کشاند و رقبای مکتبی خود را به تحجّر و قشریّت دینی منتسب، متهم می کند او نیز خارج از ضوابط نقّادی کرسی ملّی آزاد اندیشی در نظریه مردم سالاری دینی عمل کرده و در قامت یک اپورتونیست ناشی ظاهر شده است، چون دیانت و شریعت مردم به حکم ولایت الهّیه، انتخابات بردار نیست پس «ضد» انقلاب و «ضد» انتخابات است.